سلام. حالتون چه طوره؟
من هستم ولی این روزا اصلا حوصله نوشتن ندارم. به یه حالت بنویسم که چی ای رسیدم. فوق العاده تنبل شدم این روزا. دارم چاق میشم و همش میخورم و میخوابم. باز خوبه کارای شرکت هست، وگرنه هییییچ کار مفیدی نمی کردم. هیچ ورزشی هم حتی نمی کنم این روزا.
یه کم نیاز به تفریح داریم. هر روز سیگما میگه یه برنامه ای بچینیم تفریح کنیم، ولی خب کرونا هیچی برامون باقی نذاشته. حتی رستوران هم نمیریم. خلاصه که زندگی جالب نیست اصن و چیزی هم برای تعریف نداره. حتی ییلاق هم شدیدا تکراری شده و دیگه حتی اونجا هم که بریم، همش تو خونه ایم. البته تا این هفته رفتنمون هم یه کم اجباری بود، برای اینکه مامان و بابا تنها نباشن. ولی از این هفته که دیگه قرنطینه بتاینا تموم شد و داداشینا هم برمیگردن، ایشالا اگه بشه یه مدت نریم. میدونم بمونیم تهران بیشتر حوصلمون سر میره، ولی انگیزه رفتن هم ندارم.
40 روزه که تتا و تیلدا رو از نزدیک ندیدم و خیلی حس بدی دارم. چقدر بده دوری. امیدوارم این طلسم بشکنه و این هفته بتونیم ببینیمشون.
خلاصه یه حس رخوت تو این روزا جریان داره. حس خوابالودگی.
پ.ن: دارم سعی می کنم افسرده نشم. اما این بار نه با ورزش. با آشپزی و کیک پزی! اینه که چاق هم میشم! و خود چاقی دلیلی میشه برای افسردگی
لعنت به چاقی
واقعا که حس خیلی بدی به آدم می ده
کاش از رستوران غذا بگیرین و تو خونه چند ثانیه تو مایکروفر بزاری که حداقل یه تغییری بشه
ما از اول قرنطینه همین کار رو کردیم. جمعه شبا غذا سفارش می دادیم و من کل هفته خوشحال بودم که جمعه از بیرون غذای مورد علاقه ام رو می گیریم
آره این کارو می کنم. راستش هفته ای دو بار حتی پیتزای نیمه آماده میگیریم میذاریم تو فر
ولی خب اینم تکراری شد
واقعن این لوپ چاقی و رخوت و افسردگی بدترین چیزه!
منم الان گرفتارشم و واااااااااااقعن خسته شدم خیلی.
عزیزم بابا بهتره انشالله؟
ارع تکرار و احساس مفید نبودن روزا واسه ههمونه واقعا خسته شدیم
تازه هی اوضاع بدترم میشه
والا همش درد داره بابا. شبا اصن نمیخوابه و کلی لاغر شده.
اما دکتر میگه خوبه دستش. نمیدونم دیگه
ما گاهی صبحهای تعطیلی یا اگه همسر کار نداشته باشه وسط هفته جمع و جور میکنیم میریم یه جایی دور از تهران پیک نیک. غذا هم یا کالباس میبریم یا منقل و کباب. البته یه جوری میریم و برمیگردیم که دستشویی بین راه هم نریم وای نمیدونی کمبود مسافرت چه تاثیری تو زندگی ما گذاشته ما هم افسرده شدیم.
چه جالب. فکر خوبیه. دقیقا یه جوری بری که دستشویی لازم هم نشی. البته فکر کنم با بچه سخت تره.
ما حالا باز خوبه این ییلاق رو داریم. نداشتیم که دیگه می پوکیدیم اساسی
این کسالت که جهانگیره در حال حاضر. صبح من هم همین رو به خواهرم میگفتم که حوصله ام از تکرار و یکنواختی سر رفته و..
من هم خیلی دلم میخواد توی آشپزی خلاقیت بخرج بدم. مخصوصا درست کردن انواع نون وشیرینی کیک ولی میدونم که اگر درست کنم امکان داره بتونم به اندازه بخورم و بعد از مدتی حتما وزن اضافه میکنیم هم خودم و هم پسرم.
من پیشنهاد میکنم اگر آشپزی هم میکنی در حجم کمتر درست کنی
وای ترانه اصن دستم به کم نمیره. همش دوس دارم بیشتر درست کنم که مثلا یه وعده دیگه هم بمونه. بعد اینجوری بیشتر میخوریم. یا حتی اگه بیشتر هم نخوریم، همون هی خوردنه باعث چاقی میشه. یادش بخیر قبل ازدواج وزنم خیلی در کنترلم بود
ماهم تصمیم داریم این هفته کلپچ بگیریم
من اون حس چاقی رو درک نمیکنم واقعا چون سالهاست برام پیش نیومده
ما وقتی کرونا نبود بی برو برگرد صبای جمعه میرفتیم یه جای سرسبز املت میزدیم و یکم اونجا استراحت میکردیم و برمیگشتیم خونه
میخوای یه بار تست کنید حس خوبیه
به به کلپچ
تو خوشبخت ترینی که چاق نمیشی.
خود ییلاق رفتن آخر هفته ها خوبه برامون. یه جورایی اونجا انقدر سرسبزه و راحتیم، دیگه جای دیگه بخوایم بریم برامون جذابیت نداره. هی میگیم ییلاق خودمون که بهتره
بچه ها رو ببینی حسای خوبت بر می گرده
اره خدا رو شکر دیدنشون خیلی خوب بود
منم دقیقا همینم برای آرامش و فرار از افسردگی میخورم بعد دپرس میشم که چرا چاق شدم بعد به خودم دلداری میدم چاق شاد بهتر از لاغر دپرسه و این چرخه همین طور ادامه دارد...
متاسفانه زندگی همممون الان همینه تکراری و در رخوت...همه کارهایی هم که اوایل قرنطینه جذاب شده بود دیگه تکراری شده فیلم و کتاب و آشپزی و ... باید دنبال روشهای جدید مشغولیت باشیم.
توجیه خوبی بود
اره دقیقا دیگه انگار این کارا شد روتین زندگیمون، عادی شد برامون.