سالگرد 1

گفته بودم پاییز شروع شد و سالگرد بازیای ما هم شروع شد بله. 19 مهر. اولین دیدار من و سیگما. البته اولین بار 18م دیدیم همو فکر کنم. اما اون موقع اتفاق خاصی نیفتاد. گرم بازی بودیم. مافیا! 19 مهر تو یونی همه جمع شدیم دور هم. بعد از ظهر جمعه بود. داشتیم خودمونو معرفی می کردیم و هدف آیندمون رو به هم می گفتیم. بعد بحث اپلای کردن بود. من گفتم: " من به خارج رفتن به عنوان یه پل برای رسیدن به هدف نگاه می کنم نه به عنوان هدف!"

نوبت به سیگما که رسید، گفت: "من با خانم لاندا موافقم و .... "

آقا ما به حدی ذوق مرگ شدیم که نگو. فرداش تو مکالمات تلفنی به دوستم سریعاً موضوع رو گفتم و کلی خندیدیم. خنده های دخترونه. به قول مادر این دخترا به سوراخ دیوار هم می خندن!

چیزی که کلی بهم حال داده بود این بود که سیگما نگفته بود "لاندا خانم"، گفته بود "خانم لاندا!"

آی ذوق مرگ شده بودیم. البته ما اون موقع به چشم همکلاسی به هم نگاه می کردیم. اما حال داده بود که سریع اسممونو یاد گرفته بود و بی قصد خاصی حرفم به نظرش خوب اومده بود دیگه

اینم عکس کارت اردوی خاطره انگیز آشنایی ما


نظرات 1 + ارسال نظر
هدیه جمعه 24 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 06:16 ب.ظ

وااای که آدم نمیدونه بعدا قراره چی بشه.. واقعن دنیا جا عجیبیه

خخخ. آره واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد