سلمون! + آش پزی

سلام سلام. حالتون چطوره؟

میدونم دیر اومدم. ببخشید. 

خب این چند وقته چه ها کردم؟ 

اول از همه اینکه موهای سیگما رو کوتاه کردم. مثل سری قبل الکی نه، این بار خیلی جدی. نشستم فیلم آموزشی دیدم و 2 ساعتی طول کشید تا کله ی پرموی سیگما رو سبک کنم. تهش نتیجه عالی شد. هم خودش خیلی تشکر کرد هم خودم. یه تایم لپس هم گرفتیم از کارم و فرستادیم واسه خانواده ها. خیلی حال کردن همشون. به آقای سلمونی چی میگن؟ سلمونر؟ سلمون؟ سلمون شدم خلاصه 

بعدش اینکه کارم این هفته خیلی زیاد بود. هر روز تایم زیادی مشغول کار شرکت بودم. از غذاهایی که این هفته درست کردم، میشه به خورش هویج، باز لازانیا، کوکوسبزی وارفته و آش رشته اشاره کرد! تا مواد لازانیا رو داریم، گیر دادم به لازانیا هی درست می کنم. خدا رو شکر دیگه تقریبا تموم شد وسایلش! 

دیروز که 5شنبه بود، صبح دیدم روز تعطیلمه و افتادم به جون کمد دیواری و کشوها. لباسای گرم و سرد رو جابجا کردم. وقتش بود تاپ ها و شلوارکا بیان تو کشوهای دراور. 2-3 ساعتی ازم وقت گرفت ولی از نتیجه بسیار راضی بودم. بعد اینجوری بود که یه عالمه لباس دیدم که هر سال نمی پوشمشون. دیگه این سری یه جوری چیدم که همه رو ببینم و بینشون تبعیض قائل نشم. باشد که همه رو بپوشم! واسه نهار عصر! (ساعت 5 نهار میخوریم!) پاشدم کوکوسبزی درست کنم. همیشه مثل کتلت درست می کنمش، این بار گفتم درسته بریزم. برنگشت و همش وا رفت. همش زدم و ساندویچش کردم با ماست و خیارشور. بسی هم خوشمزه شد. سیگما هم خیلی خوشش اومد. راستی کلیدر جلد 3 رو هم تموم کردم و الان آخرای 4 ام. همون دیشب فیلم Knives Out 2019 رو هم دیدیم که خیلی باحال بود. معمایی بود.

چند روزی بود که به سیگما گفته بودم رشته آش بخره که آش رشته درست کنم. منتظر بودم هوا بارونی شه. از رو پیش بینی هوا دیده بودم که قراره بارون بیاد جمعه. این بود که دیشب لوبیا و عدس خیس کردم. (نخود دوس ندارم، نمیریزم)

بعد از 10 روز که هر روز ساعت 10 دیگه نهایتا بیدار میشدم و مینشستم سر کارام، امروز که جمعه بود، ساعت 1 بیدار شدیم. صبحونه رو سیگما آماده کرد. یه عالمه خرید داشتم که خورد خورد تو دیجی کالا هر روز اضافه شون می کردم. امروز دیگه گفتم برم نهاییش کنم. بماند که کلیاش تموم شده بود و کلی ازم وقت گرفت دوباره. ولی بالاخره نهاییش کردم. کلی خاک و کود و اینا سفارش دادم که بیاد و به گلدونام رسیدگی کنم. بعدشم رفتم سراغ پختن لوبیا و عدس. عدسا از دیشب تا صبح جوونه زده بودن! پختمشون و بعد هم سبزی و دیرتر رشته آش رو ریختم. کشک جوشوندم. نعنا داغ درست کردم و از ساعت 5 هوا ابری شد و شروع کرد به رعد و برق زدن. ساعت 6 آش جانم حاضر شد. طبق پیش بینی ها دیگه بارون گرفت. هورااا. آش رو تزیین کردم و رفتیم تو بالکن. یه میز کوچیک هم بردیم و با تماشای بارون آشمون رو خوردیم. بسی لذت داشت. بعدشم فیلم 1917 رو پلی کردیم و دیدیم. جنگی بود ولی بد نبود. از درست کردن آش رشته بسی خوشحالم. اولین باری بود که آش درست می کردم. خیلی هم خوب شد. به قول سیگما حالا که آش پختم دیگه میشه بهم گفت آشپز! 

تو این 10 روز اصن ورزش نکردم. از بس کار داشتم، وقت نداشتم. راستش پ هم بودم و حوصله نداشتم. ولی خب وزنم اصن زیاد نشد. 

فرندز هم رسیدم به فصل 3.  خیلی خوشم اومده ازش. 


نظرات 8 + ارسال نظر
پیشاگ شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 09:20 ق.ظ

ای ول بهت لاندا . چقد شجاعیییی . مبارک سیگما باشه هم موهاش هم ماشالاااااا خانمش
من دفعه اولم با ترس کوتا کردم براش و دوسم ندارم دیگه امتحان کنم
شما اشپز بودی بانو دفتر آشپزیت گویای همه چیزه
روز بارونی و آش خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااا خیلی خوبه
نوش جونتون

از تو چه پنهون که خیلی میترسیدم پیشاگ. ولی خب چاره دیگه ای نبود. خیلی بد شده بود موهای سیگما. ولی به جاش الان دیگه ترسم ریخت.
قربونت برم. لطف داری

میترا شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 10:40 ق.ظ

پس بلاخره آش پز شدی لاندا جون
خوش سلیقه منی عزیزم الکی که نشدی خانم مهندس غذا و هوا رو ترکیب میکنی


مرسی خانم نکته سنج. به نکته خوبی اشاره کردی

تیلوتیلو شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 11:07 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام
خدا را شکر که خوبی
خدا را شکر که مثل همیشه پر از انرژی هستی
و من قبل پست هم توی اینستا هم فعالیت آرایشگریت را دیدم
و هم کوکو و آش خوشمزه ت را
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی

قربونت عزیزم.
لطف داری. همچنین

رویای ۵۸ شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 02:29 ب.ظ

چه خوب بود این پستت...با لبخند خوندم همشو...ان شالله که همیشه ی همیشه خوب و هوش باشی

مرسی عزیزم
همچنین شما

ترانه شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 04:36 ب.ظ http://Taraaaneh.blogsky.com

پستهات پر از شادی و انرژی زندگیه. آش خوشمزه که با عشق درست شده باشه توی روز بارونی حتما میچسبه.
ولی کوتاه کردن مو ، کخصوصا موی مردها که فرم ومدا مشخصی داره خیلی شهامت می خواد آفرین

مرسی ترانه جون. شما لطف داری
وای آره خیلی میترسیدم. تازه سیگما هم از این ایده آل گراهاست که یه چیزی یه ذره مشکل داشته باشه خوشش نمیاد و غر میزنه و اینا. دیگه خیلی دل رو زدم به دریا. البته التماساش هم بی تاثیر نبود

هستی شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 06:25 ب.ظ

من موهای خودم رو کوتاه کردم در این قرنطینه و باورت میشه از تمام دفعاتی که رفتم آرایشگاه بهتر شده و از مدل موهام راضی تر هستم؟
عاغا یه چیزی: واقعا کوکوسبزی رو مثل کتلت درست میکنی؟ تا حالا ندیده بودم کسی اینطوری درست کنه. عجیب بود برام

جدی؟ خیلی سخته که. پشتشو چجوری کوتاه کردی؟
من قبلنا چتری میزدم واسه خودم. خییلی هم خوب میشد. این بار هم میخواستم بزنم که دیگه بی خیال شدم.
آره. مامانم همیشه اینجوری درست می کرد. کلا ما هیچ کوکویی رو پهن نمی کردیم کف تابه. همه کوکوها رو با دست مامان قالب میزد. منم همون کارو می کردم تا حالا. این سری هم که اومدم کلی دربیارم گند زدم

فرناز یکشنبه 31 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 01:46 ب.ظ http://ghatareelm.blogsky.com

خیلی خوب کوتاه کرده بودی آفرین. من همیشه فکر میکنم سلمونی خیلی کار سختیه‌. تبعیض گذاشتن بین لباسها هم خیلی باحال بود

مرسییی. راستش واقعا سخت بود. یعنی اینکه روی هر کله، با مدل موی خودش بتونی مدل خوبی دربیاری واقعا سخته بنظرم. من بنظرم شانسی خوب شد. واسه بار بعدی هم میترسم هنوز.
بخدا. یه سریاشونو بیچاره ها رو اصن نمیپوشم. خصوصا اونایی که مثلا تاپن، ولی جنسشون چسبون و گرمه. اینا رو هیچ موقع از سال نمی پوشم. چون واسه زمستونا که سردن، واسه تابستون هم گرمه. حالا فعلا شروع کردم تو بهار بپوشمشون

Kindgirl چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1399 ساعت 02:51 ب.ظ

منم این سلمونی رو انجام دادم و جالبه خیلی خوب شد ولی چند سال پیش به بار کوتاه کردم افتضاح شد

ایول چه خوب.
پس دیگه واقعا جرات داشتین شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد