خمود!


یه کم احساس خمودگی و افسردگی دارم. هیس. اینا رو دارم یواشکی بهتون میگم. از خودم راضی نیستم. هیچیم سر جاش نیست. خب حالا که دیگه از استراحت خسته شدم منتظر تماس اون شرکتایی هستم که بهشون رزومه داده بودم، ولی زنگ نزدن... از اونور مقاله هه مونده و دلم نمیخواد بنویسمش و استادم بدجوری گیر داده. از اونورتر از یونی زنگیدن که بیا دنبال کارای فارغ التحصیلیت ولی بدون مقاله استاد نمیذاره و خب همه چی تو هم گره خورده. بعد یه حس خواب آلودگی و خستگی ای دارم همش که اصلا نمیدونم از چیه!

من که این همه لونای رو مرتب می کردم، الان اصلا انگیزه ندارم. ظرفا رو میذارم هی رو هم جمع میشه و بعد میشورم. خونه خدا رو شکر فعلا مرتبه، ولی وقتی کثیف میشه جون میدم تا تمیزش کنم. آشپزی هم حوصله ندارم بکنم و چند وقتی هست چیزی درست نکردم. کلی برنامه داشتم واسه خونه مشترک، ولی الان اصلا حس پیاده کردنشون رو ندارم دیگه. باید بشینم به خودم یادآوری کنم که این مدت خوب بودم و بازم باید همونجوری باشم... الان قشنگ رخوت رو تو خونم حس می کنم....

نظرات 5 + ارسال نظر
تیلوتیلو شنبه 18 دی‌ماه سال 1395 ساعت 11:40 ق.ظ

من اصلا این لاندای خموده را نمیشناسم
من فقط شما را با یه دنیا انرژی مثبت و پر از شور و شوق میشناسم

تیلووو، چه خوب که اینجوری در موردم فکر می کنی....
کاش درست شم واقعا. از بی حوصلگی دربیام....

لی♡لی شنبه 18 دی‌ماه سال 1395 ساعت 06:10 ب.ظ

سلام...نکنه حامله باشی...منم اوایل حاملگیم اینجوری بودم!!!!
البته پروژه ات هم که عقب افتاده تقصیر اونم میتونه باشه...


نه بابا
تقصیر مقالمه بیشتر

فرناز یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1395 ساعت 03:52 ب.ظ

ایشالا زودتر میری سرکار اونوقت دلت فقط یه نصفه روز خونه میخواد

ایشالا. خیلی تنبل شدم فرناز.

رهآ سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1395 ساعت 01:22 ب.ظ http://colored-days.blog.ir/

درک میکنم .. گذراست .. میگذره ...

آره خدا رو شکر که گذراست. الان خیلی بهترم...

شی یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1395 ساعت 01:14 ب.ظ

عزیزم لاندا خودتو تو فشار نذار ...روزای بالا وپایینه دیگه ...یه وقتاییم ادم میره تو فاز خمودگی..بعد اوکی میشه...رو یه روال نمیشه پیشرفت...ایشالله کار اوکی شه و مشغول شی خوب میشه

انشالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد