سلام سلام. من اومدم. از یکشنبه بگم که عصری با ساحل رفتیم استخر. یکشنبه ها مربی دارم، آخر هفته ندارم. مربی اومده بود تو آب و دیگه کامل بررسی کرد کرال رفتنم رو و اوکی نهایی رو داد بالاخره. هوررااا. بعدشم با ساحل برگشتیم و اونو گذاشتم شرکت و خودم رفتم دکتر. جواب آزمایش سلیاک رو نشونش دادم و اونم تایید کرد که ندارم و بهم قرص داد و گفت یه ماه بخور، بهتر نشدی کولونوسکوپی کنیم. نیمیخوام. باید بهتر شم! بعد از دکتر رفتم خونه و سیگما در رو به روم باز کرد. شام گرم کردیم خوردیم و آنام دیدیم و سیگما رفت از باباش امضا بگیره و من خوابیدم.
دوشنبه 17 ام، صبح اسنپ گرفتم و 8 شرکت بودم. روز خوبی بود، زود گذشت. عصرش رفتم خونه مامانینا با تاکسی. سر راه بستنی خریدم. بعد از تقریبا یه هفته میدیدمشون. دلم کلی واسه تیلدا تنگ شده بود. تا شب کلی چیز میز خوردم. داشتم میترکیدم دیگه. شب بابا اومد با کیک تولد من. بعدشم سیگما اومد. شام خوردیم و بعد تولد گرفتیم. بتا هم امروز رفته بود دکتر و دکتر بهش وقت زایمان داده بود، جمعه 28 اردیبهشت. نینی گلیمون اردیبهشتی میشه :*
سه شنبه 18ام، صبح با سیگما رفتم تا تاکسی ها و واسه اولین بار با تاکسی رفتم شرکت. یه کم دیر کردم. کلی کار و بار داشتیم و عصری رفتم خونه و دوش گرفتم و یه کم کتاب خوندم تا سیگما اومد. حاضر شدیم و رفتیم خونه سیگماینا. همه خانوادشون جمعه عازم ترکیه هستن و باهاشون خدافظی کردیم. نینی حرف افتاده دیگه. چیزای با مزه کمی می گفت. بعد نشستیم پای حرفای ترامپ و روحانی. دپرس شده بودم شدید. دیگه دیدم الانا که زیاد استرسی میشم و تپش قلب می گیرم خیلی بده، بی خیال ناراحتی شدم. همینه دیگه. کاری از دستم برنمیاد که! دیگه شب رفتیم خونه و خوابیدیم.
چهارشنبه صبح هم که امروز باشه صبح خواب موندم و دیر اومدم با سیگما. یعنی از قصد خواب موندم که سیگما بیارتم. تازه خوابم هم میومد. خخخ. امروز هیشکی شرکت نیس. خلوته. رفتم گواهی کسر از حقوق گرفتم که ضامن وام سیگما بشم واسه اون سرمایه گذاریمون. الانم منتظرم چارشنبه خوشگله تموم شه و برم خونه استراحت کنم.
وای لانداجونم دوباره داری خاله میشی مبارکه، والادیشب منم مثل شماحسابی استرسی شده بودم حتی امروز تومحل کارم هم همه میگفتند مثل منن ولی بقول شماکاری هم ازدستمون برنمیاد.به امید روزهای بهتر
انشالله روزای بهتر بیاد. فعلا که همش خبرای بد میاد. هییی. تا ببینیم چی میشه