گوشواره 2 + یلدا

سلام  سلام چطورین؟

یلداتون مبارک با تاخیر


اسم این پست رو گذاشتم گوشواره 2 که بگم چقدر پشیمونم از فرآیند گوشواره انداختن. دلتا فقط اذیت شد. اون گریه برای گوش دومش که بماند، بعدش گوشش حساسیت داد به گوشواره ضدحساسیتی که توی مطب دکتر انداختن براش. و البته خود من هم حساسیت دادم. من عوض کردم و طلا انداختم ولی بازم گوشم عفونت کرد! قلمبه شد و باد کرد و شدیدا درد می کرد. اوضاع گوش دلتا بهتر بود تا اینکه دیدیم به پشت گوشواره حساسیت داده و روی گردنش پشت گوش، داره زخم میشه هی. و اصلا هم نمیذاشت دست به گوشش بزنیم. حتی در حد انداختن عکس! هر کاری کردیم نذاشت. گفتم پس بریم دکتر دربیاره گوشواره رو. رفتیم مطب یه دکتر دیگه و دلتایی که هیچ وقت تو مطبا گریه نکرده بود، انقدررررررررر گریه کرد که نذاشتم دکتر کار رو انجام بده و آوردمش خونه. فقط دکتر گفت باید آنتی بیوتیک بخوره بخاطر عفونت. که البته من به جاش پماد آنتی بیوتیک رو انتخاب کردم. هم برای خودم هم دلتا. دیگه با سیگما عزممون رو جزم کردیم همون شب هر جور شده گوشواره رو دربیاریم وقتی که دلتا خوابه. این بچه انقدرم هوشیار میخوابه که نمیشه کاری کرد. دیگه سیگما با دمباریک سرعتی گوشواره ها رو درآورد و البته یه کم هم گریه کرد تو خواب. بعدش دیگه هر کاری کردیم نذاشت که گوشواره طلا براش بندازیم توی همون خواب. فرداش که بیدار شد کلی باهاش صحبت کردیم که اگر نذاری بندازیم گوشِت پر میشه و دیگه نمیتونی گوشواره بندازی. گفت باشه دوس دارم پر بشه. و من چون خودم هم همین الان دارم اذیت میشم با وجود گوشواره طلا، کوتاه اومدم و رضایت دادم که نندازه. فقط الکی کلی دردسر به جون خریدیم این یه ماهه. باید همونجور که برنامه داشتم میذاشتم بزرگ بشه. همیشه میگفتم هر موقع خودش دلش خواست، فکر نمی کردم تو 2.5 سالگی دلش بخواد و بعدشم انقدر دردسر بکشیم. هر دو حساسیتی هستیم و این مشکل کرد کار رو. دیگه عطاش رو به لقاش بخشیدیم. در حدی اذیته که حتی پماد رو هم نمیذاشت ما بزنیم. من میزدم به انگشتش و خودم انگشتش رو میزدم به گوشش. خلاصه که مچل شدیم! 

دیگه اینکه برای شب یلدا، من و دلتا باسلوق ژله ای درست کردیم به رنگای قرمز و سبز. دلتا هم همکاری می کرد و خیلی خوشش اومده بود.  یه دسر یلدایی هم شبیه کیک درست کردم با بیسکوییت پتی بور. اونم خیلی باحال شد. بعدشم طرح هندونه خامه زدم روش و بامزه شد. صبح یلدا، دلتا که بیدار شد گفت مامان بیا با مقوا انار و هندونه درست کنیم! من انار درست می کنم تو هندونه. نمیدونم اصلا از کجا این به ذهنش رسید. ولی منم که عاشق کاردستی، مقواها رو هم دیروز دیجی کالا آورده بود (اینم بگم که تبلیغش نشه، انقدر بدقولی کرد که بعد از 10 روز وقتی که دیگه نمیخواستمشون رسید به دستم!) رفتیم سراغ کاردستیا. بماند که همشو خودم درست کردم، ولی نتیجه ش خیلی خوشگل شد. یه انار و یه هندونه ی ناز که شب زدیم رو یخچال. دلتا پیراهن قرمز با تل هندونه ای پوشید، خودمم پیراهن زرشکی با تل انار. تتا توی پیش دبستانی، یه شعر یلدا یاد گرفته بود که از بس خونده بود، 3-4 بیتیش رو دلتا هم حفظ شده بود و میخوند قشنگ. بعد شب کنار سفره یلدا، بهشون گفتیم با هم شعر رو بخونید، دلتا دید نمیتونه پا به پای تتا بخونه، یهو شروع کرد به خوندن یه توپ دارم قلقلیه وسط شعر یلدایی تتا  دوتاشونم همزمان هر کی با تمرکز کامل شعر خودش رو خوند و فیلمشون عالی شد  تازه یه لاک یلدایی خوشگل هم زدم با طرح هندونه و انار. دوتا خرس روی دوتا انگشتام کشیده برام، به صورت برجسته که یکیشون انار بغل کرده، یکیشون هندونه. دیگه ته یلدا رو درآوردیم 

 

نظرات 14 + ارسال نظر
تیلوتیلو شنبه 2 دی‌ماه سال 1402 ساعت 11:15 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/


مبارک باشه
پماد بی حسی بزن به گوشش و نخ بخیه ضد حساسیت از داروخانه بخر و ببین اجازه میده اینطوری...
حالا که اینهمه اذیت شده دیگه...
من سوارخ چهارم زده بودم به گوشم ولی بعد از 8 ماه از بس اذیتم کرد بیخیالش شدم و گوشواره را درآوردم
ولی حالا میخوام برم نخ بخیه را تست کنم ببینم میشه یا نه

اتفاقا دکتر میخواست نخ بخیه براش بزنه، ولی خب نمیذاره دست بزنیم اصلا. حتی پماد هم نمیذاره بزنیم. دیشب تو خواب براش پماد بی حسی زدم ولی بازم نذاشت گوشش کنم. بی خیالش شدم دیگه

نسیم شنبه 2 دی‌ماه سال 1402 ساعت 01:52 ب.ظ

یلداتون مبارک مامان دختر قرتی
بیخیال گوشواره شو
هر وقت خودش دوست داشت , بزرگ شد هر چند تا بخواد سوراخ میکنه گوشش و


اره بابا، ارزش نداره. خیلی کوچیکه هنوز برای این حرفا. راحت باشه بچه

نازنین شنبه 2 دی‌ماه سال 1402 ساعت 02:57 ب.ظ

وای که چقد درک میکنم این پشیمونی از سوراخ کردن گوش رو.
منم مامانم گوشمو سوراخ نکرده بود و خودم که دانشجو بودم ترم سوم اینا رفتم گوشمو سوراخ کردم ولی هنوز از اون موقع تا الان که سیزده سال گذشته، گوش من حساسه و حتا اگه چند ماه چیزی گوشم نکنم حالت بسته شدن میگیره و کلن انققققد اذیتم کرده که بیخیالش شدم و فقط ممکنه برای چند ساعت تو مهمونیا گوشواره بندازم، اونم بعدش باز ورم میکنه و ترشح میاد از سواخش و باید پماد آنتی بیوتیکی بزنم بهش :((

چقدر خوب که یلدا انقد بهتون خوش گذشته، همیشه به خوشی و شادی دور هم باشید ایشالا

آخ آخ آخ، آرههههه. همینه. خیلی سخته خداییش. منم مثل چی پشیمونم حتی برای خودمم

ویرگول شنبه 2 دی‌ماه سال 1402 ساعت 08:46 ب.ظ http://Haroz.blogsky.com

وای وای خدا نخواد برای هیچکسی، منو مامانم گول زد برد برای سوراخ دوم گوشم
نگممممم از دردش، اون موقع دانشجو بودم و مقنعه سر می کردم، می خورد به گوشم از درد ضعف می کردم. خیلی درد بدیه
کاش از اول طلا می نداختین گوشش.
به به چه یلدای عالی دور هم باشین همیشه

آخه از این دستگاها بود که فقط گوشواره خودش بهش میخورد.
والا من خودمم از روز چهارم طلا انداختم، بازم عفونت کرد! هیچ فایده ای نداشت طلا هم

میترا شنبه 2 دی‌ماه سال 1402 ساعت 09:53 ب.ظ

یلداتون مبارک مامان و دخمل قرتی

مرسی عشقم

ارغوان شنبه 2 دی‌ماه سال 1402 ساعت 09:56 ب.ظ

سلام لاندا جان یلدا مبارک، چه کارهای بامزه ای کردین خصوصا لاکه خیلی با مزه هست به نظرم. ای جان کوچولو چقدر اذیت شده، دختر منم خیلی دوست داره ولی راضیش کردم شیش سالگی ببینم دوسالم دووم میاریم یا نه

اره واقعا، واسه روحیه مون لازم بود.
وای من که فعلا دیگه بخواد هم نمی برمش. بماند که خودشم نمیخواد اصلا. به نظرم توام فعلا نبرش

سما یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1402 ساعت 10:12 ق.ظ

سلام
وای دقیقا این پروسه رو منم تو دوسالگی دخترم داشتم.اونم مثل من گوشش حساسه و دقیقا مثل دخترت عفونت کرد و بعدش نذاشت که گوشواره طلا بکنیم توگوشش.یعنی یه گوشش رو یه دونه از این حلقه ای طلاها انداختیم با بدبختی و اونیکی رو نذاشت.اقا شاید یه ماه ما تلاش میکرم تو خواب و بیداری.فک کن عین غلاما یه گوشش گوشواره حلقه ای داشت یه گوشش هیچی.بعد دیگه بیخیالش شدیم با بدبختی اونیکیم در اوردیم تا 5سالگیش که خودش خواست دوباره.دوباره گوششو سوراخ کردیم ایندفه زیاد اذیت نشد چون میذاشت براش پماد بزنیم.به نظرم کوچیکن نباید اینکارو کرد چون نمیذارن تمیزش کنی با الکل و پماد بزنی

اوه اون. ما هم همینیم. سیگما کم نمیاره. هر شب تلاش می کنه گوشواره بندازه. من خنده م میگیره دیگه
فکرکنم 5سالگی هم بخواد، بازم من نبرمش

اخى دلم کباب شد براش
منم یادم وقتى گوشم و سوراخ کردم ، تفنگى بود ، اما شکر خدا حساسیت و درد نداشتم
حالا ان شالله بزرگ تر که شد براى خانوم
اى جانم با اون شعر خوندش
خدا حفظشون کنه این نوه هاى شیرین و بامزه رو
الهى همیشه با شادى و سلامتى دور هم جمع بشین

اره طفلک خیلی اذیت شد
دیگه خودش بزرگ شد اگه دلش خواست بره بندازه

سلامت باشی عزیزم

زری.. یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1402 ساعت 11:44 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

چقدر یلدای پرباری داشتید ماشاالله خدایی لذت بردم از اینهمه ذوق و سلیقه. آفرررررررین بهت
مبارک باشه یلداتون.
ای بابا چقدر اذیت شدید هردو، آره اگر بذاره طلا بندازی چون بچه هست بنظرم کمتر از خودت گوشش اذیت بشه و زودتر زخمش خوب میشه. یه کوچولوی دیگه هم سعی کن اگر نشد رها کن :)

قربونت، من یلدا رو خیلی دوس دارم. باعث میشه کل پاییز و زمستون رو بهتر دووم بیارم
با من بود کریسمس رو هم جشن می گرفتم
من که رها کردم، ولی سیگما بعضی شبا سعی می کنه طلا بندازه براش. ولی موفق نمیشه

مونا سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1402 ساعت 10:08 ق.ظ

من همین تجربه رو با زینا داشتم وقتی ۵سالش بود و دقیقا گوشش با گوشواره طلا عفونت کرد و زخم شد و .... و درنهایت بسته شد
آلان میگه هروقت ۱۸سالم شد سوراخ می کنم

اوه. اره بابا، بمونه واسه حتی 38 سالگیشون. کی گفته دخترا "باید" گوششون سوراخ باشه؟
دوست داشت می کنه نخواست هم نمی کنه دیگه

آسمان چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1402 ساعت 05:17 ق.ظ http://avare.blog.ir

آخی طفلی چقدر اذیت شد
فقط اونجا که دوتاشون هرکدوم یه شعر جدا رو میخوندن :)))))))

آخ آخ عالی بود. ما اصلا نمی شنیدیم چی میگن فقط خیلی عالی هر کدوم مال خودش رو خوند و رفت

زهرا چهارشنبه 6 دی‌ماه سال 1402 ساعت 08:59 ق.ظ

سلام لاندا جان چقدر خوب که تجربت در مورد گوشواره رو گفتی، دختر منم دو سال و یک ماهشه و شدیدا تقاضا داره، اصلا این 1400 ها کلا متفاوتن، من یکم متمایل بودم ولی همسرم به شدت مخالف و میگه گلسرو نمیذاره بمونه، گوشواره هم لابد میخواد دست بزنه، بکشه، و دردسر میشه باشه بزرگتر شه، خودم تو بزرگی، دبیرستانی بودم، گوشامو سوراخ کردم، اون موقع اذیت نشدم ولی اگر چند وقت گوشواره نندازم، حالت بسته میشه و با کلی خونریزی گوشم میره، برای همینم همیشه ازین حلقه ای ها دارم به گوشم و دخترم به هوس میفته. راستی برای خودت فکر کنم نقره از طلا بهتر باشه برای کسایی که حساسیت میدن

وای من الان دیگه با همسرت موافقم. کلا دلتا از این بچه هاس که خودش میاد میگه برام گل سر بزن. تو این چیزا خیلی خانومه. سر گوشواره هم میدونستیم که بهش دست نمی زنه. ولی دیگه قرار نبود اینجوری حساسیت بده بچه.... خیلی اذیت شد.
جدی نقره بهتره؟ نقره هم دارم اتفاقا. برم تو کارش

مینا دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1402 ساعت 05:53 ق.ظ

چی میشه کلا گوشواره از روند جهانی حذف بشه. فقط مایه دردسره دختر من از دوسالگی میخواست ..من میدونستم چقد سخته تا شیش سالگی راضیش کردم ک سوراخ کردن اعضای بدن واقعن مسخره اس!!دیگه خاله اش شیش سالگی برد سوراخ کرد ک چشمتون روز بد نبینه یکماه تمام این گوش هلاکمون کرد و عفونت کرد و حتی نمیشد همون گوشواره نگینی مسخره رو در بیاریم !! انداختن گوشواره بعدی پیشکش. بعد دیگه اونو در اوردیم و دخترم از هرنوع گوش سوراخ کردنی بیزار شده. میگه دیگه بزرگ هم بشم نمیکنم این کارو. مامانم هم همش سرزنشم میکنه ک باید نوزادیش اینکارو میکردم خود من سه روزه بودم گوشم سوراخ شده. ک البته دوس ندارم و الان یکیش ترمیم شده و پر شده و اگه هم بندرت گوشواره بذارم فقط یه دونه میندازم. دلم خونه از این سوراخ کردن گوش راستی دخترتونو از شیشه گرفتید؟

وااای، چقدر سخت. اره بابا من اصلا نمیدونم چرا چنین چیزی باید انقدر باب باشه؟ مثل انواع پیرسینگ دیگه باید باشه دیگه. هر کی دلش خواست تو هر سنی بره انجام بده. نه اینکه از نوزادی تصمیم بگیریم مثلا براش پیرسینگ ناف بزنیم!
از شیشه گرفتنمون هم داستان داشت. یه دور گرفتیم، بعد دیدیم دیگه به هیچ عنوان شیر نمی خوره. دوباره در یه قالب جدید برگردوندیم، به این صورت که فقط شیشه شیرش خونه مامانیناست و روزی دو بار اونجا میتونه شیر بخوره (که نیاز بدنش به شیر برطرف بشه) و دیگه وقتای دیگه تقاضای شیر نداشته باشه که به غذا خوردنش لطمه وارد نشه.
حالا روزایی هم که خونه مامان نمیره، سعی می کنم شیرپاکتی با نی بهش بدم.

آبگینه دوشنبه 11 دی‌ماه سال 1402 ساعت 08:56 ب.ظ

مادر هنرمند چه ختراکی های خوب و یلدایی،درست کردی
کاردستی هم که آماده کردین عالیه
دلم واسه دلتا کباب شد
ولی چطور بود که ماها بچه بودیم تو خونه یه پیرزن با سوزن گوشمون رو سوراخ میکرد الان اراده کنیم گوشواره میندازیم دربیاریم هم چیزیش نمیشه. ولی جدیدی ها اینقد سختشونه هی بسته میشه و....

قربونت برم، مرسی. یادت باشه قبلا ها بیشتر ذوق این کارا رو داشتم. از وقتی بچه دار شدم دیگه به هیچ کاری نرسیدم. حالا کم کم دخترک داره بزرگ میشه، شاید باز بشه از این کارا کرد.
والا فکر کنم ما حساسیتی هستیم. من بچه هم بودم مشکل داشتم با سوراخ گوشم. البته نه انقدر زیاد ولی جالب نبود بازم.
اینم شانس مایه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد