مادر خوب بودن

مادر خوب بودن یعنی چی؟ مادر کافی بودن یعنی چی؟

این روزا مثل هر کس دیگه ای که تازه مادر شده، سر دوراهی هایی میمونم. دوراهی وقف بچه شدن یا اهمیت دادن به خود در کنار بچه؟

اینکه همه میگن اگه خودت شیر داری دیگه شیر خشک نده، پستونک نده، اینا همه میشه محدودیت واسه مادر که دو دقیقه نتونی از جات تکون بخوری. من شیرخشک رو از همون روز دوم که از بیمارستان اومدیم شروع کردم. دلتا گرسنه ی گرسنه بود. تو بیمارستان بهش شیرخشک نمیدادن. فقط ساعت 4 صبح یه سرنگ خیلی کوچولو ریختن ته حلقش که با همون نیم ساعت خوابید. وگرنه کلا بیدار بود و داشت میک میزد! تو راه برگشت رفتیم داروخانه و براش شیرخشک گرفتیم. تا رسیدیم خونه دلتا رو دادم به بتا که بهش 30 سی سی شیرخشک بده و دخترک همه رو زود بلعید و خوابید. منم تونستم برم حمام و دوش بگیرم. بعد دیگه میخواستم فقط شبا بهش 30 سی سی بدم که یه کم بخوابه. و همین کار رو هم کردم با این حال همش گرسنه بود دلتا. به محض تموم شدن 30 تا، میومد از شیر خودم هم میخورد تا خوابش ببره. تا اینکه رفتم دکتر و گفت میتونی تا 3 بار در روز، 3تا 60 سی سی بدی بهش. دیگه شبا 60 تا میدادم و قشنگ 2 ساعتی میخوابید. دکتر گفت تا 3 بار ولی من 2 بار میدادم. یه بار شب، یه بار هم توی روز اگه لازم میشد. مثلا دو سه بار رفتیم خرید براش، خریدهای نیم ساعته، ولی چون کلا بهم وصل بود تو همون نیم ساعت هم گرسنه میشد و مامان بهش اون یکی 60 سی سی رو هم میداد. یا مثلا تو 18 روزگیش که رفتیم آتلیه. خیلی جالبه، من حتی حموم که میرفتم دلتا بیدار میشد و شیر میخواست. تو همون یه ربع. مامان میگفت بهش شیرخشک بدم؟ من میگفتم نههههه. الان میام. و اصلا نمیفهمیدم چجوری دوش میگیرم. میخوام بگم در این حد کلا وصل بود. 

بعد از یه ماه اومدیم خونه خودمون. ولی کماکان همین بود. و من شبا از شدت خستگی ناشی از بغل کردنش و همین طور تموم شدن قوای بدنیم بخاطر شیر دادن، خسته و بیهوش بودم، ولی خانم تا 3-4 نمیخوابید و من هی له و له تر میشدم. افعال رو دارم گذشته استفاده می کنم ولی واقعیت اینه که هنوزم هر شب لهِ له هستم. دلتا شیر میخوره تا بخوابه. خوابش میبره. آروغش رو تو همون خواب میگیرم. تا میذارمش رو تشکش، 3 دقیقه بعد بیدار میشه. حالا فرقی نداره رو تخت خودش باشه یا تخت ما یا کالسکه. 3 دقیقه بعد بیداره، گریه میکنه، شیر میخواد، یه کم شیر میخوره، باز میخوابه و باز همون پروسه. تا میذاریمش بیدار میشه. دیگه مجبور میشدم کنارش دراز بکشم و خوابیده شیر بدم که همونجوری خوابش ببره. که براش هم خوب نیست خوابیده شیر خوردن، ولی مجبور میکرد. تا حالا هم که پستونک نمی گرفت. اما یه هفته ای هست که پستونک رو آوردم تو مدار. بعد از 3-4 دور که این کار رو میکنه شاید بشه با پستونک کاری کرد که خوابیده شیر نخوره. هر چند که اینم بگیر نگیر داره. یه وقتایی تا پستونک بهش میخوره عق میزنه! خوابش هم خیلیییی سبکه. با هر صدایی میپره و نمیخوابه دیگه. همین الان با صدای کیبورد لپ تاپ هی بیدار میشه ولی فکر کنم چون پستونک داره  به خواب ادامه میده. خلاصه میخوام بگم بدجوری مچل کرده.حالا سر همین پستونک دادن کلی با خودم کلنجار رفتم، ولی واقعا لازمه. من کشش ندارم. همش احساس خستگی دارم... غیر از این احساس پوچی هم دارم. شاید اسمش رو درست نگم. دوس دارم واسه خودم یه کارایی بکنم. باز خدا رو شکر این کلاس زبان هست. هر چند که اصلا نمیرسم براش کاری کنم و فقط تو کلاسا با اعمال شاقه حاضر میشم. ولی بازم خوبه. دوس دارم ورزش کنم. پیاده روی برم، ولی وقت پیاده روی ندارم. ورزش هم سرچ کردم، هولاهوپ بعد از سزارین تا 6 ماه ممنوعه. حتی اگه بتونی بزنی. کرانچ هم خیلی سنگینه. حالا باید ببینم ورزشای سبک تری میتونم پیدا کنم. تو کل بارداری به خاطر وضعیتم فعالیت ممنوع بود. بدنم خیلی خشک شده...

نظرات 28 + ارسال نظر
خدی چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 12:27 ب.ظ

سلام خسته نباشی
ببین این نظر منه آدم باید اول روحیه داشته باشه حال خودش جسمی و روحی خوب باشه تا بتونه به بچه برسه وگرنه اون شیری که با عذاب و اذیت بخوای بدی چه فایده ای داره؟
خواهر من دوقلو داره و یکی از قل ها رو فقط یه ماه شیر داد و دیگه رو 3 ماه ،بعد از کلی بالا پایین و مقاله های خارجی از 4 ماهگی که نشونه های بلع رو نشون دادن شروع به غذا دادن کردیم، خواهرم مادر خوبی نبود؟ البته که بود و هست از وقتی که شیر دادن رو کنار گذاشت صد درجه سرحال تر شد .
خودتو اذیت نکن عزیزم بهترین تصمیم رو خودت می تونی برای بچه ت بگیری و بازم به نظرم در مقابل حرفای دیگران گوش بده و نشنو تا جای که خودت فکر می کنی درسته اهمیت بده
نی نی رو ببوس

خیلی درسته.
خداییش بقیه هم خیلی کاری به کارم ندارن. هم مامان هم مادرشوهر اصرار داشتن که شیرخشک و پستونک خوبه.
بیشتر خانه بهداشت به آدم استرس میده که اینا بده

رابعه چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 12:56 ب.ظ

سلام خسته نباشی لاندا جون ان شاالله دختر جان هم همیشه سلامت باشند من نمیدونم مادرای دیگه چطور هستند ولی من بعنوان یه مادر شاغل همیشه عذاب وجدان کم کاری در مقابل بچم را داشته و دارم که فکر کنم طبیعی هست در حالی که تمام تلاشم این بوده کم کاری نکنم پس نگران این موضوع نباش و وقتی هم بچه با شیر مادر سیر نمیشه چه اشکالی داره شیر خشک یا پستونک بخوره شما مادری و بهتر میدونی دلتا خانم چطور سیر میشه و چطور آروم میشه پس بهترین کار رو خودت میدونی چی هست و چطور باید انجام بشه.

مرسی عزیزم. راستش من تو مطالعات زمان بارداری خیلی این رو دیده بودم که مادرا عذاب وجدان دارن. واسه همین خیلی رو خودم کار کردم که عذاب وجدان نگیرم اگر همه تلاشم رو کردم. اینکه شبا من یه بار کمتر بیدار شم و سیگما شیرخشک به دلتا بده، خیلی تو روحیه م و سلامت جسمم اثر داره. واسه همین عذاب وجدان ندارم

رها چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 12:59 ب.ظ http://golbargesepid.parsiblog.com

سلام مامان لاندا چگونه ای؟
له له بودنت رو درک میکنم ولی نمیگم چرا بلکه کمتر حرص بخوری خخخ یا نه بزار بگم بدونی واقعا درک میکنم خخخ
نبات وختی کوچولو بود بعد از اون پروسه که سه ساعت شیر میدی هوشتاد ساعت عاروق میگیری تا میزاشتم پایین ینی دقیقا همونجا که دلتا ۳ دقیقه میخابه!!! همه شیر رو بالا میاورد همه جا از رخت خواب تا لباساش تا لباسای خودم همه جا رو به فنا میدادسپس نعره سر میداد و اعتراض جانسوز و سپس تعویص لباسا و رختخوابش و لباس خودم و کار انداخت لباسشویی و دوباره همه چی از اول!!!!!! اوف یادشم میفتم دلم میخاد جیغ بنفش بکشم عذاب الیم بود!!!!!
خلاصه که میفهممت خخخ
توصیه ام بهت
نه مثه بعضیا وقف بچه باش که روانت نابود شه و ... نه مثه بعصی دیگه خیلی به فکر خودت باش که میدونم عذاب وجدون میگیری بیخودی!!! حد وسط عالیه
مثلا نمیشه راحت بخابی ولی شیر آخر شب حدود ۱۲ عالیه اگه شیرخشک بدی راحت میخابه و دوساعتم خودت میتونی بخابی فرش بشی در این حد یا اگه دوش میخای بگیری بگو گشنش شد ۳۰ تا بش بدن تا بیای بیرون اینجوری
اعتدال نه این ور بوم بیفت نه اون ور
این توصیه یک کسیه که چه روزهایی سر شیر دادن به نبات گریه و اشک و فغان سوزناک کرده... نگم دیگه برات....

سلام عزیزم. آخ آخ دلتا هم خیلی روزا بالا میاره. خیلی سخته.
دقیقا همین کار رو می کنیم. یه بار 12 شب بهش شیرخشک میدیم. یه بار هم 3-4 که دوباره بیدار میشه. بعد دیگه میخوابه تا 7 که از اینجا به بعدش رو دیگه خودم بهش شیر میدم دیگه

ناشناس چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 01:25 ب.ظ

ایشالا بهتر میشه
از تجربه بقیه مادرها کمک بگیر
......
این پستت باعث شد بزنم زیر گریه
دقیقا منتظر آزمایش بتا هستم
با هزار تا رویایی که در سر داشتم و دوست داشتم قبل سه نفره شدن انجام بدم فک نکن کار خاصی بودااا سفر کوچیک یا حتی خرید برای خونه که به لطف کرونا همشون دود شد

عزیزم...
دیگه این شرایط واسه همه سخت شد. الان چندین نفر از دوستای خودم هستن که اینجورین. بعد از عروسی سفر نرفتن و الان خواسته یا ناخواسته باردارن. باورت نمیشه دو سه تاشون هم هستن که هی میخوان بچه دار شن و میگن سنمون داره میگذره، ولی چون خوشی نکردیم الان نمیخوایم بچه و این کرونا هم که نمیذاره کاری کنیم. هی عقب میندازن وقتش رو و هی استرس می کشن.
پس شاید اینجوری بهتر بوده واسه شما.
راستی جواب بتا رو بیا اینجا بگو اگه دوس داشتی.

شمیم چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 01:55 ب.ظ http://Mamanyekta

سلام عزیزدلم
قدم نو رسیده مبارک
ببخش منو من همیشه پست هاتون رو میخونم ولی دخترکوچولو مجال کامنت گذاشتن نمیده
اما امروز با خوندن پستت خواستم حتما بهت بگم که هربار دخترکوچولوت شیر خورد یادت بیار که من چه زجری سر شیر دادن دخترم کشیدم و همچنان میکشم...
نمیدونم یادت هست یا نه،دختر من دوماهگی اومد خونه )دخترکم فرزندخوانده منه)و از همون اول شیر نمیخورد...یعنی مصیبتی بودااا.
تا اینکه دکتر گفت تو خواب بهش شیر بده.و این موند روش تا همین امروز که حسرت دیدن شیر خوردن و شیشه دستش گرفتن به دلم موند و همچنان که بیست ماهشه شیرش رو تو خواب میخوره...اونم گاهی نمیخوره...
و بدتر ازون اینه که مشکل نخوردن رو حالا با غذا پیدا کردیم و غذا هم نمیخوره....
بهت بگم داغونم،له له شدم ،خسته و بیحوصله و عصبی ام از بس مدل به مدل غذای جوراجور درست میکنم که ببینم از کدوم خوشش میاد اما در حد دو لقمه و ...باقیش سطل زباله...
خلاصه که غذاخوردن بچه نعمت بزرگیه.قدرش رو بدون و این روزا که بگذره و بزرگتر بشه و به غذا بیفته فقط میشینی خوردنش رو تماشا میکنی و لذت میبری...
ببوسش فندق کوچولو رو عزیزدلم

عزیزم دلم، بعله که شما رو یادمونه. ای جان چقدر سخت بوده.
به خدا این بچه ها هر روز یه چیزی دارن واسمون. ایشالا تنشون سالم باشه، با این بدغذایی ها یه جوری کنار میایم...

فرناز چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 02:29 ب.ظ https://ghatareelm.blogsky.com/

نگران نباش این احساسات رو همه مادرها تجربه میکنن. شبا شیر خشک بده من که سر پسرم دکتر تو ۶ ماهگی گفت وزن گیریش کمه بیشتر شیر خشک بده. ببین شیر خشک اصلا بد نیست به نظرم حتی بهتر هم هست. چون همه مواد لازم رو داره. وقتی بچه سیر نمیشه چه اصراریه گرسنگی بکشه آخه. سر دخترم فکر کنم قبلا گفتم بهت سر شیر مادر دادن پدرم درومد چون شیرم خیلی کم بود و چون زود دنیا اومده بود نتونست سینه رو بگیره و نگم از فامیلهای پیگیر که هرروز زنگ میزدن چک میکردن بچه چه شیری میخوره. حتی یکی از فامیلای بابام گفت چون نارس بوده اگر شیر مادر نخوره عقب افتاده میشه!!!! یعنی فکر کن فقط!!! بابام آنقدر عصبانی شد گفت الان زنگ میزنم باهاش قطع رابطه میکنم خلاصه که دخترم بزرگ شد و خداروشکر تا سه سالگی حتی سرما هم نخورد. شیر خشک بدی خودت هم یه مقدار راحتتر میشی. پستونک هم من تا یک‌سالگی دادم خیلی هم بدرد بخوره. کلا زیاد سخت نگیر

وای عجب فامیلایی بودنا. خدا رحمت کنه پدرت رو. چقدر خوب هوات رو داشتن. واقعا به کسی چه مربوطه؟!
وای پستونک واسه من معجزه کرد. عاشقشم. فقط امیدوارم معتاد نشه بهش.

نوشین چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 02:34 ب.ظ

من ده مرداد زایمانمه پر تو جونم استرس شد البته بود و الان بیشتر شد، همش میگم نکنه افسرده بشم کم بیارم، نتونم از پسش بر بیام، الانم تجربه تو خوندم وقتی از شهرستان برگردم تهران و تنها باشم از پسش بر میام یانه و به قیمت نادیده گرفتن خودم تموم میشه، خدا بهت توانایی بده و به دخترک سلامتی

عزیزم... ببخشید اگه استرسیت کردم. نه بابا میتونی. ببین خودشون انقدر شیرینن که نمیذارن آدم کم بیاره.
بعدشم مثلا من این پست رو وقتی نوشتم که خیلی نالان بودم، مثلا الان که دارم جواب میدم خیلی سرحالم. هم دیشب خوب خوابیدم هم اینکه دخترک الان خوابه و من راحت نشستم اینجا جواب میدم. نگران نباش. اگه سخت باشه هم همون موقع غصه ش رو میخوری دیگه. از الان چرا بری به پیشواز؟
الان به این فکر کن که بالاخره این 9 ماه انتظار سر میاد و میگیریش تو بغلت. بوسش می کنی. بوش می کنی. واااای نگم از بوی نوزاددددد

Mahna چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 03:47 ب.ظ https://mrsmimm.blogsky.com

سلام لاندا جان
هر چند خیلی دیر اما قدم دلتای عزیز براتون مبارک باشه. این پست رو که خوندم وقتی به این قسمت رسیدم "همش احساس خستگی دارم... غیر از این احساس پوچی هم دارم" به یاد خودم افتادم و زمانی که پسرم به دنیا اومده بود و عین همین حس رو داشتم و فکر می کردم توی خونه زندانی شدم و احساس پوچی و بی فایده داشتن می کردم. فکر می کردم دنیا به آخر رسیده و من دیگه هیچ وقت نمیتونم از خونه برم بیرون و آدم قبلی بشم و بچه همیشه بهم آویزون میمونه. تو همون زمان نوزادی تصورم این بود وای چقدر کار باید بکنم که بچه مانعش میشه و کارم شده فقط بچه داری و آروغ گرفتن و برای خودم هیچ کاری نمیکنم و برای همین بچه که شیر میخورد من کتاب دستم بود و میخوندم. بچه نه ماهه بود که رفتم کلاس زبان اسم نوشتم و چون شاغل هم نبودم این احساس پوچی خیلی بیشتر بود. اما بعدها فهمیدم چقدر اشتباه می کردم و اون زمان عجول بودم. الان بعنوان کسی که این روزها رو گذرونده میگم اصلا نگران نباشید بالاخره بچه بزرگ میشه و از آب و گل در میاد و وقت کافی برای مفید بودن و همه کاری کردن خواهید داشت. من الان مطمئنم اگر بچه دیگه ای داشته باشم برای برگشتن به روال عادی زندگی هیچ عجله ای نخواهم داشت و تلاش می کنم این مرحله رو هم بعنوان جزئی زودگذر از مراحل زندگی بپذیرم.

کامنت خیلی خوبی بود. مرسی. واقعا اگه آدم شرایطش رو بپذیره و یه کم صبر هم چاشنی کار بکنه، خیلی کمتر اذیت میشه. درست میگی. همه این روزا زودی میگذرن و فقط خاطره های خوبش میمونه.

ترانه چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 04:20 ب.ظ http://taraaaneh.blogsky.com

لاندا جان تردمیل و یا دوچرخه ثابت توی خونه میتونی داشته باشی؟

فعلا نه راستش. شاید اینجا نمونیم. واسه همین نمیتونم وسیله جدیدی بگیرم دیگه.

الهام چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 04:42 ب.ظ

سلام.
من تخصصی در این مورد ندارم تجربه هم ندارم؛ اما به شدت معتقدم یک مادر سالم و شاد بهتر از یک مادر تمام وقت خسته و له هست.
مادرانگی مخصوصا برای بچه اول، خیلی فشار برای مادر ایجاد می کنه
اگر مادر نتونه حداقل دو سه ساعت در روز برای خودش باشه واقعا چه جوری باید باک بنزینش را پر کنه تا ساعت های دیگه با انرژی کنار فرزندش باشه؟
من اگر در شرایط تو بودم حتما شیر خشک را جدی می گرفتم و دو سه ساعت در روز بچه را با شیر خشک کامل به پدرش یا پرستار یا شخص سومی می سپردم و اون سه ساعت را به خودم می رسیدم؛ حتی اگر خوابیدن باشه.
برای ورزش هم پیج صبا نیاکی (تیست آف فیتنس)تو اینستاگرام ویدیوهای ورزشی خوب و اصولی داره که میتونی انجام بدی.
پیج هدافیت را هم ببین درباره ورزش و مادرانگی زیاد نوشته.
همینطور پیاده روی.
مواظب روح و روان خودت باش. که دخترک دلبندت بیشتر از شیر مادر به مادر شاد و سالم با اعصاب آروم نیاز داره.

واقعا حداقل 2-3 ساعت تو روز، اونم اولاش زیاده. نمیشه.
مرسی از معرفی پیج ها. فعلا فالو کردم تا ببینم میتونم ازشون استفاده هم بکنم؟
چشم

ترانه چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 05:04 ب.ظ

سلام لاندای عزیز معلومه که فقط باید یک مادر کافی بود این رو بدون که کوچولوی عزیزت در طول دوران زندگیش به مادر فرش و سالمی نیاز داره در ضمن شیر خشک اصلا هم بد نیست سراسر ویتامین هست و به این مساله فکر کن که گرسنگی چقدر بدتر میتونه به رشد مغزی بچه لطمه وارد کنه من هر دو دخترم شیر خشک خوردن چون من شیر نداشتم و وقتی دچار عذاب وجدان بودم با دکتر مقدادی که از بهترین دکترهای کودکان هست صحبت کردم ایشون گفت شیر مادر فقط و فقط یک تعصبه مواظب خودت و غسلت باش

میدونی من چون شیر دارم این برام سوال شد. وگرنه که اصلا شیرخشک بد نیست. اما واسه منی که شیرم همینجوری سرریز میکنه، یه کم جای سوال داشت که شیرخشک بدم یا نه

ستاره چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 07:20 ب.ظ

لاندا جان انشالله خدا انرژی مضاعف بهت برسونه که از پس همه ی مراقبتهای نی نی به خوبی بر بیای و برای خودت هم کمی هم که شده انرژی داشته باشی، عکس نی نی رو نمیشه نشونمون بدی؟:

مرسی عزیزم. چشم فرصت کنم یه عکس از روز اولش میذارم

نازنین چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 08:08 ب.ظ

سلام لاندای عزیز
خسته نباشی از مادری تمام وقت برای دلتای عزیزت، من کاملن اینایی که گفتی رو درک میکنم و راستش خیلی هم باهاش مخالفم. این تابو کردن شیر خشک و اینا.
بابا یعنی چی واقعن؟ انقد برخوردا بده انگار مادری که به بچه اش شیر نداده از بچه اش متنفره یا مادر خیلی بدیه! در حالی که واقعن همین پروسه شیردهی و اینا برای خیلیا واقعن سخته و به لحاظ روانی اصلن توانشو ندارن. یا خیلی وقتا انقد پرهیزهای غذایی میدن به مادر که واقعن به نظر من خیانت به بدن زنه. دیگه کسی که داره شیر میده اگه خودش پروتئین و کلسیم و هزارتا چیز دیگه بهش نرسه از ذخیره بدنش باید بده به بچه، بعد وقتی بچه 20 سالش میشه مادره نه دندون سالم داره نه مفصل و استخون سالم. چه فایده ای داره واقعن؟
یا مادری که بخاد با عذاب و استرس و فشار روحی هر شب به بچه شیر بده واقعن چه چیز لذت بخشی داره؟
و جالبش اینه که تو کل جهان همینه! من یه بازیگر خارجی رو فالو میکردم تو اینستا که سر بچه اولش دقیقن به خاطر همین برخوردا کلی به خودش فشار آورد و چند ماه با سختی به بچه شیر داد بعد دید نمیتونه تغییر داد به شیرخشک و بی نهایت هم راضی بود بعدش. یعنی خودش شیرش کافی نبود و بچه اش سیر نمیشد و کلن استرس این سیر نشدن و وای شب شد الان باز این بچه میخاد هی گریه کنه و نخابه انقد اذیتش میکرد که نوشته بود از غروب استرس میگرفتم و حالم بد بود.
حالا تو ایران اگه یکی بیاد اینو بگه میگن وای تو چه مادری هستی که فلان.
در حالی که مادرم آدمه والا. قرار نیس چون مادر شده عاشق له شدن از بیخابی و کوفتگی و خستگی و گشنگی باشه.

چقد حرف زدم :))
فقط اینم بگم و برم. من از شهریور پارسال از به اپ ورزشی به اسم sweat برای ورزش استفاده میکنم که توش یه قسمت برای پست پرگننسی داره.
من تا جایی که دیدم مادرها در سطح جهان ازش خیلی راضین. میتونی اینو هم چک. کنی. چون مال بعد از بارداریه و توسط یه ترینر با تجربه بعد از بارداری و زایمان خودش که اتفاقن سزارین هم بوده تدوین شده، احتمالن خیلی دقیق و مناسب باشه. البته کایلا همیشه میگه ورزش رو با دکترتون چک کنید همیشه بعد از زایمان.
پیج خودش رو هم تو اینستا میتونی ببینی
kayla_itsines

ببخشید خیلی حرف زدم. امیدوارم خیلی زود این شب بیداریا و خستگی ها بگذره و کلی کنار دختر نازت خوش باشی و پر انرژی و سلامت.

مرسی از معرفی اپ و پیج. ریختمش. باشد که استفاده کنیم.
مرسی که این همه وقت گذاشتی و اینا رو نوشتی. راستش من اصلا حرف بقیه مردم برام مهم نبود. از خانه بهداشت هی تماس میگرفتن و میپرسیدن که شیرخشک و پستونک میدی؟ ندیا!!! این اذیت کننده بود. وگرنه اطرافیان همه میگن بده

مری چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 11:53 ب.ظ

خوابیده شیرخوردن مشکلی نداره
دخترمن خوابیده شیرمیخورد تا خوابش میبرد
بعد عزیزم نی نی شش ماهش بشه.غذا میخوره وابستگی به شیر کمترمیشه خیلی کارها رومیتونی انجام بدی

دکتر گفت خوابیده نده، ریفلاکس میکنه. و واقعا هم خودم میدیدم توش. البته الان که یه کم بزرگتر شده بهتره و گاهی میشه بهش خوابیده شیر داد. ولی اون اوایل نه.

ترنج پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 12:11 ق.ظ http://khoor-shid.blogsky.com

من متاسفانه اصلا شیر نداشتم که به دخترک بدم ولی نظر من اینه که استفاده از شیر کمکی اصلاً چیز بدی نیست. اینطوری هم دخترکت از مواهب و فواید شیر مادر بهره‌مند میشه و هم تو میتونی وسط استراحت کنی. یک کار دیگه هم این هست که پمپ بخری و شیرت رو بدوشی. اینطوری شبها مادرت یا همسرت میتونن بیدار شن و شیر بدن و تو کمی استراحت کنی. اینطوری میفهمی که شیرت هم چقدره. چون شاید واقعا شیرت برای بچه کافی نیست که مدام در حال مکیدن هست. من از پستونک هم استفاده میکنم و احساس گناه ندارم. دخترخاله ام دندان‌پزشک متخصص کودکان هست و میگه تا یک سالگی هیچ مشکلی نداره.

اگه شیر نداشته باشیم که خب واقعا چاره ای نمیمونه و شیرخشک هم اصلا بد نیست.
این دوشیدن رو هم گاهی انجام میدم.
ولی همینجوری هم دو وعده شیر خشک شب رو سیگما به عهده گرفته. یه بار 12، یه بار هم 4 اینطورا. اینجوری من شب میخوابم و دیگه شیرهای 7 صبح به بعد مال من میشه.

ویرگول پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 01:01 ق.ظ http://Haroz.blogsky.com

من مادر نیستم ولی فکر می کنم فسقل به چیزی که نیاز داره سیر شدن کافی و با طبع اون خواب کافی برای رشده. مهم تر از همه اینا مادری سر حال و سالمه.
تو داری شیر خودت رو بهش می دی. پس چند سی سی شیر خشک دادن نه جنایته و نه کوتاهی. همه مادرها این امکان رو ندارند که صد در صد بچه رو با شیر خودشون سیر کنن پس شیر کمکی در اصل برای نی نی لازم و ضروریه. دکتر هم که تایید کرده پس کاری نیست که اشتباه و مضر باشه.
لطفا نزار این فکرهای منفی وارد ذهنت بشه.تو بهترین و ایده آل ترین مادر برای نی نی جان هستی و تمام تلاشت رو براش می کنی اما اون بیشتر از غذا احتیاج به انرژی مثبت مادرش داره.لطفا پدر نی نی جان رو هم فراموش نکن. تو باید برای اون هم به میزان کافی باشی.

میدونی، من چون شیر دارم این شیرخشک کمکی برای دخترم به حساب نمیاد. بیشتر کمکی برای منه که استراحت کنم و شبا خوب بخوابم که همینشم خیلی خوبه واقعا.
سیگما هم واقعا همکاری میکنه، هر جایی بتونه کمک میکنه تو نگهداریش. شیرخشک بهش میده، پوشکش رو عوض می کنه و میشورتش، دوتایی حموم میبریمش. فقط میگه حیف که من برست ندارم، وگرنه اونم کمکت می کردم.

زری .. پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 08:54 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

سلام، در مورد ورزش تو اینترنت نگاه کن ورزشهای بعد از بارداری هست و جالبه که از میزان سختی ورزش یه چیزی در حد همون ورزشهای دوران بارداری است. منظورم اینه یه همچین انتظاری باید از بدنت داشته باشی.
در مورد بچه شیردادن دقیقا میفهمیدم چی میگی مخصوصا اونجایی که تو حمومی و مامانت میگه شیر درست کنم براش و تو میگی نههه :)) اووووف اون یه ربع بیدارشدن های شبانه هم که دیگه روتین بود. ببین لاندا جان سختی اش تا وقتیه که بچه غذا خور بشه من دخترم را چهار و نیم غذا دادم پسرها را پنج ماهگی دلیلش هم این بود که خودشون زودتر تمایل نداشتند. بنظرم اگر الان بیشتر شیرخشک بدهی احتمالش زیاده دخترت متمایل بشه به اون سمت. بعد من یه فکری میکنم چون شیر خشک طعمش ثابته بچه بعدا بدغذاتر میشه اما شیر مادر با غذایی که میخوره طعمش هم عوض میشه و این باعث میشه بچه به غذاهای پختنی هم رغبت بیشتری داشته باشه. نمیدونم شاید اشتباه میگما :)))) خلاصه خواهر بنظرم این دو ماه باقیمانده را هم تحمل کن بچه غذا خور بشه کلی حالش را میبری:) ببوس دخترت را

شروع کردن ورزش یه همت اساسی میخواد که هنوز نکردم.

نظر جالبی بود در باره شیر مادر. چشم تحمل می کنم. تحمل که نه، واقعا شیر دادن رو دوس دارم. لذت می برم وقتی میچسبه بهم و شیر میخوره.

فرشته پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 08:25 ب.ظ

لاندای عزیز برنامه تولد تا سه سالگی دکتر هولاکویی رو بگیر و گوش بده (فکر کنم تو ایران از انتشارات ما و شما بتونی بخری ) خیلیی راه گشاست

مرسی عزیزم.
یه سری کارگاه دارم برای این سن اما از یه روانپزشک دیگه س

غزال پنج‌شنبه 10 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 08:38 ب.ظ

من خودم نتونستم بهش عمل کنم حتی الان که دخترک بزرگ شده بازم نمیتونم
ولی به نظرم مادر خوب بودن شاید اینجوری باشه که از بقیه هم کمک بگیریم و ولی توی روز اوقات با کیفیتی رو با بچه بگذرونیم نه اینکه همش بچه پیشمون باشه و حوصله اش رو نداشته باشیم و خسته بشیم
(مامانی که چند روزه هی با دخترش دچار کنتاکت میشه و عذاب وجدان داره)

اره من الان واقعا از مامان و سیگما کمک می گیرم. حتی روزایی که میریم ییلاق خیلی وقتا دلتا رو میدم بغل خواهر که مواظبش باشه و خودم با خیال راحت به کارام میرسم.
ولی در عمل تو زندگی روزانه که تو خونه ام و سیگما سر کار، خیلی نمیشه کمک گرفت.

ترانه جمعه 11 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 12:39 ق.ظ

سلام عزیزم
اگه میتونی قنداقش کن پسر منم همین مدلی بود زمانی که قنداقش میکردم انقد اروم می خوابید.

سلام عزیزم. اوایل یه کم قنداقش میکردم ولی الانا واقعا گرمه. خیلی لختی میخوابه. نمیشه قنداقش کرد. ضمن اینکه هی زور میزنه خودشو باز کنه

آبگینه جمعه 11 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 06:05 ب.ظ http://Abginehman.blogfa.com

شیرخشک و پستونک خیلی به مدله بچه بستگی داره
اگه کمک تو آروم شدنش میکنه، اول واسه خوده بچه خوبه بعد واسه تو
بزار یکم دیگه بگذره، خوابش خیلی بهتر میشه چون نزدیک مامانتون هم هستی با خیال راحت میتونی به ورزش و علایقت برسی

مامانم داره بچه های خواهر رو نگهداری میکنه. خیلی سخته سومی. البته که سر کار بخوام برم باید همین کار رو کنم. ولی فعلا فقط گاهی عصرا از مامان کمک میگیرم

سپیده شنبه 12 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 05:16 ب.ظ

خدا بهت قوت بده عزیزدلم، این روزها ب سرعت میگذرن تا میتونی لذت ببر از این عروسک ناز
لاندا جان مرخصی زایمان داری شما؟ تا چندماه؟ اگه قصد برگشتن ب کار رو داشته باشی دیگه این حس پوچی فکرمیکنم کمتر ب سراغت بیاد و باید از لحظه لحظه مرخصی فقط برا استراحت استفاده کرد

مرسی عزیزم. آره دقیقا. خیلی داره زود میگذره و فسقلی با سرعت داره بزرگ میشه. باید حسابی لذت ببرم
تا 9 ماه شده مرخصی ها. اره راست میگی. الان باید تا میتونم لذت ببرم

یک زن یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 09:02 ق.ظ

سخت نگیر لاندا جان... برام عجیبه اینهمه شیر خوردن دخترتون، به احتمال زیاد خوب شیر نمیخوره، به نظرم خودتون قطره شیرافزا یا هر چیزی که شیر رو بیشتر میکنه بخورین، شیر خشک هم بدین، چه اشکالی داره...میشناسم مادرهایی که بخاطر اینکه سینه شون خراب نشه کلا به بچه شون شیر نمیدن
سرحال بودن شما موثرتر از اینه که مدام شیر خودتون رو بدین و بعد برای وقت گذاشتن با بچه جونی نداشته باشین

من قطره استفاده میکنم و شیرم کم نیست. الان خیلی بهتر شده ولی ماه اول همش بهم وصل بود.
قبل تر توضیح دادم. چون شیرم زیاده عذاب وجدان میگرفتم که بهش شیرخشک ندم. اما الان مشکلی ندارم. خواب خودم هم اهمیت زیادی داره

پیشاگ یکشنبه 13 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 09:22 ق.ظ

مادر بودن با اینکه تمام وقت رو برای بچه گذاشتن یه دنیا به نظرم فرقشه
چه خوبه به این چیزا فک میکنی و اهمیت میدی .
لاندا هر کاری که خودت فک میکنی درسته انجام بده نگران حرف دیگران نباش

مرسی پیشاگ جان. خوب متوجه حرفم شدی

آزاده دوشنبه 14 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 07:47 ق.ظ

سلام لاندای زیبا
هرگز اجازه نده تفکر مقدس بودن جایگاه مادری تو رو از توجه به خودت غافل کنه.
بهترین کار کاریه که خودت آسیب نبینی .انرژیت تحلیل نره و شاد و سلامت بمونی حتی برای دخترت.من مادر دو تا پسرم ولی اینا رو یه کم دیر فهمیدم.
نوزادها و نی نی ها خیلی قوی ان در حد معقول مراقبت میخوان ولی فداکاری و از سلامتیت زدن درست نیست.
همه اینا از تفکر تقدس مابی ما برای همه چی هست که اینهمه سختی و اسیب روانی میبینیم بعد خودمون رو گول میزنیم که من مادرم مقدسم و از خودمون غافل میشیم.
با همه اینا من عاااشق بچه ها و همسر و پدر و مادرم هستم اما تفکراتم تغییر کرده سالهاست.

درست میگی. من اصلا نمیخوام از مادری یه چیز مقدس بسازم و بعدا هم همش به بچه م عذاب وجدان بدم که من به خاطر تو این سختیا رو کشیدم.
خدا برای هم نگهتون داره

مامان چیچیلاس سه‌شنبه 15 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 11:24 ب.ظ http://Mamachichi.blogsky.com

الان کلی مامان میان و کلی بهت راه و چاه یادمی دن... اما نظر من:
برای هر بچه ای همین بهترینه که بچسبه به مادرش...لذت می بره، آروم میشه.... همین لحظه ها و روزهای تو... و دلت هم بعدا برای این روزاخیلی تنگ میشه...کمی صبورباش فقط

عزیزم... راست میگی. واقعا هم لحظه های شیرینیه. تو این مدت هر چقدر کم آوردم ولی یه بار هم به دلتا غر نزدم. میبینمش عشق می کنم

ارغوان چهارشنبه 16 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 11:32 ب.ظ

سلام خوبی لاندا جان. میفهمم چی میگی و چه روزهای سختی رو داری میگذرونی. تغییر بزرگ که اتفاقاتی که میفته خارج از کنترلته. باز تو خوبه اون کلاس رو داری میری من کلا تا ۵ ماهگی دخترک هیچ کارمفیدی نکردم انقدر که بیحوصله بودم. راجع به شیر خشک و پستونک من نظر چندین دکتر و گرفتم هیچ کدوم منع نکردن و همه اون عذاب وجدان دادنا مال پرستارا بود و فک وفامیلی که تونستن خودشون شیر بدن . با خیال راحت بهش شیر خشک و پستونک بده و یه نکته شبا تا خودش نخواسته بهش شیر نده دکتر میگفت بچه بعد از یک ماه دیگه قندش نمیفته و اگر خودش نخواست بیدارش نکنید خوابش خراب نشه.
راجع به هیچی هم عذاب وجدان نداشته باش ماها هیچکدوم مثل هم نیستیم و هر کدوم راه خودمونو پیدا میکنیم تو مادری, که همشم درسته چون متناسب با شرایط و روحیات ماست.

دقیقا دکترش گفت شیرخشک بده، خانه بهداشت هی زنگ میزد میگفت ندیا!
منم بیدارش نمی کنم شبا. تا 40 روز میکردم ولی الان نه.

ناشناس سه‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 07:45 ب.ظ

سلام عزیزم
خوبی؟ حال دلتا کوچولو و مامان چطوره؟
عزیزم جواب آزمایشم مثبت شد. یه وقتایی حالم خنثی است و یه وقتایی خیلی بدحالم
موقع هایی که دخترکت را شیر میدی برای ذوق دار شدن من از بچه دار شدن دعا کن که نیومده مهرش به دلم بشینه و باهاش دوست بشم.

مرسی عزیزم. ما خوبیم.
ببین خیلی طبیعیه این حس ها. هورمونای بارداری واقعا خیلی حس و حال واسه آدم نمیذارن. من خیلی تلاش می کردم که حالم خوب باشه. چون تا غافل میشدم حال روحیم افتضاح میشد.
کارگاه بارداری ثریا علوی رو خریدم و میدیدم. میگفت با جنینتون حرف بزنید که رابطه خودتون باهاش خوب بشه. خیلی تاثیر داشت به نظر من. البته اولاش نه. خیلی به زور این کارو انجام میدادم.
چشم دعا میکنم. اما خودت هم باید بخوای.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد