سندروم بارداری کرونایی!

سلام سلام. 

صبح آخر هفتتون به خیر. علی رغم رسم اینجا که معمولا آخر هفته ها پست نمیذاشتم، الان دلم خواست پست بذارم. 

خب من این مدت که خونه موندم، روزام خیلی تکراری و مسخره شده. ورزش هم که نمیتونم بکنم. یه پیاده روی میرفتم که اونم از وسطای مهر دیگه خورد به هوای سرد و بعدشم آلودگی شدید هوای تهران، دیگه بیخیال شدم. موندم تو خونه. خونمون هم مدلش دراز نیست که بشه راحت پیاده روی کرد، قبلا حالت 8 انگلیسی پیاده روی می کردم، ولی الانا میترسم سرم گیج بره و بیفتم. کلا هم که روزا دورکاری دارم وقت نمیشه، از عصر به بعد هم حالم بده. خلاصه که هیچی. روزای تکراری مسخره. فقط این وسط گاهی آخر هفته ها میرفتیم ییلاق که خوب بود برام. 

تنها کاری که میکردیم این بود که خونه رو تمیز و مرتب نگه داریم که حالا که بیشتر روزا تو خونه ام و به در و دیوار نگاه می کنم، حالم از کثیفیش بد نشه دیگه. انصافا هم موفق بودیم تو تمیز نگه داشتنش. سیگما هم خیلی کمکم کرد. 

دیروز دیدم اینجوری نمیشه، رفتم پرده های پذیرایی رو دادم کنار، کلی نور اومد تو خونه. نمیدونم چرا تو این مدت این کار رو نمیکردم! قشنگ انرژی گرفتم. یه گلدون لوتوس داشتیم که گلدونش بهش کوچیک شده بود. با سیگما تصمیم گرفتیم عوضش کنیم. تو گلدون جدید خیلی بهتر شد. بعدشم گفتیم بالکن رو بشوریم. البته سیگما دیگه. من تشویقش می کردم. بالکن رو شست. همه گلدونای بالکن رو هم شست و تر و تمیز کرد. خیلی انرژی گرفتیم. منم هفته پیش یه کدوحلوایی خریده بودم که باهاش خونه رو تزیین کنم، رفتم هر چیزی که مربوط به پاییز بود رو آوردم و یه دکور گوشه میز چیدم. البته خیلی چیزا کم دارم. برگ و میوه کاج و بلوط و اینا میخوام. حالا روزای بعد تهیه ش می کنم. 1.5 ماه قراره این دکور اینجا باشه  با این کارا سعی کردم یه کم روحیه بدم به خودم. یه کم رنگ به خونه اضافه کنم. نمیخوام افسرده شم. 

دنبال کلاسای یوگای بارداری هم هستم. بهم گفتن باید غربالگری دوم رو برم و اگه مشکلی نبود بعدا میتونم تو کلاساش شرکت کنم. کلاس هم خصوصیه و از نظر کرونا خوبه. 

تداخل بارداری و کرونا خیلی بد چیزیه. من بهش می گم سندروم بارداری در کرونا! آرزوم بود که تو روزای بارداری مجبور نباشم برم سر کار. ولی الان که خونه موندم هیچ کاری هم نمیتونم بکنم. دوس داشتم کارای تزیینی بکنم، ولی هیچی ندارم. خرید هم نمیتونم برم. تو این فکرم یه روز برم بازار گل. یه سری چیز میز بخرم. فعلا که جرات نکردم برم. یا مثلا خرید وسایل بچه. البته که فعلا زوده و هیچ ایده ای هم واسه خرید ندارم، ولی وقتی به اینکه باید برم خرید فکر می کنم اصلا خوشحال نمیشم. همه چی با اعمال شاقه. مامان رو که نمیتونم ببرم. خودمم گروه حساسم تازه. نمیدونم خلاصه.

راستی غربالگری اول رو رفتم. تو 12 هفته، سونوگرافی دکتر شاکری که خیلی ازش تعریف می کنن و خودش به تعیین جنسیت تو هفته های پایین خیلی مینازه. 

قبلا خیلی دوس داشتم زودتر جنسیت رو بفهمم، ولی از شب قبلش، اصلا دیگه جنسیت برام مهم نبود. استرس سلامت بودنش رو گرفته بودم. به خدا می گفتم فقط سالم باشه. وقتی رفتیم سونو، تا دستاشو دیدم تو مانیتور، اشک تو چشمام جمع شد و بغض کردم. فقط دوس داشتم بگه سالمه. گفت یه قل زنده داری! گفت به احتمال 97 درصد آقاپسر هم هست. هیچ واکنشی نشون ندادم فقط منتظر بودم یه چیزی از سلامتیش بگه. اونم فقط یه سری عدد میگفت به منشیش که وارد کنه. تموم که شد گفتم دکتر سالمه؟ گفت بله. دیگه اشکم از گوشه چشمم اومد. سیگما هم داشت فیلم میگرفت. البته بیشتر از مانیتور تا من. هر چند که سی دی سونوگرافی رو هم گرفتیم. دکتر شاکری گفت قطعی جنسیت رو اگه میخواین، هفته 13 بیاین بگم بهتون. نه وقت میخواد نه هزینه داره. 1 دقیقه هم بیشتر طول نمیکشه. بعدش رفتیم آزمایشگاه نیلو، برای آزمایش غربالگری. بماند که رگ پیدا نکرد و سوراخ سوراخم کرد. اون روز 4شنبه بود. یکشنبه رفتم واسه جواب آزمایش. گفتن که جواب غربالگری رو اینترنتی نمیدن و حتما باید حضوری بریم بگیریم. ترسیدم. گفتم نکنه مشکلی هست. آخه روز آزمایش هم صدبار سنم رو پرسید. هی میگفت 30 سالته دیگه؟!!! خلاصه ترسیدم. گفتم یه چیزی هست لابد. رفتیم که جواب آزمایش رو بگیریم، سیگما گفت حالا که تا اینجا اومدیم یه بار دیگه بریم شاکری برای جنسیت. گفتم بریم. رفتیم و این سری گفت دختره  گفتیم گفته بودی پسره که. گفت نه 100 درصد دختره. خخخ. سورپرایز شدیم. با فاصله 3 روز جنسیتش عوض شد. جواب آزمایش رو هم گرفتیم و خدا رو شکر سالم بود. چند روز بعدش که جواب رو بردم دکتر خودم ببینه، اونم سونو کرد و گفت من دارم پسر میبینم ولی اگه شاکری گفته دختره، دختره. خلاصه که ما موندیم تو خماری. تصمیم گرفتیم هیچی نخریم فعلا تا ببینیم چی میشه. حالا من نمیدونم چه اصراری داره وقتی انقدر کوچیکه جنسیت رو بگه شاکری. من که نپرسیدم ازش. میخوام بذارم همون 18 هفته اینا که میگن قطعیه. 

اهان راستی، چاق هم شدم زیاد! تقریبا 5 کیلو! البته همش تقصیر خوردن نیست. غذام زیاد نشده. مولتی ویتامین میخورم که میگن خودش 1-2 کیلو وزن رو بالا میبره. تعداد میوه هایی که میخورم زیاد شده. ورزش نمی کنم و به جز اینا، تیرویید خرابم کار دستم داده. تعداد قرصی که میخوردم که کم کاری تیروییدم رو جبران کنه، بس نیومد. چون تیرویید باید بیشتر کار کنه واسه بچه. از همون هفته 5 که آزمایش دادم دیدم TSHام رفته بالا. رفتم پیش دکتر غدد و  گفت بخشی از اضافه وزنی که پیدا کردی واسه همینه. قرصامو هی داره زیاد می کنه. فعلا از هفته ای 5.5 تا، به هفته ای 9 تا رسیده. گفت ماه دیگه هم باز نیم تا دیگه بذارم روش. خلاصه که همه اینا باعث شده من 5 کیلو چاق شم و این زیاده واسه 3 ماه اینا! اینجوری باشه تا اخرش 20 کیلو اضافه وزن پیدا می کنم!!! 

نظرات 16 + ارسال نظر
فرناز جمعه 9 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 02:22 ب.ظ

خداروشکر که سالمه. نگران خرید هم نباش بالاخره یه جوری میری دیگه. من سر دخترم علائمم مثل الان تو بود یعنی عصر به بعد همش حالم بهم میخورد خیلی شدید سر پسرم ولی از صبح فقط حسشو داشتم تا شب. راستی یه کتابی هست به اسم «همه مادران سالمند اگر» حتما بگیر بخون اصلا کل مجموعه اش خوبه. بهترین کتابیه که من تو بارداری خوندم.

مرسی از معرفی کتاب. اتفاقا بتا کتابای همه کودکان سالمند اگر یا باهوشند اگر ایناشو داره. واسه مادران رو نمیدونستم.

زینب جمعه 9 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 03:11 ب.ظ

لاندا جونم
عزیزم عزیزم
دقیقا منم وقتی دکتر گفت سالمه اشکام بی اختیار اومد
نگران ‌وزنت نباش. چیزای سالم و مقوی بخور و اگر بتونی شکر نخوری خیلی روی هوش بچه تاثیر داره
الان میدونی باید چکار کنی حوصله ت سر نره؟ باید با بچه دوست بشی و حرف بزنی. براش کتاب بخونی و موسیقی خوب گوش بدی.

چه جالب. اینجا همه بهم میگن شکر نخور ولی مثلا دکتر یا خانواده اینا کسی بهم نگفته بود. از وقتی بچه ها بهم گفتن سعی کردم شکر رو کم کنم.
راستش تا الان خیلی لومود بودم. اما سعی می کنم از این به بعد، حالا که دیگه گوش داره و خدا بخواد میشنوه، بیشتر باهاش حرف بزنم.
کتاب و موسیقی هم بهم معرفی کنی ممنون میشم.

ف جمعه 9 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 05:22 ب.ظ

سلام لاندای عزیز. خیلی مبارکه. انشاالله به شادی و زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه. دختر منم بارداره. الان ۲۰ هفته است. بیشتر سیسمونی رو خریدیم ولی باورتون میشه فقط برای سفارش سرویس تخت خواب حضوری رفتیم. اونم بعد پسند کردن چند مورد تو اینستا. تقریبا همه بقیه خریدا رو تا حالا اینترنتی کردیم و من راضیم. چاره ای هم نیست ودر مقابل از همه جای ایران سفارش دادیم و با پست بدستمون رسیده. این کیف خودشو داره.
مواظب خودتون باشید.

به به مبارک باشه. ماشالله شما چه زود همه چیز رو خریدید. من تازه گذاشتم واسه ماه 5 اینا برم خرید. اشتباهه؟
مشکل اینه که من هنوز نمیدونم چی میخوام. واسه همین اینترنتی نمیتونم خرید کنم. بعد کالسکه اینا رو از نزدیک نباید دید احتمالا؟ اینترنتی سختمه.
ایشالا به سلامتی نینیتون به دنیا میاد. اینجا بیاین خبر به دنیا اومدنش رو بدین بهمون

محبوبه شنبه 10 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 01:54 ق.ظ

خوب منم از بارداریم بگم
من تا حدود همین غربالگری دوم که استراحت مطلق بودم و هماتوم داشتم، اما از موقعی که تونستم پاشم، شروع کردم به آشپزی کردن و کیک درست کردن، حالا سر نیکی که کرونا مد نبود اما بسلامتی من تازه سرپا شده بودم و نیمه استراحت بودم، با اینکه اهل نماز نبودم، دیگه ببخشید اعتراف میکنم، هرکاری بهم آرامش میداد انجام میدادم، مثلا سه بار قرآن و ختم کردم، دیگه یک عالمه اهنگ مخصوص بارداری دانلود کرده بودم که تا بعد دنیا اومدنش هم گوش میکردم، از جایی خونده بودم نوزاد تا دو شماره رو بلده در شکم مادر یاد بگیره ، از موقعی که حرکاتش شروع شد، تو شکمم، شروع کردم به اموزش، که یکی یعنی یه ضربه، دوتا یعنی دو ضربه، خلاصه اینم مشغولم میکرد، دیگه کلاه و شال گردن از نت یاد گرفتم و بافتم، انواع تل.. انواع کیک.. ایده از پینترست برای اتاقش .. خیلی ها اجرایی شد خیلی هم نه.. ولی روزم شب میشد..

چه جالب که قرآن رو سه بار ختم کردی. اصن من عذاب وجدان گرفتم که دارم هیچ کاری واسه نینی نمی کنم. آهنگای بارداری جالبن البته. منم یه چیزایی گوش میدم.
وای این شمارش خیلی بامزه بود. بعدا از کجا میخوایم بفهمیم که یاد گرفته یک و دو رو. ولی برای سرگرمی جالبه.
بافتنی هم که دوس ندارم زیاد. ولی خب اگه جنسیت قطعی شه، تو برنامم هست بشینم یه چیزایی براش درست کنم. پینترست و دکور اتاق رو چرا، الانم هی دارم میبینم. و اسم. دنبال اسم هم دارم میگردم ولی هنوز هیچی پسند نکردم!
ایده هایی که دادی جالب بود. واسه سرگرم شدن سعی می کنم اجراییشون کنم

پیشاگ شنبه 10 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 08:41 ق.ظ

اخیییی جینگیلی
واقعا واقعا جنسیت مهم نیس انشالا سلامت بدنیا بیاد
خداییش پیش خودشون فک نمیکنن یه خانم باردار چقدر استرس تحمل میکنه وقتی اینجوری حرف میزنن ؟
پس این اخلاق پزشکی که میگن چیه ؟!!

اره خداییش من اصلا جنسیتش برام مهم نیست. همیشه میگم اولی که اصلا مهم نیست. حالا دومی رو یه عده شاید بخوان متفاوت داشته باشن، یه عده هم بخوان به خاطر خود بچه مثلا جنسیتشون شبیه باشه. ولی واسه اولی واقعا هییییچ فرقی نداره.
دیگه این چیزا نون دونی شده متاسفانه

محبوبه شنبه 10 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 11:15 ق.ظ

نیکی از ماه هشت، وقتی یک ضربه میزدم به شکمم با نوک انگشتم، اونم در جواب یک ضربه میزد و دوتا ، دو تا جواب میداد، حالا بگم صدرصد مواقع درست بود که نه، ولی بالای شصت هفتاد درصد درست بود، اینو جایی خونده بودم و اجراش میکردم. آها راستی بقیه مادرها هم کار خاصی بنظرم برای بچه هامون نمیکنن، ولی بچه ها همیشه عاشق مادرشون هستن، یعنی بهترینن برای یه بچه، مثل احساس ما نسبت به مامان هامون، تو این دوران همین که خودتو سرحال نگه داری عالیه، خرید هم که احتمالا تو تهران آنلاین بشه انجام داد ، زمان ما بالسا بهترین رو داشت، حتما الان برندهای دیگه هم اومده، من از ماه هفت و ظرف دوسه هفته انجام دادم و نهایی کردم، چیزهای کاربردی بخر، البته رسم تهران رو نمیدونم، من از اول همه چی نخریدم، موقع غذا خوردنش صندلی غذا، کریر نخریدم، صندلی ماشین اولویت بالای من بود، کالسکه هم همزمان صندلی غذا، اسم هم راستش بنظرم خیلی کار سختیه، دیدی تو ماشین نشستی مغازه ها رو نگاه می‌کنی همه چی قشنگه، پیاده میشی بخری میبینی از دور قشنگ بود، وقتی اسم بچه خود ادمه، یکم وسواس گونه تر میشه، من اولویت هام این بود، تک سیلابی باشه، مد نباشه، در فرهنگ کشورهای دیگه صدا کردنش سخت نباشه، هرکسی می‌شنوه نگه یعنی چی

جالب بوده که حرکتا رو جواب میداده.
جدی از ماه هفت خریدی؟ آخ جون. منم میخوام بذارم آخرا که شاید این پاییز و زمستون تموم شه آمار کرونا کمتر بشه. نمیدونم البته مطمئن نیستم. شایدم خورد خورد بخرم منم.
همه اینایی که گفتی واسه اسم، مدنظر من هم هست. واسه همین گزینه ها خیلی کم میشه. میشه گفت اصلا گزینه ای نمیمونه برام. چون به جز اینا میخوام تو خانواده و فامیل هم تکراری نباشه. ما هم که یه فامیل گسترده داریم. هیچ اسمی نمیمونه دیگه

لیلی۱ شنبه 10 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 03:13 ب.ظ

عزیزم چقدر این پستت شیرین بود انشاله بسلامتی هردو از این دوران میگذرین فقط سعی کن ارامش داشته باشه بقیه چیزها اصلا مهم نیست

مرسی

آبگینه شنبه 10 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 04:45 ب.ظ http://Abginehman.blogfa.com

واقعا سلامتی بچه تو اولویته و فکر کردن به جنسیت فقط از این لحاظ که واسش چیا خرید کنی مهمه
چرا تیروییدت اینطوری شده؟ منم کم کاری دارم و قرص میخورم، اتفاقا تو ماه های اول خیلی وزنم رفت بالا ولی الان عادی شده
اگه بعدا خرید حضوری میری فروشگاه آقابزرگ رو سرچ کن سمت شهرری میشه. بنظرم یه روز تو طول هفته بری اونجا کل خریدهای با کیفیت و قیمت عالی انجام دادی

من تیرویید کم کار دارم 5-6 ساله. یه بیماری خودایمنیه. قبلا هم بهم گفته بودن تو بارداری بیشتر باید تحت نظر باشه.
آقابزرگ رو شنیدم. مرسی که گفتی.

فاطمه شنبه 10 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 11:28 ب.ظ http://Ttab.blogsky.com

عزیزم اگرهنوزتهوع داری خوردن قرص ب۶.ناشتاکمکت میکنه.عصرهایاوقتی که ازخواب بیدارمیشی.ازاین تردنمکیا یاچوب شور کمی بخورحالت تهوع ات روتقریباازبین میبره.بوکردن زنجبیل هم کمک میکنه
ولی کلاهمش هم بادکترت درتماس باش وبی رودربایستی سوالهات روبپرس
ان شاالله راحت این دورانوبگذرونی
لیست سیسمونی رومیتونی ازاینترنت سرچ کنی.

قرص ضدتهوع دکترم داده، اون خوبه خودش. چیزای شور و ترش اینا هم خیلی کمکم میکنه.
بو کردن زنجبیل جالب بود. من شنیده بودم میگن دم کنید بخورید.
راستش چنتا از دوستام دکترن و باهاشون در تماسم همش. هر دفعه از یکیشون سوال میکنم

kindgirl یکشنبه 11 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 09:06 ق.ظ

سلام بر مامان لاندا. آخه چه کاریه انقدر آدم بمونه تو خماری. منم تو غربالگری اول سونو گرافی نیلو رفتم جنسیت رو درست گفت ولی تاکید کرد نه لباس بخر و نه اسم بذار البته من چون آزمایش dna هم دادم همون موقع قطعیشو فهمیدم واقعا هم مهم نبود برام، ولی خب یکی از مهمترین قسمتهای فان بچه همین جنسیتشه که کلی مشغولمون میکنه تو بارداری . راجع به خرید اصلا نگران نباش دیر نمیشه بعد هم واقعا لذتش به اینه که خیلی چیزا رو بعدا با بچه بخری لباس اینا در حد همون دو ماه اول بگیر که بیرون نمیشه رفت بقیه وسایلم همه رو با هم نگیر به مرور با احتیاج بخرشون چون این وسایلی که مناسب سن نیست انقدر جلو چشم میمونه که دلو میزنه در صورتی که به وقتش بگیری خیلی لذت بخش تره هم برای خودت و هم بچه.

چه توصیه های خوبی.
سعی می کنم عملیشون کنم

محبوبه یکشنبه 11 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 12:00 ب.ظ

اره من از ماه هفت شروع کردم ، اتاق رو کاغذ دیواری کردم، کف اتاقش رو پالاز موکت زدم، پرده که حریر ساده سفید، اینا پروسه انتخابش یکی دو روزه بوده، سرویس خواب بین گزینه های موجود گشتم و نهایی کردم، اینا بزرگها بوده، لباس هم صفر یک دو خریدم، بنظرم خیلی کار سختی نبود کل پروسه، در ماه هفت احتمالا اوکی بودم که همه این کارها شد، مابقی خریدها هم سرچ کردم، انتخاب کردم بعضی ها بعد بدنیا اومدن نهایی و خریداری شد، دیگه تو دوران کرونا که کسی اونقدر نمیاد دیدن بچه، احتمالا سر فرصت بتونی خرید کنی، با توجه به اردیبهشت دنیا اومدنش، لباس گرم که نمیخوای، البته هرجا آف بود بنظرم برای سالهای بعد کاپشن و لباس گرم هم بخر

به به چقدر کار انجام دادی. ما چون مستاجریم فکر کنم نتونم از این تغییرات تو خونه بدم. ولی خب پرده و تخت و کمد اینا هست دیگه. حالا سعی میکنم اگه بشه همون ماه 6 اینا برم خرید. انشالله که همه چیز خوب پیش میره.

زینب دوشنبه 12 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 12:59 ب.ظ

هر چی که دوست داری و بهت آرامش میده
اگر دیدی دوست نداری نخون و نشنو!
الان مهم دلبخواه خودت و آسایشت هست
درباره ی شکر من به چشم خودم دیدم چقدر فرق داره
لب به شکر نزدم تو بارداری دوم و نتیجه خیلی فرق داره!!!!
خرما و کشمش و همه ی چیزای شیرین خوشمزه بخور
شف طیبه یه کتاب داره به اسم خرمای شیرین
هر جور دستوری بخوای با خرما و شیره ی خرما داره. از پاناکوتا و تیرامیسو بگیر تا انواع کیک

نتیجه چی فرق داره بدون شکر؟
وای میدونی الان انقدر پرهیز غذایی دارم، واسه بارداری، واسه ترش نکردن، که همش باید مواظب باشم چی میخورم چی نمیخورم. اصلا دلم نمیخواد دیگه در این حد شکر رو حذف کنم و مثلا کیک عادی نخورم. تهش اینکه صبحا چایی شیرین نخورم رو میتونم قول بدم

زری سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 12:06 ق.ظ

خب من بخوام بگم، بنظر من هم خریدها رابذار در زمان خودش بگیر اما خب میدونم که عمرا این کار را نمیکنی :)) دوست داری همه چیز را بخری و مرتب باشه:)
در مورد جنسیت، من شاکری نرفتم اما همیشه برایم عجیبه چرا اینقدر اسم درکرده؟ آزمایشگاه را برا آخری نیلو رفتم اون دو تا را یادم نیست خخخ اما کلا سیستم پزشک های ما وارد کردن استرس به والدین و فرستادنشون به انواع آزمایشگاهها ‌سونو هاست:(
اسم؟ باید دید فامیلی اش چیه :)) اما خارج از شوخی من یه فامیلی کوچیک سه حرفی دارم، برادرزاده ام که دختره اسمش را گذاشته اند آسا، هر که میشنوه با ترکیب فامیلی اش (که با فامیلی من یکی هست بالتبع) میگه چه ترکیب شیکی؛))


الان چون هیچ دیدی از خریدها ندارم، میتونم بگم باشه این کار رو میکنم. ولی نمیدونم واقعا اگه برم چیزایی که میبینم و خوشم میاد رو میتونم نخرم یا نه. ضمن اینکه فکر کنم خیلی چیزا رو الان اگه نخرم، سال دیگه یا دو سال دیگه باید 2-3 برابر پول بدم! با این تورم!
چه قشنگ. خب فامیلیش یه کم سخته. اسم نمیشه باهاش ست کرد زیاد.

مامان چیچیلاس سه‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 06:10 ق.ظ http://Mamachichi.blogsky.com

خداروشکر که همه چی خوبه

آسمان چهارشنبه 14 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 07:37 ب.ظ http://Avare.blog.ir

آخی! مبارک باشه لاندا جان. انشالله بارداری راحتی داشته باشی و نی نی رو به سلامتی به دنیا بیاری

مرسی عزیزم

ترنج سه‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 08:44 ب.ظ http://khoor-shid.blogsky.com

وای، من خیلی وقت بود اینجا سر نزده بودم. چه خبر خوبی.‌مبارکه.

مرسی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد