برنامه ریزی جشن سالگرد ازدواج

سلام دوستان، خوبین؟

شنبه عصر که رفتم خونه کلی کار داشتم. 3 سری لباس شستم و پهن کردم. دوش گرفتم و پلو درست کردم واسه فردامون و بعد هم گوشت چرخ کرده سرخ شده آماده داشتم که توش 3 تا تخم مرغ شکوندم و شام خوردیم. وسایل یوگا و کلاس زبانم رو آماده کردم و شب سیگما باید میرفت جلسه ساختمون و من از 9.5 رفتم تو تخت تا 10.5 خوابیدم. خیلی هم زود، خیلی هم عالی

یکشنبه 6.5 صبح بیدار شدم. بالاخره کم خوابی مفرط نداشتم. ماشین خودم بنزین نداشت و با ماشین سیگما رفتم شرکت. بردم دم کلاس زبان پارک کنم که اصلا جا نبود و رفتم دورتر و یه جای خط کشی شده بود. آقای جلویی تقریبا از خط خودش زده بود بیرون و پشت هم سطل زباله بود. ماشین جا میشد ولی پارک کردنش سخت بود. به آقاهه گفتم یه کم برو جلوتر که من پارک کنم و بعد برگرد عقب. گفت نه من تو خط خودمم. گفتم خب خطت نیم متر جلوتر هم جا داره، بعدشم که من پارک کردم دوباره برگرد عقب. گفت نه!!! مردک زبون نفهم! منم خودم با چند فرمون اضافه تر پارک کردم و تو دلم بهش فحش دادم! شعور ندارن بعضیا. دیگه با یه اعصاب خورد رفتم یوگا و اولاش هی حرص میخوردم هنوز ولی کم کم بهتر شدم. بعدشم رفتم شرکت و کارا رو انجام دادم و رفتم کلاس شرکت. عصری کلاس زبان داشتم و تقریبا همه تکالیفمو انجام داده بودم. قیمت امتحان آیلتس از 1200 شده 2800!!! خیلی افتضاحه. خب من دیگه امتحانشو نمیدم. بقیه بچه ها میخوان برن و مجبورن امتحان بدن دیگه. هییی. کلاس خوب بود. تا 8.5 سر کلاس بودیم و بعد رفتم خونه. واسه خودم یه کم غذا گرم کردم و سریال پدر دیدم و شام خوردم. سیگما 9.5 اینا اومد. شامشو خودش گرم کرد. من خیلی عنق بودم و خسته و بی حوصله. یه کم حرف زدیم و زود رفتم خوابیدم.

دوشنبه هم باز 6.5 بیدار شدم و رفتم سر کار. جلوی در شرکت جاپارک بود و پارک کردم! خیلی حال داد. میزکارم خیلی کثیف شده بود. با شیشه شور؟ و دستمال افتادم به جون میزم و سابیدمش. حسابی خونه تکونی کردم. عکسشم گذاشتم اینستا. بعدشم کارا رو انجام دادم و عصری با گیلی رفتم خونه ماماینا. مامان تنها بود. قرار بود بتااینا شب برن سیرک. به منم گفته بود بیا ولی حال نداشتم برم. گفتم قبل رفتم جوجه هاتو بیار من ببینمشون. آخه آخر هفته همه میرن ییلاق و ما نمیریم. دلم تنگ میشد واسشون. آوردشون و کپلک سه ماهش تموم شد. حالا میتونه غلت بزنه ولی دستش زیرش گیر می کنه. خیلی فینگیلیه. دیگه اونا زود رفتن و من لم دادم واسه خودم و بابا هم اومد از ییلاق و گپ زدیم همگی و بعد شام خوردیم و مامان یه ربع به 10 شب وقت دکتر داشت و تو مسیر من بود. من بردم رسوندمش و خودم رفتم خونه و بابا رفت دنبال مامان. منم رفتم خونه شام سیگما رو دادم و بعد کلی گپ زدیم و خوش گذشت و من 11 خوابیدم.

امروز سه شنبه، صبح باز 6.5 پاشدم و رفتم یوگا. عالی بود و حال داد. بعد هم اومدم شرکت. یکی از بچه ها یه باکس 25 تایی گلدون کوچولوی کاکتوس از اینستا سفارش داده بود دیروز و هممون دلمون خواست. بهش سفارش دادیم. قراره امروز بیارن. ذوق دارم الان. کلیشو که میذارم دور میزم، هر چی هم اضافه بیاد میبرم خونه. باشد که خوشگلش کنیم.

جمعه سالگرد ازدواجمونه. سه روز تعطیلی چون سیگما کار داشت موندیم خونه و با بقیه نرفتیم ییلاق. کلا حدود یک ماهه که ییلاق نرفتم. حالا باید یه برنامه بچینم واسه سالگرد ازدواج. هیچ وقت دیگه انقدر وقتمون باز نیست که بشه جشن خوشگل گرفت. البته کلا که اهل پارتی اینا نیستیم و جشن دونفره میگیریم. نمیدونم چی کارا بکنم که هم متفاوت باشه و هم خوشگل. احتمالا کیک رو خودم درست کنم و تزیینش کنم. کادو میخواستم پاوربانک واسه سیگما بگیرم، ولی اونی که پارسال 100 تومن بود، شده 300. دیگه دلم نیومد. حالا چنتا جایگزین دیگه دارم ببینم کدوم میشه. کلی چیز میز ندارم هنوز. باید برم خرید و خونه رو تزیین هم بکنم. امسال دیگه فکر نکنم بخوام سورپرایز کنم. شاید با هم تزیین کنیم. نظری ندارید که چه کنم واسه تزیینات؟

نظرات 3 + ارسال نظر
تیلوتیلو سه‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 12:08 ب.ظ

چه سالگردی خوبی بشه امسال با کلی تعطیلی
انشاله که صدمین سالگردتون را جشن بگیرید

من این غذایی که اون اول توضیح دادی را متوجه نشدم... گوشت سرخ کرده تخم مرغ میشکنی توش ؟؟ اونوقت چی میشه؟ تاحالا نخوردمش

مرسی ممنونم
والا من درآوردی بود. گوشتش که مایه ماکارونی بود. گوشت و پیاز و گوجه و فلفل دلمه ای. بعد دیدم یه مقدار مونده و برنج و ماکارونی آماده باهاش نداشتیم، همینجوری توش تخم مرغ شکوندم و با نون خوردیم. البته سیگما گفت که قبلا هم غذای اینجوری خورده بوده در مجردی

فرناز سه‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 12:27 ب.ظ

وای باورم نمیشه ۲۸۰۰ من سال ۸۳ دادم فکر کنم ۹۰ تومن بود همین حدودا ولی واقعا ۲۸۰۰ خیلی زیاده نمیدونم کجا داریم میریم و چی میشه هرروز بدبخت تر میشیم. در مورد سالگرد هم ما میریم مسافرت معمولا حتی شده یه روزه

آره خیلی گرون شده لعنتی
مسافرت چه ایده خوبیه ها. خصوصا که تابستون هم هست. ما که امسال هیچ سفری تا الان نتونستیم بریم. اینم روش. ولی واسه سالای بعد پیشنهادتو مدنظر قرار میدم

رابعه سه‌شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1397 ساعت 01:22 ب.ظ

ایشالا که صد ساله بشه سالگرد ازدواجتون.

مرسی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد