عمل بابا

سلام، چطورین؟ سیگما که اومد خونه اوضاعم بهتر شد. کمک می کنه تو نگهداری از دلتا. البته که باز بیشتر تایم پیش خودمه، ولی خب همینکه یه کاراییش رو سیگما می کنه خوبه، مثلا دادن قطره هاش. 

بابا دیروز عمل باز پروستات داشت. شدیدا استرس داشتم. خدا رو شکر به خیر گذشت. دیروز رفتیم ملاقاتش تو ICU. فکر کنم دو سه روزی باید بیمارستان بمونه. نیروها رو داریم تقسیم می کنیم به پیش بابا رفتن و پیش مامان موندن. تا الان روزا که من و بتا سر کار بودیم، بابا پیش مامان بود و در حد گرم کردن غذا و اینا رو انجام میداد. نمیدونم از هفته آینده روزا رو چه کار کنیم. شاید مجبور بشیم پرستار بگیریم. البته مامان بهتر شده و دیگه میتونه توی خونه راه بره و مثلا غذا رو گرم کنه. ولی فکر کنم بابا هم رسیدگی بخواد و مامان نتونه انجام بده. 

از امروز دیگه سیگما قراره ماسکش رو برداره. 10 روز شد. 

آخر خرداد رفته بودم دکتر تغذیه که از تیر رژیم رو شروع کنم.  با سفر تبریز اول ماه و بعدشم اینجوری شدن مامان دیگه فکر رژیم گرفتن از سرم پرید ولی تو همون روزای بیمارستان و اینا، 2 کیلو بدون رژیم گرفتن کم شده بودم. تازه بدون توجه به اضافه وزنی که شاید تو سفر پیدا کرده بودم. خلاصه از اول این هفته، رژیم رو هم شروع کردم که خدا بخواد بقیه اضافه وزن بارداری رو هم کم کنم. از 20 کیلویی که تو بارداری چاق شدم (به خاطر استراحت بودن توی بارداری، اضافه وزنم خیلی زیاد بود)، 5 کیلوش مونده هنوز. 

نظرات 3 + ارسال نظر
ارغوان چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 07:33 ق.ظ

سلام عزیزم خدا بد نده، انشالله مامان و بابا زودتر رو به بهبودن و سر پا میشن. درک‌میکنم‌چقدر کارات به هم پیچیده یه بچه نو پا خودش صد تا چالش داره حالا بقیش به کنار. ولی میدونی که این سختیام‌میگذره دیگه آبدیده شدی

سلامت باشی، روح پدرت شاد باشه.
آره والا، این بچه نوپا فعلا من رو به زانو درآورده.

خدی چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 11:35 ق.ظ

سلام خدا رو شکر که عمل بابات و مامانت به سلامتی گذشته، مریض داری سخت ترین کار دنیاست تازه با بچه و کرونا و کارمندی و ... هم که قاطی بشه دیگه هیچ... واقعا ما خانم ها یه وقتایی سوپروومن میشیم که حتا بعدا که فکرشو میکنیم میگیم این من بودم اینا رو از سر گذروندم
انشالا که بعد از این سلامتی باشه و دلخوشی
نی نی هم که دیگه الان خوردنی شده با این کاراش

آخ آخ گفتی... حس می کنم دارم تموم میشم.
خوردنی که شده ولی پدر درمیاره

میترا پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 12:59 ب.ظ

تصور من از لاندا یک دختر خوشتیپ و خوشگلو دقیق و منظمه
بهترین کارو میکنی به فکر وزنتی
مثل من تپل نباش
باکنترل چربی و قند خیلی خیلی زود به وزن ایده الت میرسی

قربونت برم. لطف داری به من. فعلا که اضافه وزن دارم ببینیم میتونیم کمش کنیم یا نه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد