بازم گودبای پارتی

سلام. روز بخیر. خوبین؟ بالاخره چارشنبه خوشگله اومد.

از شنبه بگم که عصر رفتیم خونه و نرسیده رفتم سراغ هولاهوپ. دیدم بخاطر این آلودگی ها پیاده رویمون که کلا کنسل شد. چربیای آب شده میخوان برگردن! گفتم بریم سراغ هولاهوپ. زدم پی ام سی و یه ربع حلقه زدم. بعد رفتم سراغ عدسی پختن. این دفعه تبدیلش کردم به آش عدسی. با سبزی آش پختمش و کمی جوپرک و چنتا استاک بره. تا این بپزه باز رفتم سراغ هولاهوپ، یه ربع دیگه هم زدم و پریدم تو حمام. دوش مبسوط، دو کاسه آش خوشمزه. فیلم آنا رو پلی کردیم. کلی گپ زدیم و چای دارچین با چیزکیک خوردیم و بالاخره خوابیدیم.

یکشنبه 24 آذر، شرکت از شنبه شروع کرده به پخش شیر! از بس که هوا آلوده س. یکشنبه افتضاح بود. مدارس و دانشگاها تعطیل شد. ما با ماشین رفتیم سر کار و دیدیم چقدر خلوته، نگو طرح زوج و فرد از درب منزل بوده. خوبه که گیلی فرده. عصری هم خیلی زود رسیدیم. رفتیم از گل فروشی نزدیک خونه، یه گلدون خرفه و گل سنگ برای چیجیلی (همکارم) گرفتم. صبحا میاد بهم میگه چیجیلی؟ (یعنی چطوری یا چجوری؟) لوس تشریف دارن ولی بچه بدی نیست. گلدون رو گرفتم و رفتیم خونه. نرسیده سریع قرمه سبزی رو آوردم و نشستیم خوردیم. ساعت 6.5 شام خوردیم! بعد نشستیم پای فیلم آنا. یه تیکه از فیلم تو میلان بود و توی گالریا و جلوی کلیسای دوئومو رو نشون داد ما کلی ذوق کردیم. تموم که شد دوتا یه ربع جدا جدا هولاهوپ زدم و باز کلی گپ زدیم و بعدشم شیرنسکافه و شکلات. میخواستم بخوابم ولی خوابم نبرد. ال کلاسیکو شروع شد و سیگما نشست ببینه.

دوشنبه 25 آذر، بازم طرح زوج و فرد بود. ماشین نداشتیم. همکارم خونه خواهرش بود و گفت با هم بریم. اسنپ گرفت اومد دنبال من با هم رفتیم سر کار. عصری قرار بود با دوستام بریم کافه، گودبای پارتی بیتا که داره میره آلمان. واسش دستبند گرفته بودیم دسته جمعی. دست مامان دوستم بود که قرار بود برام بفرسته و یه کم مچل شدم. خلاصه فرستاد و وسط کار یه سر رفتم آرایشگاه ابروهامو صفا دادم برگشتم شرکت. عصری با نوا تو میدون قرار گذاشتیم که اسنپ بگیریم بریم کافه. ولی اسنپ گیر نیومد و نصف راه رو با تاکسی رفتیم و بقیه ش رو با اسنپ. فقط بیتا رسیده بود. بعد از ما 3 نفر دیگه هم اومدن. انقدر گفتیم و خندیدیم و خوردیم که. کافه لانجین سعادت آباد رفته بودیم. شیک هاش خیلی خفن گندالو بود. یکی یه شیک خوردیم. سیب زمینی با سس قارچ وسط بود و هی میخوردیم. باز سفارشش دادیم. با پیتزا و سوپ. که من دیگه سوپ نخوردم. پیتزا هم یه اسلایس خوردم پپرونی بود حساسیت دادم و دور دهنم قرمز شد و سوخت. ولی اشکال نداشت. از 6 تا 9 با هم نشستیم و حرف زدیم و خندیدیم. بعدش باز اسنپ گرفتم رفتم خونه. سیگما کلی خوابیده بود من که نبودم. یه کم گپ زدیم. واسه خودشم پیتزا سفارش داده بود. من داشتم میترکیدم. لب نزدم. نشستیم قسمت جدید کرگدن رو ببینیم. من خوابم میومد. پتو انداختم روم و داشت خوابم میبرد. نصفه فیلم رو دیدیم و رفتیم تو تخت. ولی انقدرررررر حرف زدیم که از همیشه دیرتر خوابیدم. حرف زدنمون گرفته بود تا 1 داشتیم واسه هم چیزمیز تعریف می کردیم.

سه شنبه 26ام، بازم آلودگی و زوج و فرد. البته یه نم بارون زده بود ولی بازم هنوز آلوده بود. یه ساعتی دیر رفتم شرکت و کادوی همکار رو هم بردم براش. بسی ذوق کرد. بعدشم که کار و کار. یه جایی هم مدیربزرگه بهم زنگید که چرا فلان کردی. فلانیا اومده بودن زیرآب زنی. که خانم لاندایی ما رو تهدید کرده. گفتم تهدید کردم چون کار انجام نمیدن. خودتون گفتید اختیارشو دارم. گفت من گفتم ولی تو نباید به اونا میگفتی. ازش عذرخواهی کردم، گفت من زنگ نزدم که شما عذرخواهی کنید، شما تو این یه ساله خیلی زحمت کشیدید و صبر به خرج دادید، اما همیشه نایس پرسن ماجرا بمون، هر جا جدیت خواست بگو خودم وارد عمل بشم. هییی. چی بگم. گفت اون تهدید رو هم عملی کن واقعا، ولی نمیخواد بهشون بگی. خلاصه مقادیری حرص خوردم. عصری با سیگما رفتیم گوشت و مرغ خریدیم و رفتیم خونه. وایستادم به مرغ شستن. سیگما گفت این چند وقته خیلی پرخوری کرده و شام نمیخواد. یه کم عدسی داشتیم. یه کم هم خورش قرمه مونده بود. قیمه ها رو ریختم تو ماستا. خخخ. قرمه رو ریختم تو آش عدس و خوردیم. بسی خوشمزه شد. بی نهایت اصن. سیگما گوشتا رو خرد کرد. منم میشستم و تقسیم بندی می کردم میذاشتم فریزر. رسمون کشیده شد. بعد واسه یه کاری باید میرفتیم خونه مامانینا. من هی خسته بودم میگفتم فردا، ولی دیگه سیگما گفت بریم همین امشب. ساعت 9.5 رفتیم خونشون. تیلدا هم مونده بود اونجا. من و تیلدا با این ویژ ویژی چسبونکیا کلی چیزمیز درست کردیم و بزرگا حرف میزدن با هم . 1.5 ساعت نشستیم و 11 راه افتادیم رفتیم خونمون لالا. شب هم کلی مسخره بازی درآوردیم و خندیدیم و باز دیر خوابیدیم.

امروزم که 4شنبه، بالاخره آلودگی یه کم، کم شد و مدارس باز شدن! من یه کم حالت سرماخوردگی دارم ولی امیدوارم نیفتم. آخر هفته یلدایی حیفه هیچ کاری نکنم. آهان راستی، بهی جان چالش یلدا گذاشته. من که اکسپت کردم. شما هم یه سر بزنید.