سفرنامه شمال - گیلان- تالش- فومن- قلعه رودخان

بتا و داماد گیر داده بودن که بریم مسافرت. سیگما گفت من نمیام. هم چون کلی کار دارم و هم اینکه حالا ایشالا بعد از عقد مسافرت بریم. خلاصه که هر چی گفتیم بیا، نیومد که. منم نمیشد نرم ولی همش دوس داشتم کنسل شه و نریم. ولی خب رفتیم. 5.5 صبح سه شنبه راه افتادیم به سمت گیلان. از جاده قزوین رشت رفتیم. از فومن به بعد من رانندگی کردم. رفتیم جنگل گیسوم. خیلی خوشگل، ولی خیلی گرم بود. رفتیم زیر درختای کاج بساط کردیم. کاج هم که سوراخ سوراخ، کلی آفتاب افتاد رومون و خیس گرما شدیم. بعد یه سر رفتیم ساحل و باباینا رفتن تو روستاش یه خونه دوخوابه گرفتن. ما هم تیلدا رو گذاشتیم تو دریا یه کم راه رفت و یه زرافه بادی براش گرفته بودیم که اون تو قایق سواری می کرد. یکی نیس بگه زرافه مگه تو آب میره آخه؟ شب رفتیم خونه و هی برق منطقه می رفت و ما بدون کولر می پختیم. خلاصه که شانس آوردیم موقع خواب دیگه برق بود و تا صبح زیر کولر خوب خوابیدم. کلی پشه داشت، ولی آبلیمو مالیدم به صورت و دستام که پشه نزنه و نزد. هر روز هم کلی ضدآفتاب و کلاه که سیاه نشم واسه عقد و نامزدی. بساطی بود خلاصه.

چارشنبه صبح پاشدیم و یه کم گاو و اردک اینا دیدیم و لب دریا چنتا عکس و بعد از جنگل اومدیم بیرون و یه کلاه و یه پیراهن رنگی رنگی واسه خودم گرفتم. هیچی هم نبود واسه سیگما سوغاتی بگیرم. رفتیم پره سر، آبشار ویسادار. خیلی خوشگل بود و کنار رودخونه خنک هم بود. جوجه کباب درست کردیم و خوردیم و من هی تو رودخونه راه می رفتم. از بس شمال گرم بود فقط دوس داشتم تو رودخونه باشم. بعد دیگه همه اومدن تو آب عکس انداختیم و میخواستن بریم که من گیر دادم بریم از پایین هم آبشار رو ببینیم. آخه از بالاش دیده نمی شد و یه رودخونه ساده بود فقط خب! یه راه صعب العبور داشت به پایین آبشار و بعد هم زدیم تو آب تا آبشار رو دیدیم و واقعا خوشگل بود. جاده ش هم کلی خوشگل بود. دوباره من رانندگی کردم تا رفتیم قلعه رودخان. تیلدا رو آوردیم تو ماشین ما و تو فاصله ای که بابا و داماد برن خونه بگیرن، تیلدا رو میشوندم رو پام و با آهنگ بندری می رقصیدیم دوتایی، حال می کرد. این خونه خیلی بهتر بود. تمیز و شیک و خنک. شب خوابیدیم و صبح ساعت 10- 11 رفتیم به سمت خود قلعه رودخان. قدمت قلعه برمیگرده به اوایل اسلام. ولی دقیق معلوم نیس مال کی بوده. بیش از 1000 تا پله سخت العبور!!! داشت. جونمون دراومد. اوایل راه به مامان گفتیم شما بشین و نیا بالا. توشه هم دادیم بهش که واسه 2-3 ساعت که ما میریم و برمی گردیم، اوکی باشه. رفتیم و وسط راه من و بابا از یه راه رفتیم و بتا و داماد و تیلدا کوچولو هم یه راه دیگه و اونا وسط راه اتراق کردن کمی و یهو دیدن که مامان هم بهشون رسیده. ننشسته بود که! من و بابا رفتیم و بعد از 1.5 ساعت از دم ماشین تا قلعه (با استراحتای وسطش) رسیدیم به قلعه و واقعا خوشگل بود. ولی از گرما و خستگی تلف شدیم.همه پول ها رو هم داده بودیم به مامان و حالا پول نداشتیم ورودی قلعه رو بدیم! نفری 1500 تومن بود. کارت داشتیم، ولی کارت خوان نداشت. دیگه راهمون داد تا همسفرا برامون پول آوردن و بهش دادیم. عکس انداختیم تا بقیه هم اومدن و یه کم توش گشتیم و عکس و مردیم از خستگی. برگشت فکر می کردیم آسون باشه، ولی فقط نفس کم نمیاوردیم. پادردش بیشتر هم بود. خلاصه با بدبختی اومدیم پایین و دیگه از گرما یه کم رفتیم تو رودخونه ش. من که کامل رفتم تو آب کل سفر فقط می خواستم برم تو رودخونه بعد موقع بیرون اومدن، رو یه صخره لیز خوردم و خوردم زمین! شانس آوردم فقط باسن و دستم ضربه خورد.  کف دست چپم. تو اون لحظه همش نگران بودم چیزیم نشه، نامزدییییی دستم ضرب دیده بود و میدونستم نشکسته. ولی خیلی درد می کرد. انتظار داشتم کبود شه، ولی نشد. خلاصه رفتیم نهار خوردیم و حموم رفتم باز و وسایل رو جمع کردیم و پیش به سوی تهران. یه کم تو راه چرت زدم و یه جا نگه داشتیم سوغاتی بخریم. واسه سیگما اینا یه ساک کولوچه و یه شیشه زیتون گرفتم و واسه خواهرش گاما هم یه ساک کولوچه. واسه خود سیگما مونده بودم چی بگیرم. هیچی نبود به درد پسر بخوره! کلاه نمیخواست. تخته نرد هم داشت. بقیه هم به دردش نمی خورد. به داماد گفتی تو بودی چی دوس داشتی؟ گفت خوراکی. منم واسه سیگما زیتون پرورده گرفتم که بعدا خودش گفت که اتفاقا می خواسته بگه سوغاتی زیتون پرورده می خواد خلاصه اومدیم تو مجتمع تفریحی رفاهی آفتاب درخشان صحرا نگه داشتیم (رفتنی هم همونجا استراحت کردیم) و شامیدیم و دیگه من نشستم پشت فرمون که بابا استراحت کنه. ساعت 12.5 شب رسیدیم خونه.

با اینکه اول سفر غر میزدم (چون سیگما باهام نبود) ولی از یه جایی به بعد دیگه سعی کردم غر نزنم و لذت ببرم. بعدش که سیگما منو دید گفت کلی دلش تنگ شده و همش هم نگران بوده. گفت دیگه حق نداری بدون من بری مسافرت. آخ جون. به نظرم منم دیگه مسافرت تکی واسه هر کدوممون معنی نداره. والا


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد