پیتزا پنتری + بازی تیمی

این پنج شنبه و جمعه اولین پنج شنبه جمعه تاهل بود که تهران موندیم و جایی نرفتیم. تازه حتی پنج شنبه خونه همدیگه مهمونی هم نرفتیم و کلا همدیگه رو ندیدیم

فقط سیگما بهم قول داده بود که جمعه میریم بیرون، چون کیف می خواست و قرار بود بریم بخریم. صبح جمعه زنگید و قرار شد بریم حموم و بعد بیاد دنبالم که بریم کیف بخریم و بعدشم نهار بریم رستوران. بعد از نامزدی اصلا وقت نشده بود بریم. تو این مدت که رفت و آمد خانوادگی پیدا کردیم، کلا کم شده بیرون غذا خوردنامون به نسبت قبلا. بنده هم شدیدا هوس فست فود داشتم، کلی دلم پیتزا میخواست. خلاصه که شاد و خندان رفتم حموم و وقتی اومدم سیگما گفت گاما واسه صبحونه زنگیده بوده که بریم کلپچ، ولی ما خواب بودیم و می گفت نهار بیاین خونه مامانشینا، که همه دور هم باشیم. این در حالی بود که شام خونه ما مهمون بودیم و نهار هم برنامه بیرون گذاشته بودیم. خب بنده ضدحال خوردم، چون دلم پیتزا می خواست و نهار دو نفره و برنامه ش رو هم چیده بودیم. سعی کردم غر نزنم، ولی گفتم آخه رستوران چی و اینا، یه کم نق و نوق کردم، ولی در نهایت گفتم اشکال نداره، بریم، فقط یه روز تو این هفته بریم پیتزا. خلاصه بعدش سیگما زنگید که نهار رو کنسل کردم و گفتم نمیایم، ولی بعدش بریم! دیگه نگفتم که من برنامه ریخته بودم که بعد از نهار بیایم خونه ما و بچرتیم و بعد رو پروژه من کار کنیم. با این برنامه به مهمونی شب خونه مون هم دیر میرسیدیم

هیچی نگفتم دیگه، بی خیال شدم. سیگما اومد دنبالم و رفتیم منوچهری و دو دست ورق رویال مشت خریدیم، جدیدا نسخ ح.ک.م و ش.ل.م شدیم بعد رفتیم نوین چرم و یه کیف خوشگل واسه سیگما خریدیم. 20% هم تخفیف داشت و 15% هم کارت هدیه ش رو شارژ می کرد. خخخ. با کارت هدیه ش، یه کیف پول هم میگیریم براش حالا بعد دیگه گفتیم یه جای جدید بریم و گاما پیتزا پنتری قائم مقام رو پیشنهاد داده بود. رفتیم ساعت 3.5 عصر و یه پیتزا مخصوص و یه قارچ و گوشت سفارش دادیم. محیطش خیلی خوشگل بود، سنتی طور بود. ولی غذاش اصلا خوب نبود. مخصوصش شدیدا تند بود و منم از غذای تند بدم میاد. گوشت و قارچشم شور بود و قارچشم کلی آب انداخته بود! خوشمون نیومد اصلا. ولی از گرسنگی خوردم دیگه. بعدش تازه رفتیم خونه سیگما اینا. جالبه که به جز گاما هیشکی هم نبود و تا ساعت 5 وایستادیم تا همه بیان حرص مخفی می خوردم.خلاصه دامادشون اومد و چارتایی با پدر شوهر گرام حکمیدیم که با نهایت بدشانسی، 7-1 باختیم! و عجله مون رو بهانه کردیم و سریعا پیش به سوی خونه ما. 8 رسیدیم و به نظرم دیر بود. ولی خب اشکال نداشت دیگه. تیلدا بازی کردیم و بعدش داداشینا هم اومدن و من و سیگما، داداش و داماد تیم شدیم و ش.ل.م بازی کردیم. خخخ. من و سیگما تقلب می کردیم و صداشونو درآورده بودیم. اولاش کلی عقب بودیم، ولی آخراش هی میبردیم و امتیازاشون رو کم کردیم و دیگه اختلاف امتیازیمون خیلی کم شد. ولی از بس بازیش طولانیه، بقیشو گذاشتیم واسه هفته بعد.

امروزم یونی با سیگما رفته بودیم که کمرش درد گرفت و دیگه نمیتونست راه بره. زنگیدم به آژانس که بیاد دنبالش و از دم در دانشکده ببرتش خونه که ماشین نداشت. با بدبختی رفتیم دم در دانشگاه و دربست گرفتیم و سیگما رو فرستادم خونه. خودمم تو بارون و ترافیک و بدبختی، با یک ساعت بیشتر تو راه موندن رسیدم خونه. پروژه م هم به جایی نرسید و دست از پا درازترم الان و مریض. سیگما هم که کمردردش کرده یهویی

نظرات 5 + ارسال نظر
میلو یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 12:10 ق.ظ

وای پیتزاااااا....

خوشمزه نبود میلو

غزال یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 07:37 ق.ظ

چه سرشلوغ شدین شما هر اخر هفته بیرون و مهمونی دارین
ما هم رفتیم و*ر*ق خریدیم اما پایه بازی نداریم اصولا فقط تو مسافرت پایه داشتیم بازی میکردیم.
چقدر بد که با این همه ذوق پیتزا خوشمزه نباشه واقعا حیف شد.
اخی الان کمر سیگما بهتر شده؟

خخخ، اون تابستون بود. من خودم همیشه تابستونا، آخر هفته اینور اونور بودیم قبل از اومدن سیگما، وقتی هم که اومد، سیگما هم با کمال میل میومد باهامون. خخخ. حالا دیگه تابستون تموم شد و همش باید خونه باشیم
آره پیتزاعه زد تو ذوقم کلا
کمرش نه، همونجوریه، سرکار هم نتونست بره. باید استراحت کنه

شی یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 08:51 ق.ظ

سرما خوردی لاندا جون، حتما زود رسیدگی کن که بیشتر نشه من هر روز صب یه قرص ویتامین سی میخورم درمورد ادرس اون اینستا هم روی چشم حتما به تو میدمش وقتی درستش کردیم

آره همش سرماخورده ام اصن. همه ی خانواده،حتی تیلدا کوچولو هم سرما خورده ان و هی خوب نمی شیم آره باید برم تو کار ویتامین سی
مرسی خانومی

فرناز یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 10:36 ق.ظ

وای این برنامه های خونه کی بریم خونه کی نریم تا مدتها بعد عروسی هم هست چون همه دلشون میخواد که عروس داماد پیش اونا باشن تازه شب خوابیدن ها هم بهش اضافه میشه که من واقعا سختم بود ولی خوب باید مدیریت بشن دیگه!!
امیدوارم کمر سیگما هم به زودی خوب بشه
ضمناً سالگردتون هم مبارک

خخخ، آره خونه کی رفتن دردسره، تازه ما هنوز به مناسبتها نرسیدیم زیاد، سال تحویل و سیزده بدر و چارشنبه سوری و اوه اوه
فعلا که شب خوابیدن رو پیچوندیم و هیچ کدوم نمیریم. فقط همون اگه سفر پیش بیاد بتونیم با هم باشیم دیگه.
مرسی عزیزم. سالگرد بازیای ما پاییز شروع میشه، این تازه اولیش بود

سانی یکشنبه 26 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 11:01 ق.ظ

منم شش ماهه گیر دادم به ورق. اما شلم بازی نمیکنم. اکثرا حکم 3 نفره بازی میکنیم از اون مدلا که باید از اول بخونی چند تا میگیری. دوسش دارم :)) بعد در این راستا ورق نو هم خریدیم که واسه خودمون باشه نه خونه.. هم k e m که در واقع دو دسته تو یکی و هم بایسیکل. کم که مشخصه وضعیتش ولی بایسیکل تا به حال ندیده بودم خیلی باحاله لاندا :دی

عه؟ خب ما به حک.می که باید بخونیم چنتا میگیریم میگیم شل.م دیگه. ایول، ورق نو خیلی حال میده. من یه دست از ورقایی که سیگما خرید رو کش رفتم، یه دست هم KEM از داماد کش رفتم. بایسیکل ولی نمیدونم چجوریه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد