آخرین پست سال 02

سلام سلام. چطورین؟

فکر کنم این آخرین پست سال 1402 باشه. این سال هم داره میره که تموم بشه. 

خب از چیا بگم؟ از سفره هفت سین اداره بگم که امسال برای اولین سال چیدیم و دست اندر کار اصلیش هم خود بنده بودم و نهایتا خیلی خوشگل شد و راضیم ازش. حس و حال خوب هم توی اداره آورد و همه هم تشکر کردن ازمون. جالبه که به جز گل و سبزه، هیچ چیز دیگه ای نخریدیم. با وسایل 2-3 نفرمون چیدیمش و روزای آخر دیگه جمعش می کنیم که اینا رو ببریم سر سفره ی خودمون. خخخ. 

دیگه اینکه مامان زانوش رو عمل کرد چند روز پیش. آرتروز داره و نمیتونست خوب راه بره و یه زانوش خیلی درد می کرد. 4 تا دکتر مختلف رفتیم و بالاخره دیگه 5شنبه گذشته مامان عمل کرد. دو سه شبی هم بیمارستان موند و من و بتا شیفتی همش پیشش میموندیم. خیلی درد داشت بعد از عمل ولی انقدر که ما سر عمل ترکیدن آپاندیسش و بعد هم فتق شکمش اذیت شده بودیم، این دیگه برامون اکی بود. خدا کنه حالا این همه درد کشیده، بعدا خوب باشه و بتونه راه بره.

تو کلاس دلتا اینا، بساط قاشق زنی داشتیم. چادر انداختیم سر بچه ها، قاشق و کاسه گرفتن دستشون و قاشق میزدن و شکلات میگرفتن از دوستا و مامانای دوستاشون. بعدشم از روی آتیش الکی می پریدن. حالا میخوام امروز با دلتا کاردستی آتیش درست کنیم که توی خونه بپریم از روش. با فوم قرمز و زرد. خخخ. 

فکر کنم شماها بدونین که من چقدر ایران رو دوست داشتم همیشه و دو سه بار امکان مهاجرت داشتیم اما نرفتیم و موندیم. ولی هر چی که میگذره زندگی اینجا سخت تر میشه. حالا مالی و رفاهی که دیگه لازم نیست بگم، ولی تصمیم گیریاشون تو همه چیز. استرس زایی هاشون، خسته می کنه آدم رو. والا ما دو بار مسیرمون افتاد به سمت جاده قم، حول و حوش مهر و ماه. هر دو بار هم من عقب نشسته بودم کنار کارسیت دلتا، روسری سرم نبوده و اخطار اومده واسمون. نمیدونم چجوری رو صندلی عقب که تازه پشت شیشه هم کلی وسیله بوده و اینا، گرفتن من رو!  دوستمم 5 بار براش اخطار اومده بود و تو خیابون جلوی ماشینش رو گرفتن که باید ببریم پارکینگ! خلاصه تصمیم گرفتیم علی رقم میلمون، مثل خیلی از دوستان خلافکار دیگه، شیشه های ماشین رو دودی کنیم! قبلنا سیگما همیشه میگفت اینایی که میخوان دختربازی کنن یا تو ماشین مواد بکشن شیشه ها رو دودی تیره می کنن (حالا نه اینکه بگم همه دودیا خلافکارن ها)، ما دودی نکنیم. ولی دیگه ما هم به جرگه خلافکارا پیوستیم! چرا؟ چون روسری نداشتن یا افتادنش هم جرمه! بیخود و بی جهت مجرم میشیم و باید از پلیس بترسیم! نه تنها از پلیس، بلکه از مردم خودمون. مثل همون مادری که تو درمانگاه داشت به بچه مریضش شیر میداد و شکار دوربین شد! 

هی روزگاررر... بگذریم...

من که سر کارم، ولی شماها اگر خونه اید، پاشید برید یه کار مربوط به نوروز بکنید، بچه هامون از ایران حس خوب داشته باشن. خونه تکونی یا چیدن هفت سین....

چارشنبه سوریتون مبارک 

نظرات 4 + ارسال نظر
نسیم چهارشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1402 ساعت 09:04 ق.ظ

پیشاپیش سال نو مبارک جیگرر
والا ما هم از ترس همین پیاما دودی کردیم
ولی تاحالا چند بار اخطار اومده
همش وقتی پشت رولم سفت شالم و میبندم که نیفته
ازشون میترسم
ازشون بدم میاد

مرسی عزیزم.
افرین. دقیقا منم حسم همینه...

نسترن یکشنبه 27 اسفند‌ماه سال 1402 ساعت 08:05 ب.ظ http://second-house.blogfa.com/

ای جان چه خوب قاشق زنی کردین
آقا ما نه دودی ام نه خلافکار ولی بخاطر از آفتاب فراری بودن هرچی ماشین تاحالا داشتیم دودی کردیم
نوروز تون پیشاپیش مبارک عزیزم


وسطش یه پرانتز باز کردم که بگم حالا همشون هم خلافکار نیستنا
قربونت برم، نوروز شما هم مبارک

الی دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1402 ساعت 12:19 ب.ظ

لاندای خوبم امیدوارم سال جدید مبارکت باشه و به همه آرزوهات بررسی و همه ش برات شادی و قشنگی باشه
الی-شیراز

سلام عزیزم، خیلی ممنون
سال نوی شما هم مبارک. امیدوارم کلی اتفاقات خوب بیفته براتون توی این سال

سلام لاندا جان
قاشق زنى عالی بود
چقدر ناراحتت کنندس این کارشون
ان شالله که سال جدید سرشار از خیر و برکت و سلامتى باشه براى خودت و عزیزانت

فدای شما. ممنون. سال خیلی خوبی داشته باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد