اردیبهشت

سلام سلام. سلام از اردیبهشت زیبا. چطوریایین؟

به نظرم اردیبهشت انقدر خوبه که باید همه تایتل های این ماه رو گذاشت اردیبهشت. کلمه ش هی باید تکرار بشه. اصلا هم که معلوم نیست من یک اردیبهشتی ام

ما تولد دخترک رو پشت سر گذاشتیم. امسال هم تولدش رو مثل پارسال برگزار کردیم. دوباره سالن وی آی پی ارکیده رو رزرو کردیم براش، اندفعه یه شعبه دیگه ش که خیلی شیک و پیک تر از پارسالیه بود. تم تولد این سری بنفش بود. یونی کورن بنفش. طاق بادکنکی بنفش و سفید زدن برامون.  خودمم کت و کفش بنفش پوشیدم با شلوار و تاپ سفید. سیگما هم شلوار و کت اسپرت مشکی با پیرهن یاسی و کروات بنفش. پیراهن دلتا صورتی خیلی کمرنگ بود با گل های بنفش. مهمونا هم همون پارسالیا به اضافه چنتا از دوستای خودمون. حیف که هیچ کدوم از دوستام بچه ندارن.  حالا باز خوبه خانواده هامون بچه دارن، وگرنه خیلی تنها میشد دلتا. عکاس هم اومد و عکسای خیلی قشنگی انداخت. کیکش از پارسال قشنگ تر بود. این بار تمام فوندانت سفارش دادم تک شاخی. خیلی قشنگ و خوشمزه شد. خلاصه خیلی خوب برگزار شد تولدش. خودشم کیف کرد. صبح که خواستم بیدارش کنم که بهش گفتم امروز تولدته، میخوایم بریم رستوران، یه عالمه بادکنک هست اونجا، خیلییییی ذوق کرد. چشماشو با خنده باز کرد. بهش گفتم همه دوستات میان. تا بریم هی می پرسید تیلدا میاد؟ تتا میاد؟ کاپا میاد؟ بچه های عمه (اسماشون) میان؟ حسابی شارژ شد. البته توی سالن به شارژی پارسالش نبود، ولی بازم خیلی خوب بود در مجموع. همش دوست داشت پیش بچه ها باشه و نمیومد عکس بگیره. با این حال بیش از 100 تا عکس ازش انداخت 

حالا دیگه مونده تولد خودم. دیگه حوصله مهمونی گرفتن اینا ندارم. ببینیم چه جوری برگزارش می کنیم. خخخ. 

دیگه اینکه حالا که دلتا 2 ساله شد، یه روز در هفته آفی که داشتم پرید دیگه. حالا باید فول تایم بیام سر کار. البته یه ساعتی کمتره ساعت کاریم، ولی دردی ازم دوا نمی کنه. خخخ. کاش میشد همون یه روز در هفته رو نیام. 

دلتا رو دوباره نوشتم کلاس مادر و کودک. دیروز اولین جلسه ش رو رفتیم. بدک نبود. ولی هنوز ارتباط خاصی نگرفته. ببینم میشه یه کم مرتبط بشه با همسن و سالاش یا نه. کلا داره با بچه های بزرگتر از خودش بزرگ میشه. خوبه که دورش پر از بچه ست ها، ولی خب همسن یه چیز دیگه س. الان جوری شده که دلتا مثل بچه اولا نیست. حداقل نصف هفته رو داره با دخترخاله هاش میگذرونه، خب این اتفاق یه سری بدیا داره، یه سری خوبی ها. ولی در کل برآیندش فکر کنم خوبه براش. گاهی یه چیزایی یاد میگیره که ما اصلا نمیدونیم از کجا یاد گرفته. مثلا جدیدا وقتی یه چیزی باب میلش نیست، میگه "بدی شما". ما خیلی رعایت می کنیم که اصلا بهش نگیم تو بدی، یا بچه ی بدی هستی. وقتی کار بد می کنه، فقط میگیم کارت بد بود. یا این کار خوبی نیست و اینا. اما خب احتمالا از تتا یاد گرفته بگه بدی. خیلی حساس نیستم به اینکه اینجور چیزا رو از بقیه یاد بگیره. مهم اینه که من بهش نگم. نمیشه که کل محیط رو براش ایزوله کنم. اتفاقا خوب هم هست که بدونه همیشه همه چیز بر وفق مرادش نیست و گاهی باید بجنگه واسه خواسته هاش. گاهی باید کوتاه بیاد. نوبت رو رعایت کنه و این چیزا. از این نظرا میگم که خوبه که انگار بچه اول نیست. بچه های اول تو این چیزا ضربه میخورن معمولا. مورد دیگه هم اینه که پدر و مادر شدیدا روشون حساسن و معمولا دچار کمال گرایی میشن. البته ما هم حساس و هم کمال گرا هستیم متاسفانه، ولی با این آگاهیه، سعی می کنیم کمترش کنیم. امیدوارم بهش ضربه نزنه این قضیه. 

جدیدا داریم آماده ش می کنیم برای خدافظی از پوشک. البته هنوز کار جدی ای انجام ندادیم. ولی یه کم داره آماده میشه. ببینیم چی میشه و به کجا میرسه. فعلا اصراری نداریم. 

این روزا نقشی که بیشتر از بقیه بهم میچسبه، "مادر شاغل" عه. با همه سختیاش، دوست دارم نقشم رو. 

آهان. دیگه اینکه اگه یادتون باشه ما هر سال، سالگرد آشناییمون تو همون تاریخ میرفتیم همون پارکی که روز اول رفتیم. این سری نرفته بودیم. اون تاریخ سفر بودیم و بعدشم که برگشتیم، هوا یا سرد بود یا آلوده و نشد با بچه بریم. دیگه یه روز تو فروردین با 5 ماه تاخیر، یه کیک کوچیک گرفتیم و رفتیم همون پارک. هوا بی نهایت خوب بود. دلتا هم کلی کیف کرد. 

پ.ن: ناهید جان پست های "نوتایتل" برای خودم هستن و هیچ کس رمزشون رو نداره 

وَإِن یکادُ الَّذِینَ کفَرُ‌وا لَیزْلِقُونَک بِأَبْصَارِ‌هِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکرَ‌ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکرٌ‌ لِّلْعَالَمِینَ

نظرات 7 + ارسال نظر
رویای ۵۸ چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 02:16 ب.ظ

تولد دختر نازت مبارک باشه....

ممنونم

میترا چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 04:10 ب.ظ

از جانم تولد دلتاجون و لاندا جون مبارک باشه
تولدتون پرتکرار.دلتون شاد.تنتون سلامت باشه عزیزم
تم بنفش خیلی شیکه
واقعا بچه درسکوت و تنهایی بزرگ نشه یه نعمته
بچه دلش هم بازی میخاد کلکل شلوغ کاری..
سخت نگیر لانداجون فوقش تا پیش دبستانی بتونی کنترل کنی بعدش با چندین تا خانواده و فرهنگ جدید...قاطی پاتی میشه
خوددلتا برین فصل تابستون گرمش میشه پوشکشو میکنه هی میگه گرمه ... اونموقع بهترین وقت بای بای کردنه..
امیدوارم همیشه دلتون خوش باشه و شادی ها برقرار

مرسی عزیزم
اره خب، اونکه هست. حالا فعلا ببینیم سنگ اول رو میتونیم خوب بذاریم یا نه. حداقل یه توشه ای تا دبستان داشته باشه
ایول خوب چیزی گفتی. تابستون بهونه خوبیه

دختر رهگذر پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 09:43 ق.ظ

سلام-تولدش تولت مبارک
هزینه تولد دلتاجون چقدر شد؟
ممنون

مرسی عزیزم. نمیدونم هنوز جمع نزدیم

نسترن شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:01 ب.ظ http://second-house.blogfa.com/

سلام عزیزم
تولد گل دختر نازنین مبارک
تولد خودت هم پیشاپیش مبارک
بنفش رنگ فوق‌العاده ایه مامان خوش سلیقه
همین که بچه دور و برش زیاده خیلیییی خوبه خیلییییی
لاندا کلمه مادر شاغل برای من خیلیییی ترسناکه خیلییییی زیاد خوشحالم تو دوستش داری

مرسی نسترن جان. اره خب واقعا ترسناکه. من براش هزینه زیادی دادم. ولی سعی می کنم بپذیرم هزینه و سختیاش رو. چون واقعا حالم با کار کردن بهتر از کار نکردن و بچه داریه. قبلا دوس داشتم همش پیش بچه م باشم و بزرگ شدنش رو ببینم. حالا یه سال اول که کامل خونه بودم و دیدم. از یک تا 2 سالگی هم تقریبا نصف هفته رو بودم خونه و باز هم کنارش بودم. حالا که بزرگ تر شده و امکانش رو داره که من پیشش نباشم، میخوام از این امکان استفاده کنم تا شغلم رو حفظ کنم. به نظرم به اندازه کافی پیشش بوده ام.

قورى یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 07:40 ق.ظ http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

سلام بر لاندا بانو
تولد گل دختر مبارک
تولد خودت هم مبارک
چه خوب که کلاس مى بریش
پروژه ى پوشک هم ان شالله با موفقیت تموم میشه

سلام عزیزم. ممنونم.

نجمه دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 09:44 ب.ظ https://najmaa.blogsky.com/

سلام عزیزم
تولد گل دخترت مبارک باشه
بوس بهش
پوشک وقتش که برسه چنان خداحافظی باهاش میکنه که گویی از اول پوشک نبوده
برای پسر من،کتاب راهکار عالی بود.
من وقتی سرکار می رفتم تایم کیفی با پسرم بالاتر بود
الان که به دلیل مرخصی زایمان خونه ام،کمی بیشتره ولی کیفی کمتر شده

مرسی عزیزم. جدی؟
آخه الان هم خودش همش گیر میده که پوشک نمی خوام. بعد اصلا نمیدونه جیش چیه! هیچ تمرکزی هم روش نداره، فقط الکی نمیذاره من پوشکش کنم!
اخ اخ آره، اصطکاک زیاد میشه وقتی آدم میمونه خونه

پیشاگ شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:18 ق.ظ

لاندای عزیزم تولدت مبارک . ایشالا تو زندگیت همیشه دل خوش باشه و کنار دخترک نازنین و سیگمای عزیزت سلامت زندگی کنی
سالگردتونم بهتون تبریک میگم بمونید برای هم

مرسی عزیز دلم. ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد