این روزها هم روزهای خداست...

سلام سلام. صبح به خیر. اول هفته خوبی رو داشته باشید الهی.

ما این روزا، روزای جالبی نداریم. به قول سیگما کلا رفتیم تو قعر دوره سینوسی زندگیمون. البته منظورم زندگی زناشویی نیست. این مدت همش داره اتفاقای بد میفته. همش خبرای بد میرسه بهمون. انقدر بی حال و حوصله ام که همش دارم میخورم. هفته گذشته هر روز بستنی خوردم! بی خیال نگه داشتن وزنم شدم. ورزش نمی کنم و شبیه آدمای افسرده ام. هفته پیش انقدر بی حال بودم که یکی از بدترین پریودهام هم اومد سراغم. هم قبلش بدجوری پی ام اس بودم و هم خودش برام پر از درد بود. خلاصه که روزای گندی ان...

آخر هفته رفتیم ییلاق شاید یه کم بهتر شیم همگی. خوب هم بود خدایی. تولد تیلدا رو برگزار کردیم. دخترکم 6 ساله شد و داره دندون دائمی درمیاره. انگار همین دیروز بود که رفتیم بیمارستان برای به دنیا آوردنش. بتا براش کیک درست کرد و منم با خامه آبی تزیینش کردم. تم تولدش السا آنا بود که این روزا همه دخترای این سنی عاشقشن. تو روحیه مون تاثیر خوب داشت.

جمعه ظهر هم برگشتیم تهران. سعی کردم ریلکس کنم حسابی. اول از همه به گلدونام رسیدگی کردم. یه اسپری چند منظوره داشتیم که داشت تموم میشد، همشو ریختم تو یه ظرف دیگه. اسپری رو چندبار شستم و پر کردم از آب و کود مایع برای آنتریوم. حسابی اسپری کردم به برگای تازه آنتریوم که دو هفته پیش هرسش کرده بودم. بقیه ش رو هم ریختم رو خاکش. بعد کود NPK برای بقیه گلدونا ریختم تو اسپری و به همشون اسپری کردم و چند سری دیگه به خاکشون هم آب کود دار! دادم. بعدشم رفتم حمام. پاهامو گذاشتم تو محلول آب گرم و نمک حمام. یه محلول آبی خوشرنگ. بعد از حمام حسابی پدیکور کردم، ماسک گذاشتم و لم دادم و صوتی کلیدر رو پلی کردم و چشمامو بستم. ریلکسیشن خیلی خوبی بود. بعدش با سیگما هم گناه دیدیم. خوشم میاد از فیلمش. به نظرم هم موضوعش کشش داره، هم بازیاشون خوبه. حالا کم و کاستی هایی هم داره، اما نسبت به بقیه فیلمای سینما خانگی، خیلی خیلی بهتره. بعد سیگما رفت سر کارای خودش و من در حالی که کلیدر گوش می کردم، یه عالمه فلفل دلمه ای رنگی رو مدل های مختلف خرد کردم و فریز کردم تا بعدا واسه غذاها ازش استفاده کنم. همه این کارا رو کردم تا حالمو خوب کنم ولی خب خیلی لحظه ای بود. در نهایت باز شب خوب نبودم و فقط سعی کردم بخوابم دیگه. 


نظرات 8 + ارسال نظر
تیلوتیلو شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1399 ساعت 10:43 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

تو قوی تر از این حرفا هستی نازنینم
زندگی بالاپایین زیاد داره
بعدها به این روزها نگاه کنی به خودت افتخار میکنی که چقدر تلاش کردی برای خوب بودن...
برای خوب بودن بقیه هم تلاش کن که مطمئنا حالت را بهتر میکنه
هرچند نمیدونم مشکل چیه و چی شده و قضیه چیه، ولی میدونم که تو از پسش برمیای

مرسی عزیزم. والا نگران خودم نیستم. بیشتر نگران پدر و مادرم هستم. دعا کنید اونا هم قوی باشن.

kindgirl شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1399 ساعت 10:52 ق.ظ

سلام لاندا جان خوبی؟منم به شدت به این وضعیت سینوسی معتقدم تو زندگیمون. یهو ناگهانی همه چی خوب میشه و یهو هم کلی اتفاقی که دوست نداریم و بد بیاری پشت هم. ولی مهم اینه که به اون روزهای خوب امیدوار باشیم. انشالله به زودی زود انرژی های منفی از زندگیتون میره و همه چی خوب میشه. تولد تیلدا کوچولو هم مبارک باشه خوشبحالشون که تو خاله شونی

آخ گفتی. یهو همه چی از همه جا میباره.
مرسی عزیزم. با دعاها و انرژی های مثبت شما دوستای خوبم، چرا که نه
لطف داری

فرناز شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1399 ساعت 12:59 ب.ظ http://ghatareelm.blogsky.com

واقعا همینطوریه یعنی بعضی وقتا ته نمودار سینوسی هستیم همه چیز باهم بده. من یه چند وقتیه سعی میکنم هرچیزی اذیتم میکنه رها کنم و همش بهش فکر نکنم. البته سخته ولی با تمرین انجام پذیره. آخرش که همه چیز حل میشه پس بهتره به مشکلاتمون یه جور دیگه نگاه کنیم

ای کاش بشه. من خودم معمولا همین کار رو می کنم. ولی الان وقتی میبینم بقیه دارن پیوسته غصه میخورن خیلی نمیتونم ذهنم رو خالی کنم.

پیشاگ شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1399 ساعت 01:01 ب.ظ http://bojboji.blogfa.com

تولد تیلدا کوچولوتون مبارک باشه
امیدوارم روزای بد هر چه زودتر تموم شه و همگی بتونیم کلی خبر خوب بشنویم

مرسی عزیزم.
ایشالا

زد شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1399 ساعت 01:14 ب.ظ

تو قوی هستی و همیشه در هر صورت کارای خوب و مفید می کنی
برای خودت موز و توت فرنگی و گیلاس بی هسته فریز کن. لااقل دلت بستنی خواست اینجوری میل کنی که چاق کننده نیست
اگر میخوای بیشتر بدونی سرچ کن کارگاه آشپزسازی بستنی یک دقیقه ای

مرسی از پیشنهادت. ولی خب بستنی بادوم زمینی با کارامل رو نمیتونم بی خیال شم
هرچند باید سعیمو بکنم وگرنه دیو دژن میشم
شوخی کردم خلاصه. رفتم سرچش کردم. خیلی روش خوبیه. مرسی که بهم معرفیش کردی تو این روزا

الی شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1399 ساعت 02:14 ب.ظ

انشاله زودتر مشکل برادرتون هرجور که صلاحش هست برطرف بشه ، یجورایی درک میکنم شرایط الانت رو

مرسی عزیزم. امیدوارم شما مساله حادی نداشته باشید و درکتون صرفا از رو همدردی با من باشه.

هستی شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1399 ساعت 04:58 ب.ظ http://Mydailynotebook.blogsky.com

ناراحت نباش عزیزم. زندگی بالا و پایین زیاد داره. من خودم اواخر فروردین امسال با مشکل عجیبی مواجه شدم که واقعا فکر میکردم راه حلی نداره ولی خب همه چیز از یه طریقی که اصلا فکرش رو نمی کردم حل شد. گاهی وقتا باید همه چیز رو رها کنی به نظرم. خدا خودش مواظب ماست

خدا رو شکر که مشکل تو حل شد.
دیگه این قضیه یه جوری شده که من امیدم رو از دست دادم.
فعلا همه دغدغه و نگرانیم سلامت مامان و باباس

سما شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1399 ساعت 09:57 ب.ظ

خوب راستش منم داداشم درگیر مسیله اختلافات با زنش هست مامانم اینا خیلیرغصشو میخورن.منم بخاطر اونا ناراحتم.وگرنه معتقدم خودکرده را تدبیر نیست و هرکس باید بتونه از پس مشکلات زندگی خودش بربیاد.هرچند نگران داداشم هم هستم..نمیدونم چرا این پسرا اینقد بچه ننه شدن که همش باعث نگرانی والدینشونن.انگار مادخترا مستقل تریم!

آره واقعا خودکرده را تدبیر نیست. ولی اینکه بقیه میخوان جورش رو بکشن و همش به خاطرش اعصاب خوردی دارن و ناراحتن، ناراحتم میکنه. وگرنه واقعا دلم خیلی کم برای خودش میسوزه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد