بعد از خاکسپاری

دوستان عزیزم


خیلی خیلی ممنون از پیام های محبت آمیزتون. من نتونستم تک به تک جواب بدم. 

خیلی لطف کردین.

انشالله خدا به همه شما و خانواده هاتون سلامتی بده و این روزای سخت رو به خوبی سپری کنید.


 روزای خاکسپاری و ختم رو با کمترین تجمع و اونم  به صورت پراکنده سپری کردیم. متاسفانه چون سیگما کرونا داره، اصلا نمیتونیم پیش خانواده ش باشیم. (دلتا کوچولو هم مشکوکه و واسه همین ما هم نمیتونیم پیش خانواده سیگما بریم.) ولی این مدت چند بار کوتاه و با ماسک بهشون سر زدیم. دو بار تو خونه، دو بار هم تو فضای باز سر خاک. سیگمای عزیزم هم که تو این روزا که باید دورش شلوغ باشه، تنها توی خونه با مریضی و غصه سپری می کنه روزا رو. حسابی غصه داره. میگه همه این روزا از جسمم گذشتم و مریض شدم، کارم رو ول کردم، زن و بچه م رو ندیدم که بابام رو برگردونم، ولی نشد. حالا مهمتر از همه اینکه بابام رفته،  خودم هم مریضم دخترم هم مریض شد، نمیتونم کار کنم و کلی از کارای شرکت عقبم، نمیتونم بچه م رو بغل کنم و تو این روزا همسرم هم نمیتونه کنارم باشه... نهایت بدشانسی. همه اتفاقای بد تو بدترین زمان ممکن...

اینم شانس ما بود... خدا برای هیشکی نخواد این روزا رو...


نظرات 11 + ارسال نظر
محبوبه شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 12:25 ق.ظ

اسفند ۹۸ که هنوز نمیدونستیم چند چندیم و هست و نیست کرونا معلوم نبود، مادرشوهرم بر اثر کرونا فوت شد و همه مریض بودن و شدن، سوم و هفتم فقط خودمون سر خاک بودیم و کسی جونی نداشت ، همه مریض روحی و جسمی.. مادر که میره روح خونه میره.. واقعا اون خونه هیچ وقت دیگه خونه نشد.. مطمعنم روزهای سختی رو گذروندین

ای وای... بدترین روزاس
روزای بدتری هم تو راهن
حالا نبودنشون کم کم نشون میده خودش رو
به قول شما اون خونه دیگه هیچ وقت خونه نمیشه

نیلا شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 07:54 ق.ظ

خوبی دنیا اینه که میگذره و در یک نقطه ثابت نمی مونه. خدا بهتون و به هممون صبر و آرامش بده تا بتونیم روزهای سخت و تلخ را کمی راحت تر بگذرونیم و به زندگی امیدوار باشیم. ما به خاطر بچه هامون باید قوی و امیدوار باشیم.

واقعا بخاطر دلتا این روزا سعی میکنم خنده رو فراموش نکنم

پریسا شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 09:27 ق.ظ

روحشون شاد ، بعضی موقع ها زندگی میره رو دوره سختی ولی بعدش ارامش در راهه.

انشالله همینطور باشه

پیشاگ شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 09:43 ق.ظ

لاندای عزیزم بهتون تسلیت میگم امیدوارم خدا به دلتون صبر بده خیلییییی خیلیی سخته
چقد سیگما اذیت شد بنده خدا خیلی زیاد مراقبش باش خیلی زیاد
خدا برای هیچکی نخواد ولی واقعا سیگما حق داره . اینهمه تلاش کرد و نشد ( یاد عموم افتادم )
امیدوارم روز به روز حال روحیتون بهتر بشه و بتونید با این غم کنار بیاید
ایشالا دلتا عزیزتم همیشه سلامت باشه
بابت تاخیر عذر میخوام اینروزا سرم شلوغه خیلی

مرسی پیشاگ جان
سیگما واقعا داغون شد
لطف داری

زری شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 10:49 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

هیچی نمیتونم بگم لاندا جان که از غمتون کم کنم، امیدوارم قوی باشید و بتونید این روزهای تلخ را با همه ی تلخی اش پشت سر بذارید.

مرسی زری جان

mahna شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 10:50 ق.ظ

لاندای عزیزم سلام
من تقریبا هر روز به اینجا سر میزدم به امید اینکه خبر بهبودی پدر عزیز سیگما رو بخونم. وقتی خبر فوتشون رو دادید خیلی ناراحت شدم. به شما و آقای سیگما تسلیت میگم و امیدوارم روحشون در آرامش باشه. میدونم روزهای سختی رو در زندگی سپری میکنید. امیدوارم به زودی سلامتی جسمی و روحی خانواده عزیزتون برگرده.

خیلی ممنونم
لطف دارین

غ ز ل شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 01:37 ب.ظ http://myego.blog.ir/

واقعا الان آدم دلیل مراسمای شلوغ رو میفهمه
این که بودن دیگران کنار فرد عزادار تسکینه
عزیزم چقدر سخت میگذره بهتون
خدا کمک کنه زودتر این روزای سخت به روزای آروم برسه

لاقلش اینه که همسرت تا همیشه وجدانش آرومه که همه تلاشش رو کرد برای سلامتی پدرش
اون پزشکی که بدون بررسی کورتون رو تزریق کرده باید با خودش رو راست باشه که چه بلایی سر بیمار آورده

دقیقا
اینکه بقیه دور و بر آدم باشن خیلی مهمه
واقعا
احتمالا اگه توانی بمونه از اون پزشک هم شکایت خواهیم کرد
که لااقل این موضوع برای بقیه تکرار نشه
(هرچند که فقط دوز آخر دارو مشکل نبوده، سه دوز قبلی هم احتمالا کار رو به همینجا میرسوندن)

کارولین شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 04:05 ب.ظ

عزیزم خیلی سخته خدا صبر بده

ممنون

عابر شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 07:31 ب.ظ

روحشون شاد و خدا به همسرت صبر بده حالا همین فکر که براشون هر کاری میشد انجام داده کمکش میکنه که عذاب وجدان نداشته باشه و راحت تر کنار بیاد و اینکه چون برای خودم پیش اومده میگم تنها فکری که آدم رو کمی التیام میده اینکه دیگه اون آدم رنج نمیکشه و با عزت این دنیا رو ترک کرده چون ماههای اول آدم یه روزهایی احساس میکنه از غم داره فلج میشه ولی این فکر که الان جاش خوبه آدم رو آروم‌میکنه.

میدونی چون بابا تا قبل اون مریضی و این کرونا سالم سالم بودن، اینکه بگیم راحت شد از این مریضی سخته برامون
اصلا چرا گرفت این بیماری ها رو؟
ذهن یه آدم کمالگرا همش دنبال این سوالاته، سخت راضی میشه

مبینا شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 10:27 ب.ظ

خیییلی نگرانتون بودم لاندا جان . خدا رو شکر که همسرتون خوبن و خودتون . همه ما به امید اینکه این روزها بالاخره تموم میشه زندگی می کنیم .اما متاسفانه اونایی که عزیزانشون رو تو این شرایط از دست دادن هیچ وقت کورونا یادشون نمیره و با اه و حسرت ازش باد می کنن . روزای خوب واسه شما و هممون میان عزیزم

مرسی عزیزم
لطف دارین
حالا ایشالا این کرونا بره و خاطره بشه، واسه ما بدترین خاطره ست. ولی فقط بره تا تک تک عزیزانمون رو نگرفته ازمون...

آبگینه شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1400 ساعت 11:46 ب.ظ http://Abginehman.blogfa.com

مجدد تسلیت میگم
چقد واسه همسرتون ناراحتم. تا لحظه آخر پا به پای باباش بود. الهی خدا به دلشون صبر بده و زودتر سلامتیشون رو بدست بیارن
دلتا چطوره؟ عزیزکم خاله فداش شه. خیلی مراقب این فرشته کوچولو باشین

مرسی آبگینه جانم.
اره سیگما هر کاری میشد کرد، ولی نشد دیگه...
دلتا خوبه، خدا رو شکر خوب خوب شد. فقط الان مشکل اینه که بی اشتهاست و شیر نمیخوره. خیلی کم میخوره
باز باید ببرمش دکتر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد