خونه تکونی اول پاییز

سلام سلام. صبح شنبتون به خیر و شادی.

میدونم قول داده بودم عکس کیک ها رو بذارم، تنبلیم اومده فعلا. ولی میذارم 


این آخر هفته سیگما خیلی کار داشت. منم یه هفته گذشته شدیدا دپرس بودم. بیشتر بی حوصله و همیشه حوصله سر رفته و در حال پوکیدن! این بود که دیدم واقعا اگه بخوام دو روز آخر هفته هم بمونم خونه حالم خیلی بد میشه. تصمیم گرفتم با مامانینا برم ییلاق. نگم که خونمون هم بی نهایت به هم ریخته و کثیف بود و واقعا حالم رو بد می کرد. این مدت فقط کثیفش کرده بودیم. انقدر که اصلا دست و دلم به تمیز کردنش نمیرفت. خلاصه ش این شد که من با مامان بابا رفتم ییلاق و البته خوبیش این بود که بتاینا هم بعد از مدت ها اومدن و این باعث شد اونجا هم حوصله م سر نره. 

جمعه عصر برگشتیم تهران و قرار شد سیگما شام بیاد خونه مامانینا که با هم برگردیم. بهش که گفتم بیا گفت هنوز یه کم کار دارم و دیر میام. 9 اومد. منم بسیار خسته بودم. شام خوردیم و 11 برگشتیم خونه. خونه نگو دسته ی گل! نگو عصری که کاراش تموم شده بوده، کل خونه رو جارو و تی کشیده بود، سرویس رو شسته بود و تازه مرتب هم کرده بود. برای همین دیر اومده بود. سیگما که هیچ وقت طرف آشپزخونه نمیرفت، آشپزخونه رو هم تمیز کرده بود اساسی. یعنی انقدررررر ذوق کردم که نگو. صد بار ازش تشکر کردم. بهترین هدیه عالم بود انگار. البته اتاقا رو مرتب نکرده بود و وسایل اضافی هال رو ریخته بود تو اتاق، اما بازم دمش گرم. بهم انگیزه داد خودم هم پاشم اتاقا رو مرتب کنم و یه گردگیری حسابی هم بکنم. فقط میمونه شستن بالکن که اونم باید به خودش بگم چون گلدونای بالکن سنگینن و من نمیتونم جابجاشون کنم. این کار هم انجام بشه انگار خونه تکونی اول پاییزم انجام شده دیگه. 


نظرات 8 + ارسال نظر
رویای ۵۸ شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 01:15 ب.ظ

افرین به سیگما خان...دمش گررررررررم

اره واقعا. یه بار گنده از رو دوشم برداشت

پیشاگ شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 01:19 ب.ظ

من جات کیف کردم خیلییی خوب بود
یه شام خوشمزه به عنوان جایزه برای سیگما تدارک ببین حتما
ایاشلا همیشه خوش باشید و جمعتون جمع باشه

وای عالی بود پیشاگ.
قربونت عزیزم

ثریا شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 02:00 ب.ظ

سلام
خوب هستین ؟
احوالتون چطوره ؟
من هر وقت حالم بد باشه یا دپرس باشم اول میرم‌آرایشگاه ، یه چرخی تو شهر میزنم ، و در آخر کار خونه انجام‌ میدم
این سه کار فقط میتونه حالم رو خوب کنه .

سلام عزیزم. ممنون.
والا از اول اسفند تا حالا من آرایشگاه نرفتم. در نتیجه این گزینه حذف میشه. البته همین آخر هفته که رفتم ییلاق، تو نور شدید اونجا، خودم حسابی ابروهام رو صفا دادم و صورتم رو بند انداختم.
تو شهر چرخ زدن میتونه ایده خوبی باشه اما بازم تو کرونا سخته عملی کردنش.
کار خونه هم انگیزه میخواست که نداشتم. خخخ.
قبلا خودمم با اینا حالم خوب میشد، الانا ولی نه دیگه.

Zari شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 08:36 ب.ظ http://maneveshteh.Blog.ir

فقط میتونم بگم دمش گرررررم:)

اره واقعا. خیلی حال داد

ویرگول شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 11:38 ب.ظ http://Haroz.mihanblog.com

ای جانم
همسر این مدلی گلیست از گلهای بهشت

واقعا. اصن میخواستم همینو تیتر بزنم

taraaaneh یکشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 02:28 ق.ظ http://taraaaneh.blogsky.com

چه کار خوبی کردی که رفتی ییلاق. آدم خودش هم باید به بهتر شدن حالش کمک کنه
بعد هم خیلی کیف میده وقتی آدم میاد میبینه همه جا تمیزه و برق میزنه. دست سیگمای مهربون واقعا درد نکنه.

اره دیدم یه هفته دیگه هم اینجوری بمونم دیگه می پوکم کامل.
خوبی اینکه خودش تمیز کرده اینه که اصلا نمیذاره کثیف بشه دیگه. تازه سر من هم غر میزنه که کثیف نکنم. لذت میبرم اصن

kindgirl یکشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 12:48 ب.ظ http://kindgirl.blogsky.com

ایول بر این همسر نمونه
خانه تر تمیز و دلبر در نور پاییز به به چه شود
خونتون پر از انرژی های خوب انشالله

مرسی عزیزم. خونه تمیز خیلی به آدم انرژی میده

آبگینه چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 10:36 ب.ظ http://Abginehman.blogfa.com

تمیز شدن خونه خیلی میچسبه اصلا جای چندین کادو آدم ذوق میکنه، دست همسرت درد نکنه

آره واقعا یه هدیه درست و حسابی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد