سال نو مبارک

سلام سلام. این اولین پست سال جدید. سلام به 1400. 

دیروقته. ساعت 1.5 بعد از نصف شب. امروز انقدر خوابیدم که الان ذره ای خوابم نمیاد. تازه بستنی خوردم با توت فرنگی یخ زده و دخترک داره کله معلق میزنه تو شکمم. هفته 36 رو شروع کردم امروز. بازم انگار 4 هفته مونده. از روزای آخر سال هی میگم یه ماه بیشتر نمونده، الانم که یه هفته گذشته باز یه ماه مونده. نمیدونم چرا کم نمیشه این فاصله 

سال جدید رو دوس دارم. دیروز با مامان و بابا پاشدیم گفتیم بریم یکی از رستورانای جاده چالوس، تو فضای باز بشینیم و غذا بخوریم. یه تفریحی بشه تو این کرونا که همش تو خونه ایم. رستوران ارکیده رو انتخاب کردیم. تماس گرفتیم که آیا جاده بازه و میشه بیایم؟ گفتن آره. ما هم شال و کلاه کردیم و راه افتادیم. تو راه دیدیم آزادراه رو بستن (همونجوری که تو خبرا خونده بودیم)، ولی گفتیم خود جاده چالوس بازه دیگه. تا میدون امیرکبیر رفتیم و خوردیم به یه ترافیکی که همه رو برمیگردوندن چون جاده رو بسته بودن! مچل شدیم. نیم ساعتی تو اون ترافیک موندیم تا تونستیم دور بزنیم. گفتیم حالا که تا اینجا اومدیم بریم ارکیده ی کرج. من تا حالا تو شهر کرج نرفته بودم. انگار رفتم مسافرت، هی به در و دیوار و خیابونا نگاه میکردم. رفتیم ارکیده، فضای باز هم داشت خدا رو شکر وگرنه مجبور میشدیم برگردیم تهران. هوا هم عالی بود و فاصله آلاچیقا مناسب. باد هم میومد و هوا تمیز بود. دیگه نشستیم و کلی خوش گذشت بهمون این تفریح. آخه دیگه تا بچه 40 روزه اینا بشه هم که جای خاصی نمیتونم برم. واسه همین یه کم حال خوش ذخیره کردم. بعدشم مامانینا رفتن ییلاق و ما اینجا میمونیم تنها. سیگما هم که کارش برقرار بود این هفته و من خیلی وقتا حوصله م سر میره تو خونه. حالا واسه شنبه هم وقت آتلیه گرفتم برای عکسای بارداری. بعد از 14 ماه میخوام آرایشگاه هم برم که موهام رو درست کنه واسه عکسا. امیدوارم خیلی خلوت باشه (که هست احتمالا، همه دیگه آرایشگاهاشونو تو اسفند رفتن)، من حتی وقت هم نگرفتم از کسی. گفتم حالا همون شنبه برم ببینم کدوم آرایشگاه بازه. خخخ. خیلی هم ریلکس. خودم که بیشتر لباسای خود آتلیه رو میپوشم. ولی لباسای سیگما رو باید جور کنیم ببریم و همینطور لباس و اکسسوری های دلتا رو. تو عکسا میخوام نشونی ازش باشه. هر چند که خودش به صورت یه توپ قلمبه حضور سبز داره. 

خب این چند وقت همش نالیدم که ال شدم و بل شدم. چاق شدم و اینا. ولی خب باید بگم مثکه چاقی حسابی بهم اومده و هر کی میبینتم میگه چه خوشگل شدی. اوایل فکر می کردم تعارفه و همچنان از چاقیم مینالیدم واسه خودم. ولی خب تو عکسای عید به نظر خودمم خوشگل شدم. هر چند که موقتیه احتمالا دیگه. تا وقتی بدنیا بیاد یا اینکه باید چاق بمونم تا این خوشگلیه بمونه  خلاصه تصمیم گرفتم یه کم لذت ببرم از خودم و انقدر هی نگم چاق شدم، ترک خوردم، کبود شدم، ال شدم بل شدم. هشتگ نیمه پر لیوان 

 وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعالَمین

نظرات 10 + ارسال نظر
مامان چیچیلاس جمعه 6 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 03:07 ق.ظ http://Mamachichi.blogsky.com

متن پر از شادی و هیجانت رو خوندم لانداجان فقط می تونم بگم خداروشکر که خوبی

مرسی عزیزم

زری .. جمعه 6 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 09:12 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

سلام تپلی عیدت مبارک
سال خوبی داشته باشی لاندا جان، به سلامتی انشاالله نی نی هم دنیا میاد :)
تصمیمت زایمان طبیعی شد که روی هفته 40 داری فکر میکنی؟
دختر من هفته 42 دنیا اومد یعنی بساطی بود قرار بود هفته ی آخر اسفند بیاد اما شب سیزده بدر دنیا اومد پسرها 39 هفته را پر کردند روزهای اول هفته ی 40 دنیا اومدند. همه اش فکر میکنم من چه صبری داشتم سر دختری که 42 را صبر کردم اون هم با اون هول دادن دکترها برای سزارین! خدا رو شکر نتیجه ی استقامت من هم خوب بود. انشاالله برای تو هم به بهترین شکل پیش میره

مرسی عید شما هم مبارک

نه سزارین رو انتخاب کردم. 40 نمیرم. اگه بشه آخر 39 هفته بشه خوبه
وای 42؟ چه ریسکی. من خیلی میترسم از دیر به دنیا آوردن بچه.
چه خوب که راضی بودین از طبیعی

میترا جمعه 6 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 04:14 ب.ظ

سال نو مبارک عزیزم

انشالله بهترین ها برات اتفاق بیفته
وهرچی از خدامیخای بهت بده

مرسی میترا جانم. همچنین برای شما

رویای ۵۸ شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 01:27 ب.ظ

سال نو مبارک لاندا جان

مرسی عزیزم.

لاله شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 07:00 ب.ظ

لاندا جان ببخشید که رک میگم ، .ولی خیلی خیلی بی احتیاطی ، این همه استرس داشتی ، این همه اذیت شدی ، بازم میری رستوران عزیزم ؟
خواهشا یه کم رعایت کن ، این فضای باز و باد میاد ومردم از هم دورن همه بهانه و توجیه خودمونه ، خیبی مواظب باش اصلا به دردسر و پشیمانی های بعدی نمیارزه
من به عنوان آدمی که دوستاش با همین توجیهات پدر و مادرشون رو از دست دادن سال 99 دارم باهات صحبت میکنم و. به خدا همون تفریح و بی اختیاطی کوچولو براشون خیلی گرون تموم شد .
از خانوادت بخواد یه کم سرت رو گرم کنن این روزها تا حوصلت سر نره

ببین میدونم چی میگی ها. شاید اسمش بی احتیاطی باشه. ولی واقعا روحیات آدما با هم فرق داره. الان یکی از دوستای من، تک بچه س، خونه ش دوتا خیابون با مامانشینا فاصله داره. خودش و شوهرش هم دورکار هستن و عملا جایی نمیرن که ناقل باشن ولی با این حال یکساله که شوهرش رو خونه پدر و مادرش نبرده که یه وقت شوهرش ناقل نباشه. خودشم ماهی یه بار 10 دقیقه با ماسک میره سر میزنه میاد. من واقعا نمیتونم اینجوری باشم.
ترجیح میدم وقتی به نظر خودم همه موارد رو رعایت می کنم، به روحم آسیب نرسونم.
واقعا هم تو این مدت ما حتی کیک هم از بیرون نمیگرفتیم. دیگه یه رستوران فضای باز با رعایت پروتکل ها امیدوارم بهمون آسیب نزنه... چه بسا که با دکتر رفتنا و بیمارستان رفتنامون این مدت ریسک بیشتری رو متحمل شده بودیم.

پیشاگ یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 12:19 ب.ظ

سلام لاندا جون ،خداروشکر حالت بهتره
وای که انتظار خیلی سخته
اونم چی انتظار یه موجود خوشمزه
امیدورام این روزای اخر هم زودتر سپری شه
مامان تپلی

خانم شومینی ریلکس ترین ادمی بود که تو عمرم دیدم تو برخورد با نوزاد و واقعا تحسینش میکنم
به غیر اون بحث کرونا ، اصلا بیرون رفتن با بچه رو برای خودت سختش نکن . از اول هر مدلی برخورد کنی همونطوری پیش میره

مرسی عزیزم. آره واقعا انتظاره به سر بیاد دیگه.
خوش به حالش.

ویرگول یکشنبه 8 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 07:23 ب.ظ http://Haroz.blogsky.com

سال نوت مبارک مامان کوچولو
براتون بهترینها رو از خدا می خوام عزیزمممم
یه چیزی که اینجا دیدم و به نظرم واقعا خیلی خوب بود اینه که مامانها و نی نی ها از همون چند روز بعد از به دنیا اومدن نی نی، رندگی عادی رو از سر می گیرن. یعنی پیاده روی و خرید می رن. و این به نظرم خیلی خوب اومد چون هنون ۴۰ روز تو خونه موندن و بیرون نرفتن خیلی تاثیر داره تو روحیه مادر. البته بگما اینجا نوزاد رو فقط با کالسکه می برن بیرون و همه خیابونها هم واقعا صافه و برای این منظور عالی.
امیدوارم چند وقت باقی مونده رو صحیح و سلامت بگذرونی.
راستی رستوران هم خیلی کار خوبی کردین. واقعا روحیه سالم و عالی داشتن از واجباته.

بعد زایمان طبیعی فکر کنم راحت ترن. ولی در کل اگه بچه اوکی باشه، فکر کنم مساله خاصی نباشه. آخه بدبختی الان کروناس، آدم همینجوری خودش زیاد بیرون نمیره، چه برسه بخوای بچه چند روزه رو ببری جایی
البته که 40 روز که قرار نیست تو خونه بمونم. بچه بمونه هم مادرش نمیمونه
آره واقعا. خیلی چسبید بهمون

دریا دوشنبه 9 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 12:00 ق.ظ http://qapdarya.blogfa.com

سلام
عیدت مبارک عزیز
امید بخدا که فرزندت بسلامتی وشادی وراحت بدنیا بیاد
وقت زایمانت منم دعا کن خدا دامن منم سبز کنه
سلامت وشادباشی

مرسی خانوم. چشم، حتما. انشالله خدا یه نینی سالم خیلی زود میذاره تو بغلتون

ارغوان سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 09:34 ق.ظ

سلام لاندا جان خوبی، سال نو مبارک انشالله زود زود با سلامتی دخملی رو بغل کنی، یعنی احتمالا همون فروردین به دنیا میاد عسل خانم یا میره برای اردیبهشت؟

مرسی عزیزم.
والا هنوز تاریخ دقیق بهم نداده دکتر. ولی احتمالا اول اردیبهشت بشه

نوشین پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1400 ساعت 01:03 ب.ظ

لاندا جانم سلام من خواننده خاموشم ایشالا گل دخترو سالم بغل کنی منم هفته بیست و یکم و نی نیم دختره و روی پام ورم داره شمام اینجوری بودین خیلی نگرانم خیللی

مرسی عزیزم، برای شما هم مبارک باشه، انشالله به سلامتی
نه من ورم نداشتم، با دکترتون مطرح کنین، فشار خون رو چک میکنن و ازمایش مینویسن، اینا رو بدین خیالتون راحت میشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد