این چند روز

پنج شنبه، خودم رفتم نزدیک خونه سیگماینا و سیگما اومد دنبالم از مترو و رفتیم خونشون. مامانشینا بله برون پسر عمه سیگما دعوت بودن و خونه نبودن. من و سیگما و گاما و شوهرش بودیم. مامان سیگما برام یه دسته گل نرگس گرفته بود، بسی خوشبو. با هم نشستیم استیج دیدیم و بعد هم عکسای عروس داماد بله برونی رو و بعدش سیگما منو آورد خونه و رفت.

جمعه آخه نوبت خونه تکونی اتاق من بود. فکر می کردم کل روز وقتمونو بگیره، آخه اتاقم خیلیییییییییی وسیله داره. ولی دم مامان و بابا گرم. انقدر سریع کار کردن که فقط کتابای کتابخونه به من رسید و چیدن میزتوالت و کشوهاش و چیدن سه تا کشوی کمد کنار تخت. کمد عروسکا و کیفا و کمد دیواری اینا رو همه رو مامان تمیز کرد و خیلی زود تموم شد کارها. البته هنوز کمدهای پایینی کتابخونه اینا مونده که من شاید اصن بیرون نریزمش، شاید هم یه روزی بریزم بالاخره. خلاصه جمع و جور شد و عصری سیگما اومد دنبالم که بریم خرید روسری و شلوار.مانتو جدیدم رو با  یه روسری که بهش میومد رو سرم کردم و تو هر مغازه ای که میرفتم می گفتم شبیه این روسریه میخوام! آخرش یه خوشگل و شبیه رو خریدم. شلوار هم نیافتم. واسه سیگما هم یه پیراهن صورتی کمرنگ پسندیدیم و یه شلوار سرمه ای که خریدیم و من بهش گفتم که اینا عیدیته، از طرف من. بعد اومدیم خونه، مامانم میگه این که همونه اصن، هیشکی فرقشو متوجه نمیشه، واسه چی خریدی اصن؟ به من چه؟ خیلی هم خوشگله، خب من این سبکی دوس دارم اصنشم 

بعدش قرار بود با آرش و آرمین که اومده بود تهران، بریم بیرون. گفتیم جفتشون اومدن اینوری و رفتیم باگت. آرمین بالاخره از حالت افسردگی دراومده بود. خیلی خوش گذشت باهاشون بودن. تا 11 اینا بودیم و هی دنبال جایی بودیم که بشه بیشتر با هم باشیم. آرش هم خیلی خسته بود و خلاصه نشد بیشتر با هم باشیم. منو رسوندن و رفتن، خودشونم تا 12 با هم بودن.

شنبه هم رفتم مدرسه، جلسه آخر قبل از عید. بعد 3تا بالون سرخابی خوشگل خریدم تو مترو، واسه چارشنبه سوری. ما خیلی وقته دیگه چارشمبه سوری هیچ کاری نمی کنیم. آخرین بار فکر کنم 4 سال پیش بود که با بتا اینا بالن آرزو هوا کردیم. سیگماینا میگیرن ولی، حالا امسال قراره برم پیششون

داشتم می گفتم، شنبه شب، قرار بود گاما بره سونوگرافی و جنسیت نینیشون تعیین شه و شیرینی بده هر چی که بود. منم رفتم خونشون و معلوم شد که نینی دختره. خخخ. من نینی دختر دوس دارم بسی. البته پسرمونم که به دنیا بیاد چند روز دیگه، عاشق نینی پسر هم میشم.

گفتم بهتون که نینی داداش قراره 2 فروردین به دنیا بیاد؟ وای 95 من رو عمه می کنه

خب من برم سر وقت پروژه م


نظرات 8 + ارسال نظر
جلبک خاتون یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 12:52 ب.ظ http://zendegiejolbakieman.blogsky.com

عه چه حالب منم دارم عمه میشم وای چقدر ذوق کردم :)))

نی نی عه مام پسره و اخرای خرداد به دنیا میاد :)))

ای جان، واییی، مبارکه. منم 93 خرداد خاله شدم، دقیقا یه روز قبل از شروع امتحانام. خخخ، ولی خیلی خوب بود.
الانم روز دوم عید. خخخخ

آلفا یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 03:01 ب.ظ http://shadyakh.blogsky.com

فرناز یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 05:40 ب.ظ

آخی همه چیز مبارک باشه بخصوص نی نی ها
حالا سال دیگه رو بگو که باید یه خونه رو خونه تکونی کنی

مرسی اوه اوه آره، هی می گفتم میدم کارگر، ولی چه فایده، کارگر فقط کارای مرد خونه رو انجام میده، نه مرتب کردن کشوها و کمدا

لونا دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 11:49 ق.ظ http://miss-luna.blogsky.com

خسته کارا نباشی خانوم :× وای خیلی سخته خونه تکونی ما که نداشتیم در حد مرتب کردن کمد کشو بود ولی اونم سخت بود
وای لاندا من چارشنبه سوری رو همه جوره دوس دارم
ما اون سال اول که با مستر بودیم همه دوستا دور هم جمع شدیم یه باغ هرجور سروصدای خواستیم دراوردیم کسی هم نبود اذیت شه و خطرناک باشه و کلی بزن برقص همونجوری مزه چارشنبه سوری به دلم مونده دیگه
خیلی بده من همش تنهام مامانمو خواهرم که همیشه میترسن هیچوقت نمیان من خودمم تنها جایی ندارم برم که :(
ولی ایشالا امسال به تو خیلی خوش بگذره :× چارشنبه سوری خیلی خوبه باحاله مواظب همدیگه باشین :**

قدم نی نی کوچولو هم مبارک باشه پیشاپیش عمه شدنت مبارک باشه لاندا جووونم :×

از کل خونه تکونی به منم مرتب کردن کمد کشوها رسید که اونم هنوز تموم نشده :پی
واییی، ایول، باغ خیلی خوبه. خوب فکری انداختی تو سرم. یادم باشه سال دیگه دوستان رو جمع کنم بریم باغ، چارشمبه سوری بگیریم. منم تنها بودم تا امسال و مامان بابام هم پایه نبودن و جایی هم نمیذاشتن برم :(
امیدوارم امسال خوب باشه، تازه اسم هیچ کدوم از این ترقه جات رو هم بلد نیستم، آبروم میره
مرسی لونا خانومی، انشالله خاله شدن شما

میلو دوشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 01:48 ب.ظ

الهی قدم هر جفتشون با خیر و برکت باشه براتون :**

مرسی میلو جان

شی سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 08:34 ق.ظ

لاندا ایشالله هی خبرای خوب خووووووووب عمه جونی 95

مرسیییی

تیلوتیلو سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 02:37 ب.ظ http://meslehichkass.blogsky.com/

مبارک مبارک

مرسییی

غزال چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1394 ساعت 07:31 ق.ظ

چه خوب جنس نوه هاتون جور شده یه دختر و یه پسر
پس سال 95 سال خیلی خوبی برای لاندا خواهد بود حتما. امیدوارم همه برنامه ریزی هات سر موقع انجام بشه.

آره، اگر خدا بخواد و انشالله، کلا تعداد خانوما آقایون، برابر میشه تا نینی بعدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد