همچنان اسباب کشی

سلام سلام. اول هفته تون به خیر و شادی.

این هفته خیلی سرم شلوغ بود. درگیر اسباب کشی ایم.

از شنبه پیش بگم که رفتم دکتر و تا دستام رو دید گفت پروژسترون رو قطع کن و سه هفته دیگه باز سونو بده برای طول سرویکس. اگه اومده بود پایین باید درمان های دیگه ای رو شروع کنیم. منم پروژسترون رو قطع کردم ولی نه تنها خارش و بثورات؟! پوستیم تموم نشد، بلکه بیشتر هم شد و از روی دستم تا آرنجم کشید. بعد به گفته بهارک که ممکن بود حساسیتم به آسپرین باشه، آسپرین رو هم قطع کردم، ولی دور چشمم و بعد هم شکم و پهلوهام دونه های قرمز زد و شروع کرد به خارش! وضعیت اسف باریه. گفتم شاید این هفته گرمی زیاد خوردم اینجوری شد. بالاخره یلدا و این داستانا. گرمی رو هم قطع کردم ولی بهتر نشدم و روزی یه ستیریزین هم میخورم و همونه که همونه. دیگه اینا رو به بهارک گفتم و فکر کنم گرخید. گفت سریع برو پیش دکترت معاینه ت کنه. احتمالا آزمایش کلیه هم برات بنویسه. هیچی دیگه حالا با این وضعیتی که درمان های قبلی رو قطع کردم و واسه اون شرایط نگرانم، این حساسیت شدید هم اضافه شده! نمیذارن آدم یه آب خوش از گلوش پایین بره. تازه داشتم با شیاف کنار میومدم! دیشب به سیگما میگم یعنی میشه دقیقا 4 ماه دیگه سالم به دنیا بیاد و بذارنش تو بغلمون؟ ... میشه برامون دعا کنین؟ امروز میرم دکتر. حساسیته قطع شه تا حالا ببینم بقیه ش رو چه کنم. 

وسط هفته دو سه روزی رفتم خونه مامانینا موندم. چون سیگما خیلی کار داشت و میخواست تا شب کار کنه که این مدت واسه اسباب کشی که وقتش کم میاد، بتونه جبران کنه. روز سوم یه بار دیگه با بابا رفتیم خونه جدید رو دیدیم که صابخونه هنوز ساکنه و هییییچ کار خاصی هم نکرده بود! قرار بود یه پنجره رو رنگ بزنه و درهای سرویس ها رو هم عوض کنه. ولی نکرده بود! بهش گفتیم اگه میشه خونه رو دو سه روز به ما زودتر تحویل بده که تمیز کاری کنیم، گفت باشه ولی من چشمم آب نمیخوره. بعدشم دیگه ماشین بابا رو ازش گرفتم و خودم برگشتم خونه که سیگما بتونه با ماشین بابا کتابخونه رو ببره شرکتشون. 

روز 5شنبه هم باز کلی جمع و جور کردیم و یه سری از کارتنا، مثل کارتن لوسترهای اتاقا، یا مثلا آبمیوه گیری اینا که حساس تر هستن، با تابلوها و تلویزیون رو تو هر دوتا ماشین بار زدیم که ببریم خونه مامانینا. البته داماد سیگماینا هم واسه این بار زدن اومد کمک سیگما. عصری رفتیم خونه مامانینا، بارها رو خالی کردیم، ماشین بابا رو تحویل دادیم و برگشتیم. بماند که چراغ بنزین همون موقع روشن شد و ما رفتیم تو صف پمپ بنزین که نیم ساعتی سرجامون ثابت موندیم و ترسیدیم که دیگه بخوریم به محدودیت حکومت نظامی 9 شب، و باز بدون بنزین راه افتادیم. وسط راه خوردیم به ترافیک و چراغ بنزین چشمک زن شد! کلی استرس گرفته بودم که نکنه الان خاموش شه. ولی خدا رو شکر گیلی ما رو تا پمپ بنزین نزدیک خونه رسوند که خلوت هم بود و 5 دقیقه ای بنزین زدیم، حتی وقت کردیم بریم چسب هم بخریم و 10 دقیقه به 9 خونه بودیم! فرشاد با سیگما تماس گرفت که آقا ما بیایم کمکتون واسه اسباب کشی، ولی بهشون گفتیم که کارا بیشترش انجام شده و کمک نمیخوایم و ممنون. جمعه صبح که بیدار شدم دیدم نواز پیام داده که نهار درست نکن، ما براتون نهار میایم. دستشون درد نکنه، خیلی با محبتن. دیگه ما بازم کارتن بستیم تا ساعت 1 که بچه ها اومدن. قابلمه ماکارونی رو دم در تحویل دادن و میخواستن برن که اصرار کردیم بیان تو. (به اینا خیلی اعتماد داریم، خیلی مواظبن، دو روز پیش هم تست کرونا داده بودن و منفی بوده، دوتا ماسک هم داشتن، همه پنجره های خونه هم باز بود)، خلاصه اومدن و یه کم تو بسته بندی کردن مجسمه ها و قاب عکسا کمکمون کردن. واسه نهار هم نموندن و رفتن. منم کادوی تولدش رو که براش گرفته بودم بهش دادم. روحیه مون هم خیلی خوب شد دیدیمشون. دیگه تا شب سیگما یه سره کار کرد. منم کشوهای میزتلویزیون و میز تحریر اینا رو کارتن کردم. بیشتر سعی می کنم استراحت کنم وسط کار. تا شب کار کردیم که دیگه کمبود کارتن آوردیم. تقریبا همه چی تموم شده دیگه. الان فقط دو تا کابینت قابلمه ها و ظرفای دم دستی مونده + کمددیواری که لباسا و کفشا توشه. بقیه چیزا بسته بندی شد. 

امروزم یه نگاهی به فریزر انداختم ببینم چی داریم چی نداریم که بدم سیگما ببره تو فریزر شرکتشون بذاره. دیدم خیلی وقته آشپزی نکردم همه چی مونده. گفتم پاشم چند مدل غذا درست کنم واسه سیگما که این چند روز خونه ست. خودمم که تا فردا هستم. دیگه دل رو زدم به دریا و بعد از 3-4 ماه واسه اولین بار پیاز خرد کردم و دارم سرخ می کنم! بوش اذیتم نکرد بالاخره. (تا 4.5 ماه که حالت تهوع داشتم خودم و از پیاز و سیر متنفر، بعدشم که پروژسترون اضافه بهم تهوع میداد و بازم نمیتونستم سمت پیاز برم) البته بماند که یه قرص ضد تهوع خوردم واسه پیشگیری.ولی خب قبلا واسه پیاز قرص هم افاقه نمی کرد. خخخ. 

خلاصه یه لوبیاپلو با گوشت چرخ کرده درست کنم. خودم یه وعده فیش اند چیپس بخورم واسه نهار (میدونم ماهی زیاد خوب نیست، ولی نخوردنش هم خوب نیست. من هر دو هفته یه بار سالمون میخورم که جیوه کمتری هم داره)، یه خوراک مرغ و سیب زمینی هم برای روزای دیگه ش درست کنم. 


نظرات 8 + ارسال نظر
kindgirl شنبه 6 دی‌ماه سال 1399 ساعت 01:26 ب.ظ

سلام بر مادر دلتا خانم خوبی انشالله که زودتر منشا این حساسیت رو پیدا کنن . خیلیا رو دیدم تو بارداری دچار خارش و یا کهیر میشن و شنیدم که میگن به جفت حساسیت دارن. من خودم متاسفانه به چندتا از آنتی بیوتیک ها حساسیت دارم و اینجوری خارش یا حالت تهوع میگیرم.
خسته نباشی چقدر خوب اسباب کشی رو مدیریت میکنین سال قبل هم که تعریف میکردی خیلی کیف کردم :بوس انشالله به دل خوش و سلامتی ببرین بچینین خونه جدید. خیلی خوبه این تغییرات

امروز رفتم آزمایش دادم. دکتر بهم گفت احتمالا چیز خاصی نیست و حساسیت بارداریه فقط. ولی خب واسه من با مصرف پروژسترون و آسپرین یهو شروع شد. نمیدونم والا.
در مورد حساسیت به جفت سرچ کردم. فکر کنم این نباشه، چون مدلش فرق می کنه. الان که چند روز گذشته دیگه شکم و پهلوم تقریبا اوکیه، دستام فقط مشکل دارن.
جدی؟ اره ، البته امسال مدل اسباب کشیمون فرق داره با سال قبل. این دفعه وقتمون بیشتره. سری قبل ضربتی رفتیم. خخخ

فرناز شنبه 6 دی‌ماه سال 1399 ساعت 01:50 ب.ظ https://ghatareelm.blogsky.com/

نگران حساسیت نباش خیلی‌ها اینجوری هستن دخترخاله منم همینجوری بود ولی طوری نشد. خداروشکر که اسباب کشی هم داره انجام میشه. ماهی یخ زده جیوه اش میاد پایینتر. من سر دخترم حامله بودم تو سایت fda همرو چک کرده بودم. حتی کنسرو تن ماهی هم جیوه اش پایینه. ماهی حتما بخور

جدی؟ یعنی ماهی یخ زده بخریم؟ یا همین ماهی تازه هم که میذارم یخ بزنه و بعدا مصرف می کنم اوکیه؟
اره تن ماهی هم میخورم هر چند وقت یه بار.

میترا شنبه 6 دی‌ماه سال 1399 ساعت 02:41 ب.ظ

عزیزم انشالله تا چشم رو هم میزنی ۴ماه سریع تموم شه واقعا سخته عزیزم
خارش و حساسبت و ..
خونه جدید انشالله پر ارامش و سلامتی باشه براتون

ایشالا. چشامو ببندم باز کنم تعطیلات عید تموم شده باشه، دیگه من باشم و روزای آخر حاملگی
مرسی

پیشاگ شنبه 6 دی‌ماه سال 1399 ساعت 03:25 ب.ظ http://bojboji.blogfa.com

الهیی لاندا چقد داستان باهم برات پیش اومد دختر
الان فهمیدی بدنت به چی حساسیت نشون داده ؟
مراقب خودت باش
امیدوارم زودتر کارای جابجایی تموم شه

ببین احتمالا به همون داروها حساسیت نشون داده. ولی اینکه با وجود قطعشون بازم ادامه پیدا کرده عجیبه

زری .. شنبه 6 دی‌ماه سال 1399 ساعت 06:31 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

انشاالله مشکلی نیست و از دکتر با خبر خوب میایی. ما رو بی خبر نذار.
خدا قوت برای اسباب کشی، انشاالله به سلامتی و دل خوش

فعلا رفتم دکتر، گفت احتمالا حساسیت بارداریه و چیز خاصی نیست.
برام آزمایش کلیه، کبد نوشته، امروز رفتم آزمایش رو هم دادم ولی هنوز جوابشو نگرفتم.

خدی یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1399 ساعت 09:59 ق.ظ

خسته نباشین دیگه تو اسباب کشی استاد شدین ها منم همینطورم پارسال سه تا اسباب کشی داشتیم
انشالا که به زودی مشکلاتت رفع میشه ، خیلی با نی نی صحبت کن هر کاری می کنی براش توضیح بده باعث می شه وقتی که به دنیا اومد هوشیار باشه
خدایا منم دلم نی نی خواست

وای 3تا، خیلی سخته. البته سیگما هم عملا دوتا اسباب کشی داره، چون کمک خواهرشینا هم میره.
کلی باهاش حرف میزنم، از کاری که در لحظه دارم می کنم یا اینکه تعریف کردن روزم. این کارا دلبستگی بین من و اون رو زیاد می کنه. هوشیاری رو نمیدونستم. جالب بود.
ای جان. من که خیلی نمیدونم اصن شما مجردین یا متاهل یا چی، ولی اگه نینی میخواین ایشالا که خدا میده بهتون

تیلوتیلو یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1399 ساعت 01:14 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام عزیزم
امیدوارم بهتر شده باشی
حساسیت به جفت هم میتونه باعث این مدل آلرژیها بشه
خواهر من دچارش بود

سلام تیلو جان.
در مورد حساسیت به جفت سرچ کردم. فکر کنم این نباشه، چون مدلش فرق می کنه. الان که چند روز گذشته دیگه شکم و پهلوم تقریبا اوکیه، دستام فقط مشکل دارن. اون رو نوشته بود از دور ناف شروع میشه و بیشتر شکم رو درگیر می کنه.
وای بنده خدا خواهرت، من الان درکش می کنم قشنگ

آبگینه یکشنبه 7 دی‌ماه سال 1399 ساعت 03:52 ب.ظ http://Abginehman.blogfa.com

ای وااای چرا تو اینقد حساسیت پیدا کردی!
لانداجان تا میتونی استراحت کن، یعنی حتی دراز کشیدن به نشستن اولویت داره، مطمئن باش با اینکار طول سرویکس حله، منم لب مرزی بودم
وای فقط ۴ماه مونده، از تک تک لحظات بارداری لذت ببر و به بغل کردن جگرگوشه ات فک کن

راستش همش استراحتم آبگینه جان، البته حالا این چند روز واسه اسباب کشی یه کم کار کردم، هر چند خیلی کم. ولی در کل همش یا تو تختم یا نشسته. ولی باشه چشم، بیشتر دراز می کشم
فعلا فقط به همون بخش بغل کردنش فکر می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد