سلام، حالتون چطوره؟
ما بهتریم. حال جسمی سیگما خیلی بهتره خدا رو شکر. حال روحیش هنوز اوکی نشده طبیعتا. هی میشینه تو تنهایی غصه میخوره. با خدا قهر میکنه، با باباش قهر میکنه و خلاصه روزای سختی رو میگذرونه. من سعی میکنم با تماس های تصویری و تعریف کارای بامزه ی دلتا خوشحالش کنم. گاهی موثره واقعا.
دوشنبه سالگرد عقدمون بود. میدونستم یادش نیست. برای اولین بار. ساعت ۵ عصر کیک نوتلا از اسنپ فود سفارش دادم براش ببرن خونه. خیلی خوشحال شد. دلتا خوابید، منم کنارش خوابم برد. قرار بود ساعت ۷ بریم بیرون با سیگما. ۷ بیدار شدیم تازه! ۵ دقیقه بعد دیدم سیگما با یه سبد گل کوچیک اومده دم خونه دنبالمون. اصلا انتظار نداشتم برام کاری کنه، خیلی خوشحال شدم. دلتا رو گذاشتم تو کالسکه و با فاصله از سیگما رفتیم پارک سر کوچه. هیچ کس نبود. رو دوتا نیمکت مختلف نشستیم و حرف زدیم. هم برای روحیه سیگما خوبه هم من. تازه بماند که دلتا شبایی که باباشو میبینه راحت تر میخوابه. لحظه شماری میکنم این چند روز هم تموم شه و سیگما خوب خوب شده باشه و برم خونمون.
چقدر قشنگ خدا شما رو برا هم نگه داره
ممنون
خدا رو شکر. انشالله خیلی زود برگردید به روال عادی زندگیتون
مرسی عزیزم، انشالله
سلام لاندای عزیز
تبریک میگم سالگرد عقدتون رو، امیدوارم سالهای سال در کنار هم خوش و خوشبخت و سلامت باشید.
فوت پدر سیگما رو هم تسلیت میگم. امیدوارم روحشون در آرامش باشه و خدا به شما و خانواده شون هم صبر بده برای تحمل و عادت کردن به این فقدان.
ممنونم
عزیزممممممممممم
چه روزای سختی گذروندین....
تسلیت میگم برا پدر همسرت
و چه خوب که همو اینقد خوب درک میکنین و حال همو بهتر میکنین
عشقتون مستدام و کنار هم شاد باشید عزیزم
سالگرد عقدتونم مبارک
راستش خودم این چن وخت اینقده اذیت شدم پستاتو با تاخیر میدیدم و نمیشد پیام بزارم ولی به یادت بودم لاندا جونم
برات یه دنیا شادی و سلامتی آررو میکنم
مرسی عزیزم. لطف داری