جشنواره

خب ببخشید من هی نمیام اینجا، سرم واقعا شلوغه، اون مریضیه که منو یه هفته انداخت رسما و هیچ کاری نمی تونستم بکنم، تو تخت بودم همش. هنوزم سرفه هاش مونده. بعدشم درگیر پایان نامه شدم، هنوز البته شروع به نوشتنش نکردم و کارای عملیش تموم نشده، ولی شدیدا افتادم تو دور کارای عملیش.

تو این مدت هم مقاله م اکسپت شده و خوشحالم، ولی خب خوشحالی واقعیه وقتیه که دفاع کنم. یعنی میشه؟

دیروز از کله سحر بیرون بودم، از 6 صبح رفته بودم مدرسه و به شغل شریف تدریس پرداختم، وسطش که کلاس نداشتم، با سیگما و باباش قرار داشتم که برم دفتر اسناد رسمی واسه وام باید یه کارایی می کردیم. بعدش هم باز مدرسه کلاس داشتم و برگشتم. بعد از مدرسه باید میرفتم یونی. چه برفی هم میومد. هلک هلک رفتم یونی، یکی از سال پایینیا بهم تبریک میگه! دو ساعت داشتم فکر می کردم که چرا به من تبریک می گه؟ با قیافه گیج و مبهوت نگاش می کردم، گفت چون همکلاسیاتون دفاع کردن تبریک می گم!!! (دو نفر دفاع کردن ) بعد رفتم تو جلسه، استاد هم می گه خانوم لاندایی تبریک میگم! همین جوری نگاش کردم و گفتم چرا؟! گفت واسه اکسپت شدن مقالتون دیگه! تقصیر نفر قبلی شد که یادم نبود واسه چی داره بهم تبریک میگه!

سیگما دوباره کمرش درد گرفته و سر کار نرفته این هفته رو. بعد قرار بود شب بیاد دنبالم که بریم خونه ما، ولی زنگ زد که بلیط جشنواره فجر دارم، میام دنبالت بریم سینما. خخخ. اونم دو سانس. خونه رو پیچوندیم و سیگما و پسرخاله ش اومدن دنبالم و رفتیم سینما.

اولیش فیلم "دختر" بود، ساخته رضا میرکریمی، خیلی خوشم اومد از فیلمش. واقعا قشنگ بود. سانس بعدی، "بارکد" ساخته مصطفی کیایی، اونم خیلی باحال بود، تازه یه نمه هم طنز بود و بسی خندیدیم و واقعا خوش گذشت. همه اینا همراه با کمردرد سیگما بود، سر کار نرفته بود، اون وقت دو سانس سینما. خخخ

بعد رفتیم میخوش، من طبق معمول پیتزا قارچ و گوشت. تو اولین قاچی که برداشتم و گاز زدم، مو دیدم! (البته دور بود از گازی که زدم!) تا دادیم عوض کنه برامون کلی طول کشید. راس ساعت 12 شب سیگما و پسرخاله ش منو رسوندن خونه. حس سیندرلا داشتم

امروزم قراره با دوستام برم یه جای هیجان انگیز. بعدشم اگه سیگما کمرش اجازه بده، میریم سینما باز.

نمیدونم چرا هی میگیره کمر سیگما خدایا میشه خوب شه زودتر و دیگه هم نگیره؟

نظرات 4 + ارسال نظر
تیلوتیلو سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 11:01 ق.ظ http://meslehichkass.blogsky.com/

آقا طبق یه تجربه ی کاملا شخصی
یه روشی هست که با ماساژ هر شب کف پا با روغن های مخصوص میشه کل کمر درد را از بین برد
یه سرچ بزن تو نت
بعدم با یکی از این متخصص های ماساژ صحبت کن
یعنی چیزی شبیه معجزه است ها
روغن خاصی هم نیستا روغن زیتون کنجد و سیاه دونه
امتحانش بد نیست

جدی؟ چه جالب، سرچ می کنم حتما. حالا الان که سیگما داره میره لیزر و بهتره کمرش خدا رو شکر

انه سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 02:08 ب.ظ http://manopezeshki69.blogsky.com

سلام گلم
ایشاا... کمر آقا سیگما هم خوب میشه،
پایان نامه خیلی مسخره ست

مرسی عزیزم، ایشالا.
آره واقعا. کاش زودتر تموم شه

میلو سه‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 08:46 ب.ظ

لاندا منم پایان نامم رو انداختم واسه اون ور سال! حالا میام میگم که چرا این تصمیم رو گرفتم...

تبریک بخاطر مقاله ات عزیزم :***

عه؟ مال تو که تکمیل بود میلو، چرا دیگه؟
مرسیییی

[ بدون نام ] شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 09:38 ق.ظ

وای لاندا جونم ایشالا موفق باشی همیشه و تبرییییییییییک واسه مقاله و اکسپت شدنش :**
ایشالا مراحل بعدی موفقیت های بهتر و بیشتتتتر که لیاقتشو داری :×

خوش به حالت رفتی جشنواره اتفاقا امسال هی گفتم برم تهران به بهانه همین جشنواره ولی دیدم پاشم برم باز دوباره درس خوندنه میره رو هوا تازه به زور درستش کردم برنامه رو :))
ایشالا سال بعد :×

سیگما هم ایشالا زود خوب شه :×

مرسی عزیز دلم. آره بابا ول کن، جشنواره نون و آب نمیشه، بشین درستو بخون که مهمتره
مرسی عزیزم، ایشالا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد