هفته ی نمیدونم چندم قرنطینه

سلام سلام. خوبین همگی؟

آخرین بار 12ام نوشتم. 

13 بدر امسال خیلی عجیب و مسخره بود. نه فقط به خاطر اینکه خونه موندیم و جایی نرفتیم، بیشتر از این جهت که کلی کار از شرکت ریختن رو سرم و عملا کلش رو داشتم کار می کردم! اینجوری بود که برنامه تمیزکاری ریخته بودیم برای 13ام، من سیب زمینی داشتم سرخ می کردم و در حینش هم گردگیری که مدیر خیلی بزرگه زنگ زد بهم! یه کار فورس داشت و گفتم اوکی. همه چیزو ول کردم رفتم پای لپ تاپ. حالا از اونور خب گرسنه مون هم بود. سیگما هم که اصلا آشپزی نکرده تا حالا. و البته دستش به جارو و تی بند بود. لپ تاپ رو بردم رو کانتر آشپزخونه. پیاز سرخ می کردم، قارچ، گوشت. همش در حال سرخ کردن بودم وسط کار. بعدشم ساعت 5 هول هولکی نهار خوردم و باز دوییدم سر کارم! راستی سبزه م هم حشره گذاشته بود و تو چنتا کیسه پیچیدمش و انداختمش تو سطل آشغال! خلاصه که هیچیش شبیه 13بدر نبود. 

روزای بعد هم همین طوریا گذشت. فقط کلی آشپزی کردم. لازانیا درست کردم دوباره، بهترین لازانیای عمرم شد. مرغ ترش درست کردم با دَلار های اهدایی بتا به روش خودم که بازم عالی شد. مرغ ساده هم درست کردم.دیگه چی؟ آهان، کیک سیب و دارچین هم پختم دوباره. از این کارا. بقیه ش هم که به کار کردن و کتاب و فیلم و بازی آنلاین میگذره و البته ورزش جان. روزی 1ساعت و ربع ورزش می کنم فعلا. هولاهوپ و پیاده روی. 

الان یک ماه از عمل بینیم گذشته، یه هفته دیگه هم که بگذره، بعدش دیگه میتونم حسابی ورزش کنم. یوگا شروع می کنم 

خونه هم همیشه تمیز و مرتبه و از این بابت خیلی خیلی خوشحالم. 

بیشترین مشکلم اینه که مامانینا رو خیلی وقته که ندیدم. یا همین بیرون رفتن. البته خیلی دلم برای بیرون رفتن تنگ نمیشه. دلم واسه فسقلی تتا تنگ میشه. ویدیو کال که میکنیم شیرین زبونیاشو میبینم. البته عادت نداره بیاد پشت دوربین وایسه حرف بزنه برام. دورادور میشنوم. دیگه جمله های خفن میگه. هنوز دوساله نشده کامل حرف میزنه فینگیلی. 

وزن هم تونستم اون یه کیلویی رو که تو دوران نقاهت زیاد کرده بودم کم کنم. 

حیف که این روزا آشپزی یکی از بهترین دلخوشیامه، وگرنه بیشتر میتونستم لاغر کنم. همش دوس دارم غذاهای جدید درست کنم. یا رنگ و لعاب دار. کم پیش میاد سرهم کنم غذاها رو. البته اینکه یه وعده تو روز میخوریم هم بی تاثیر نیست. وگرنه واسه دو وعده حال نداشتم هی غذا درست کنم. 

شماها چه می کنین؟ کنار اومدین با این وضع؟

نظرات 6 + ارسال نظر
رویای ۵۸ دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 03:01 ب.ظ

منم همش سرم گرم آشپزی و کارهای خونه است...عشق می کنم با آشپزی...البته ۱۰ روزه رژیم هم شروع کردم و خیلی از خودم راضیم....چون خوب رعایت می کنم..

وای چقدر خوب. خیلی عالیه که تو این بازه رژیم گرفتین، وقتی قرنطینه تموم میشه آدم که برمیگرده عقب باید حداقل یه کار مفید انجام داده باشه به نظرم

خواننده نسبتا خاموش سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 02:49 ق.ظ

سلام لاندای عزیز
میشه لطفا طرز تهیه لازانیا و مرغ و.. ک درست کردید و عالی شده رو برای من تازه عروس بی هنر بزارین تا از گرسنگی به فنا نرفتیم تو دوران قرنطینه؟ لطفاااااا

سلام عروس خانوم. چشم. از دفتر آشپزیم عکس میگیرم، پست بعدی به شما اختصاص داره

پیشاگ سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 08:49 ق.ظ

ما گفتییم یه باره اینجوری تعطیلیم و بزاریم خودش پیش بره بیشتر ،
اصلا برنامه ای نچیدم از اولش که بعدا در صورت انجام ندادن نخوام خودمو سرزنش کنم
والا تو هم که هر کاری میشد و ممکن بود رو انجام دادی مخصوصاااااا ورزش مخصوصا عمل بینی به نظرم بهترین کارو کردیییی

قربونت مرسی. آخه من همیشه در پی همچین فرصتی بودم پیشاگ. باورت نمیشه چقدر غصه میخوردم از اینکه با زندگی کارمندی با یه عالمه از بخشای خوب زندگی باید خدافظی می کردم و واسه خودم یه مدت سر کار نرفتن رو مساوی با مرخصی زایمان میدونستم که خب تو اون بازه هم هیچ کاری نمیشه کرد دیگه. حالا الان که این فرصت دست داده میخوام نهایت استفاده رو ببرم.

kindgirl سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 10:51 ق.ظ

دیگه عادت کردیم به این روزا فقط حیف هوا خیلی عالیه و جون میده برای پیاده روی و گشت و گذار، خیلی خوبه ورزش میکنی راستی حلقه واقعا تاثیر داره؟ من یه بار خریدم خیلی کم استفاده کردم اگه خوبه برم بیارمش باز.

وای آرهههه. پیاده روییییی.
ببین من واقعا تاثیر حلقه رو میبینم. به کمر مدل ساعت شنی میده. من هر وقت که دارم چاق میشم و شبیه بالش میشه میان تنه م، یه مدت حلقه میزنم و قشنگ تو رفتگی بالای پهلوها رو حس می کنم.

فرناز سه‌شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 01:40 ب.ظ http://ghatareelm.blogsky.com

من که به یکی از آرزوهای دیرینه ام رسیدم. روزی چند ساعت تو آفتاب دراز میکشم کتاب میخونم چقدر خوب که ورزش میکنی من که تازه اومدم پیاده روی کنم این قضیه پیش اومد. راستی بازم ممنون بخاطر قهوه البته من قهوه ساز ندارم

وای به به. خیلی لذت داره.
نمیشه تو خونه پیاده روی کنی؟
من مدل خونمون اصلا واسه پیاده روی خوب نیست بر خلاف خونه مامانینا. ولی تو همین جا هم یه مسیری پیدا کردم و میرم میام.
با فرنچ پرس هم میشه

مامان چیچیلاس جمعه 22 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 06:48 ب.ظ http://Mamachichi.blogsky.com

برای من هنوز عادی نشده دلم می خواست چیچیلاس مدرسه بره درس بخونه کلاس ورزش بره همه چی تعطیل شده و بچه بدجوری کلافه اس و مدام سر به سر هم‌می ذاریم

ای جان. شما حق داری. شرایطت الان خیلی خاصه و خب این شرایط با یه بچه کلافه تو خونه سخت تر هم میشه. ایشالا که زودتر همه چی درست می شه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد