بازم کرونا :| (با کرونا هر چی تایتل اومدم بذارم تکراری بود، حتی همین!)

آقا من شدیدا خسته ام. ما هر هفته یه داستانی داریم. له شدم دیگه. دو هفته که بیمارستان و عمل مامان، هفته بعدش کرونای سیگما، هفته بعدش عمل بابا، این هفته هم که مامان کرونا گرفت! دوشنبه شب تب کرد مامان، 39 درجه. بدن درد هم داشت. ولی خب سمت دلش هم درد می کرد. گفتیم نکنه به خاطر جراحیش باشه این درد و این تب. ممکنه عفونت کرده باشه. دلمون هزار راه میرفت. به دکترش پیام دادم، گفت بیاین ببینمش. سیگما و داداش مامان رو بردن بیمارستان باز. آزمایش، سیتی اسکن شکم و لگن و سونو نوشت. با بدبختی برای فرداش وقت گرفتیم. داروی حاجب سیتی گیر نمیومد و با بدبختی پیداش کردیم. با ماسک رفتیم پیشش و سوپ پختم براش. خیلی بی حال بود. تب و لرز. باز کلی گریه کردم. خدایا بسه دیگه. زودتر خوبش کن. چقدر درد بکشه؟! داره 2 ماه میشه که همش درد داره. مسکن هم حق نداره بخوره. بی نهایت خسته بودم. این وسط خب کار شرکت و خونه و دلتا و اینا هم هست. مثلا همون روز که سیگما مامان رو برد بیمارستان، من وقت دکتر زنان داشتم. پاپ اسمیر قرار بود انجام بدم. ظهر رفتم دکتر و گفت یه ساعت دیگه نوبتت میشه. برگشتم خونه سوپ رو بار گذاشتم و دوباره رفتم. گفتم نمونه رو میخوام بدم آزمایشگاه نیلو. خودش میفرستاد یه جایی طرف قراردادش. گفت نمیشه، کیت اونا رو نداریم! این همه معطل شدم من. دیگه از یه دکتر دیگه تو همون ساختمون وقت گرفتم و تلفنی گفتم واسه نیلو. اوکی داد. منتظر شدم سیگما از بیمارستان اومد و دلتا رو سپردم بهش و ساعت کاریش هم بود بنده خدا، ولی رفتم دیگه. خوبه زود کارم انجام شد. ولی بسی درد کشیدم. دلتا رو گرفتم و با سوپ رفتم پیش مامان. ماسک زدیم هممون. دلتا نمیزنه فقط. دعا می کردیم مشکل مامان کرونا باشه! ببین کار به کجا رسیده. قبلش نگران بودم میگفتم بدنش ضعیفه کرونا نگیره، ولی بعد که شک رفت به عفونت داخلی، گفتیم همون کرونا بهتره! خدا رو شکر فرداش سیتی و سونو رو داد و مشکلی نبود. سرفه هاش هم شروع شد. البته رپید تست داد و منفی شد کوویدش. ولی خب احتمالا همون بوده. حالا با شکم باز سرفه می کنه. درددددد. ای خدا. 

این وسط نوا و فرشاد گفتن سوغاتی ای که برای دلتا آورده بودیم، داره کوچیکش میشه. جمعه نهار بیاین خونه ما. گفتیم مامان احتمالا کرونا داره. نمیایم. دیگه سوغاتیا رو با پیک فرستادن برامون. لباسه رو تن دلتا کردیم و تصویری زنگ زدیم بهشون. انقدر دلمون برای هم تنگ شده بود که تصمیم گرفتیم ببینیم هم رو. ما هیچ علائمی نداشتیم و قرار شد همون موقع بیان خونمون. حالا کلا خونه ما چند وقته خیلی کثیفه. قرار بود 5شنبه تمیزکار بیاد که نیومد. برای امروز برنامه ریخته بودم بیاد. تنها کاری که کردم این بود که 5شنبه خونه رو مرتب کردم که تمیزکار میاد زشت نباشه. خخخ. بشه تمیز کنه. خوب بود مرتب بود. دیگه سرویس بهداشتی رو فقط سیگما شست و منم یه گردگیری سریع کردم و یه ساعت بعد نوا اینا خونمون بودن. چقدر خوب شد دیدیمشون. خیلی دلمون تنگ شده بود. کیف کردیم دیگه. داشتن دوست نعمت بزرگیه. یه تفریحی شد این وسط. وگرنه که در حال پوکیدن بودیم. خود مامان الان چند وقته از خونه بیرون نرفته الا برای درمان. خیلی گناه داره. حالا الان 5 روزه از بیماریش گذشته. این بیماری دوره ش 5 روزه، البته بدون سرفه. امیدوارم دیگه تبش قطع بشه و بره به سمت خوب شدن. آمین.


شما میدونین تو تهران از کجا میشه سوغاتی تبریز خرید؟ مثلا ریس و قرابیه و اینا

نظرات 13 + ارسال نظر
آبگینه یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:01 ق.ظ http://Abginehman.blogfa.com

ای خدا
ای خدا
نجاتمون بده

میترا یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:48 ق.ظ

این کرونا خیلی ضعیف شده شاید شماها ناقل بودین
ولی در بدن شما نشون نداده مامان چون مریضه خودشو اشکار کرده
انشالله که بهتر شده باشن
مایعات فراوان بدید
چای آنخ و آویشن
یا به آنخ میگن کاکوتی
بایکم عسل و چند قطره لیمو تازه بدین عالیه
اب سیب و هویچ ..
واقعا لاندایی کرونا از عفونت داخلی خیلی بهتره

نمیدونم والا. بعید نیست. بالاخره ما سر کار میریم و میایم. البته من که کل مدت رو ماسک می زنم، ولی خب آب میخوریم، غذا میخوریم و اینا.
اره بیشتر این کارا رو کردیم. کاکوتی نه ولی آویشن و چهارتخمه و اینا خورد حسابی.
اره بابا. وقتی احتمال کرونا شدت گرفت خوشحال شدیم اصن

فرناز یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:56 ق.ظ https://ghatareelm.blogsky.com/

امیدوارم هرچه زودتر این سختی‌ها از خانواده شما دور بشن و مامانت هم زودتر حالشون خوب شه.
خونه با بچه کوچیک خیلی سریع به هم میریزه، فکر کنم تنها حالتی که خونه تمیز میمونه اینه که یه کارگر بیاد باهامون زندگی کنه
سوغاتی تبریز رو تواضع داره

مرسی فرناز جان.
آخ آخ دقیقا. یعنی همه زندگی کف زمین پهنه.
مرسی از پیشنهادت. اتفاقا گفتی رفتم سرچ کردم و داشت همه چی. خیلی عالی

الی یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:39 ب.ظ http://elimehr.blogsky.com

خداروشکر که کرونا مادر به خیر گذشته امیدوارم زودتر خوب خوب بشن

مرسی عزیزم

قورى یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:01 ب.ظ

سلام لاندا جان
خیلی ناراحت شدم براى مامان
ان شالله که هرچه زودتر خوب و سلامت بشن
عزیزم توى بلوار اندرزگو یک شیرینى فروشی هست به نام پاک که براى تبریز هست
اونجا من دیدم سوغاتى هاى تبریز و ، بلوار اندرزگو نرسیده به بلوار کاوه
یک خسکبار فروشی هم هست داخل بلوار میرداماد به نان دست چین
که همیشه سوغاتى همه جا رو داره
از مدرس که میپیچى داخل بلوار میرداماد به سمت میدان مادر سمت راستت (حدود ٣٠٠تا٤٠٠متر بعد از اینکه وارد بلوار شدى)

مرسی قوری جان. چه خوب. دقیقا قنادی پاک تبریز که معروفه. چنتا هم شعبه داشت.
مرسی که دقیق آدرس دادی

فرشته یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:32 ب.ظ

سلام آجیل سرای تبریز ولیعصر نرسیده به تجریش همه چی داره

به به، مرسی
چه خوبه که جاهای زیادی دارن

نسترن یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:23 ب.ظ

ای جان عزیزم
ان شاءالله بلا دور باشه
چه خوب دوستان تون رو دیدین

اره خداییش خیلی خوب بود.

ارغوان یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:28 ب.ظ

سلام خوبی؟ ببین ادم به کجا میرسه میگه کاش کرونا باشه… خدا رو شکر مامان بهترن و روز به روز هم بهتر میشن. از صمیم قلب از خدا میخوام مامان و بابا زودتر سرحال بشن تا توام شادتر و خوشحالتر باشی

اره والا، دقیقا.
مرسی عزیزم

طلوع یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:44 ب.ظ

بلا و بیماری به دور باشه، انشالله هر چه زودتر حال مادر گرامی رو به بهبودی بره

سلامت باشی. ممنون

ترانه دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:22 ق.ظ http://Taraaaneh.blogsky.com

لاندا جون چقدر گرفتار بودی این مدت. واقعا خسته نباشی امیدوارم همه چیز بخوبی پیش بره و مامان هم روز به روز بهتر بشن.
میدونم یک فروشگاه آنلانین هست که خوراکیها وسوغاتی همه شهرستانها رو میفروشه. اگر بخواهی میتونم اسمش رو بپرسم.

آخ آره ترانه جون، رُسَم کشیده شد این مدت.
ممنونم
مرسی عزیزم، راستش دیروز خریدم چیزایی که میخواستم رو

ما و تربچه مون دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:22 ق.ظ http://torobchenoghli.blogfa.com

سلام عزیزم
چقدر مریضی پشت سر هم:((
خدا خودش کمک کنه
مواظب خودتون باشین

اره والا. خسته شدیم.
به ستاره شناسی و فال گیری و اینا معتقد نیستم. ولی فکر کنم واقعا یه اتفاقی افتاده، مثل قمر در عقرب. این همه مریضی یهو تو خانواده مون، خیلی عجیبه

خواننده خاموش دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:35 ق.ظ

سلام عزیزم بلا به دور باشه انشاالله و مامان بابا انشاالله هر چه سریعتر لباس عافیت بپوشن.
در مورد سوغاتی تبریز یه پیجی هست به اسم balli_tabriz که خودشون تو تبریزن و هر سوغاتی از تبریز بخوای با بهترین کیفیت میخرن و برات میفرستن و من خودم ازشون خرید کردم چند دفعه کارشون حرف نداره میدونم که تا الان خرید کردی ولی شاید یه روزی به دردت خورد.

مرسی عزیزم
لطف کردی

Marzie دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 06:55 ب.ظ

سلام انشاالله بلا دور باشه ازتون چقدر خسته شدی چند وقته
من همیشه قرابیه شیرینی اصل تبریز شعبه تهرانسر میگیرم عالیه

مرسی عزیزم. آره نابودیم به معنای دقیق کلمه.
به به، من شعبه مرزدارانش رو رفتم و خیلی دوسش دارم. حتما اونم خوبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد