دو ماهگی

سلام سلام. وقت بخیر. تا الان تو کلاس زبان بودم که چون اینترنت استاد ضعیف بود، کلاس نصفه موند و الان وقت دارم پست بذارم. البته بگم که همون نصف اول کلاس، دلتا همش تو بغلم بود و اصلا نفهمیدم چی شد. تا اینکه بالاخره خوابید و 5 دقیقه بعدش هم کلاس کنسل شد! منم یه فنجون قهوه گرفتم دستم با شکلات و نشستم پای نوشتن این پست. میدونم قهوه خوب نیست برای شیردهی، ولی یه ماهی بود هوس داشتم. امروز که سیگما تعارف زد رو هوا گرفتم. و البته قهوه بدون شیر. حالا باید تعریف کنم.

امروز دلتا جانم دو ماهه شد و ما رفتیم خانه بهداشت، واکسنش رو زدیم. گریه کرد ولی نه زیاد. اون سری که آزمایش خون داده بود خیلی بیشتر گریه کرد. قبلش بهش استامینوفن داده بودم. رفتیم خونه مامان نهار خوردیم و برگشتیم خونه قطره دوم رو بهش دادم. بعدشم شیر دادم. 45 دقیقه بعد که قطره آد دادم عق زد و همه رو بالا آورد  دیشب هم دقیقا همین کار رو کرد. 2 ساعت تمام شیر دادم و یهو خانم همه رو بالا آورد!  

چون امروز باید واکسن میزد، جشن دوماهگیش رو دیروز برگزار کردیم. حالا اینکه میگم جشن نه اینکه واقعا جشن باشه ها. مثل ماه قبل، یه کیک سابله سفارش دادم با عدد 2، به رنگ صورتی. روش یه کوکی فلامینگو هم داشت. سرهمی صورتی دلتا که عکس فلامینگو روشه رو هم تنش کردم. وقت آتلیه گرفتم سر کوچه و با کیک رفتیم اونجا. شانس آوردیم که تا رسیدیم دلتا خوابید. آخه بهتره که خواب باشه وقتی فلش میخوره که چشمش اذیت نشه. عکسای خیلی خوشگلی ازش انداختیم و برگشتیم خونه. یه چرت خوابیدیم. بعد رفتم حمام و آرایش کردم و چنتا عکس هم تو خونه با کیکش انداختیم. به مامان زنگیدم که چایی بذار که ما اومدیم. به بتا هم زنگ زدم بیاین کیک بخورین. تو خونه مامان هم دو سه تا عکس با کیک انداختیم و دیگه خوردیمش. 

جونم براتون بگه که فکر کنم دلتا به پروتئین گاوی حساسیت داره. صورتش جوشای ریز زده. بردمش دکتر و گفت احتمالا حساسیت به پروتئین گاویه و شیرخشکش رو عوض کرد و آپتامیل پپتی داد که خیلی تلخ و بدمزه س و با بدبختی بهش میدیم. منم رفتم تو رژیم، لبنیات و گوشت گاوی حذف. شیر، ماست، پنیر، کره، خامه، گوشت چرخ کرده و گوشت گوساله و ... هیچی دیگه. سخت شد. حالا خونه خودمون میشه هندل کرد. خونه مامانا، غذا درست کردن برامون سختشون شد. بدیش اینه که الان 3-4 روزه اینو فهمیدیم، هنوز نتونستم کنترل کنم. هر روز یه چیزی میخورم. دیروز کیک تولدش خامه داشت، امروز 2 تا دونه بیسکوییت خوردم که لابد کره یا شیر دارن. خلاصه خیلی سخت شده. تازه من یه شیرخشک هم خودم داشتم مخصوصا مادران باردار و شیرده که 5-6 تا قوطی هم ازش دارم و دیگه نباید بخورمش. 5 تا قوطی شیرخشک هم دلتا داره که رو دستمون موند! حالا یه دو هفته ای رژیم رو بگیرم ببینم خوب میشه دخترکم یا نه. خدا کنه که عرق سوز باشه و حساسیت نباشه. خیلی سخته زندگی اینجوری. 

امشب باید مثل پلنگ بالا سر دلتا بیدار باشم. خدا کنه تب نکنه و اذیت نشه. 


نظرات 10 + ارسال نظر
فرناز چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 11:07 ب.ظ https://ghatareelm.blogsky.com/

هنوزم باورم نمیشه نینی داری فکر میکنم مشغول درس و دانشگاهی وای هیچی بدتر از بالا آوردن بعد شیر فراوون نیست یعنی درست لحظه ای که منتظری بخوابه یه دفعه همه چیو باید از صفر شروع کنی

حالا اینجا که طبیعیه. فامیلا هم باورشون نمیشه من نینی دارم. خاله م میگه انگار بچه کوچولوهای هر خونه همیشه بچه میمونن. یه بار موقع ازدواجم باور نمی کردن، یه بارم الان
آخ آخ دقیقا. دلتا همیشه آدم رو سورپرایز میکنه. مثلا کلی شیر میدم و میخوابه و میگم دیگه تموم شد، برم کرم بزنم به نیپل ها. کرم رو که میزنم بیدار میشه و باز شیر میخواد!

میترا چهارشنبه 2 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 11:48 ب.ظ

پلنگ
اره خدا کنه عرق جوش باشه واقعا پرهیز سخته
مخصوصا شیر میدی ضعف میکنی دلت بیسکویت و شیرینی میخاد.
دوماهگی خوشگل خانمم مبااارککک
شیرخشک هارو هم بزار دیوار فروش یکم ارزونتر بزار رو هوامیبرن


خیلی سخته. از دیروز همش گشنمه
مرسی میترا جون.
آره یه دو هفته دیگه هم صبر می کنم. اگه دیدم نمیشه خودمون مصرف کنیم میفروشمشون

پیشاگ پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 08:47 ق.ظ

الهیییی چه زود دوماهش شد ماشالا
البته که برای ما زود گذشته مطمعننا برای تو اینجوری نبوده
خدا حفظش کنه

نه والا واسه ما هم زود گذشت. هر چی بارداری نمیگذشت، نوزادی داره به سرعت برق و باد می گذره
مرسی عزیزم

ترانه پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 05:17 ب.ظ http://taraaaneh.blogsky.com

مبارک باشه دو ماهگی دلتا خانم. چه بامزه یعنی هر ماه میخوای براش تولد بگیری؟
منهم باورم نمیشه . انگار دیروز بود که خبر بارداریت رودادی و همه کلی خوشحال شدیم.

مرسی عزیزم. بله بله میدونم خیلی خلم ولی دیدم این کار خیلی روحیه م رو خوب میکنه. اینجوری هر ماه یه هفته ذهنم درگیر سفارش کیک و لباسش و آتلیه س و حس شیرینیه
واقعا زمان زود میگذره. بنظرم تو وبلاگستان که دیگه خیلی زود. من وبلاگایی رو دارم که 10 ساله دارم میخونمشون و هنوز همه چیز همونجوریه. انگار طرف رو از نزدیک میشناسم.

نجمه پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 05:28 ب.ظ

سلام عزیزم
اوووخی. گوگولی خانم
انشالله که حساسیت نیست و همه چی اکیه.

انشالله واقعا

سارا پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 05:55 ب.ظ

حساسیت به پروتیین گاوی عوارضش مشخصه که شامل خون یا میوکس در مدفوع هست. بچه معمولا جوش نمیزنه. البته هر چی دکترش گفته. می تونی نظر یک دکتر اطفال دیگه هم بپرسید

اون مشکلات گوارشی حساسیته.
مشکلات پوستیش دقیقا همینه. دختر خواهرشوهرم دقیقا همینجوری بود. ولی مثلا پسر برادرم حساسیت گوارشی داشت بهش

سعیده جمعه 4 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 11:16 ب.ظ

دو ماهگی دخملی مبارک باشه

مرسی عزیزم

زهرا شنبه 5 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 01:45 ق.ظ

ببخشید من یک‌خواننده خاموش هستم که گاهی به بلاگتون سر میزنم. اولا قدم دخترکتون مبارک! امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید. دوما ، برای جوش‌ها، ممکن نیست جوش نوزادی باشه؟ ( من فرانسه زندگی میکنم اینجا بهش میگن اکنه ی نوزاد که ظاهرا به دلیل هورمونهای مادر در اواخر بارداری پیش میاد) دختر من هم نزدیک دوماهگی زد و خیلی هم زیاد بود و صورتش پر از جوش‌های ریز بود، و بعد خودش خوب شد. البته حتما دکتر بهتر میدونه، ولی حواستون باشه که اینم یک احتماله . سلامت و موفق باشید.

مرسی عزیزم. چه نکته جالبی گفتی. من نمیدونستم چنین چیزی رو.
خدا کنه همین باشه.
چقدر طول میکشه که خوب بشه؟

نمکی یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 11:23 ق.ظ http://zendegie-shahrivari.blogfa.com/

کارن هم صورتش از سه روزگیش جوش زد در حد تاول.... دکترش دو تا پماد داد عالی بود دو سه روزه جوشا محوشدن.... بعد مشخص شد به پروتئین گادی حساسیت داره... سه ماه من مصرف نکردم خوب شد.... و بعدش برگشتم به روال عادی زندگی

اوه
چقدر خوب
کاش واسه ما هم کوتاه مدت باشه

ویرگول یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1400 ساعت 10:25 ب.ظ

ای جانم فسقلی خانوم دو ماهشون شد، چه زود گذشت
ایشالا که حساسیت نباشه و گرنه کارت سخت می شه. زود زود بنویس لانداااااا جونمممم

مرسی ویرگول جان.

چشم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد