نقد

جالبه امروز که داشتم استوریای دوستامو میدیدم، به یه نوشته ای برخوردم که عکسشو براتون میذارم اینجا. نظرش برعکس من بود ولی جای تامل داشت. 

گفتم بذارم اینجا نقدی باشه به نظر خودم.

گاهی آدم نمیدونه چی درسته چی غلط. اینکه حرف مخالف رو بشنویم خوبه. میتونیم با آگاهی بیشتری تصمیم بگیریم که چی کار کنیم. حتی با آگاهی بیشتری روی حرف خودمون بمونیم و پافشاری کنیم.

نظرات 10 + ارسال نظر
فرناز یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:31 ب.ظ http://ghatareelm.blogsky.com

اینا چون خیلی ریزن و نتونستم بزرگش کنم کامل نخوندم ولی منم دوست ندارم عکس بذارم اینی که گفتی دیگه پدر و مادر رفته رو نمیشه برگردوند و کنارشون بودن رو تجربه کرد ولی چیزای دیگه رو هرکسی بالاخره یه جوری میتونه تجربه کنه درسته به نظرم و منم باهاش موافقم

حرفش عکس حرف من بود. خواستم یه جوری بگم یعنی حکم کلی ندادم. واسه خودم لااقل ترجیح میدم اینجوری باشه.

تیلوتیلو یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:21 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام لاندا جان
میدونی که من جز اون دسته ای بودم که دیروز عکس گذاشتم و تبریک نوشتم
ولی زیر پستت نوشتم حرفات جای تامل داشت
الانم زیر این پست نظرم هنوز همونه
میدونی اینستاگرام تبدیل به یه شوآف بزرگ شده برای خیلی هامون
تبریک را میشه آروم تر هم گفت
بفرستیم تو صفحه های شخصی تر
میتونیم اینستاگراممون را کلا شخصی تر کنیم
میتونیم مثل خیلی ها بیخیال تر باشیم و بازتر فکر کنیم
اینا همش نظرات و ایده های شخصی هست
من خودم به شخصه با یه تبریک ساده تو صفحه اینستاگرامم قصد دل کسی را سوزوندن را نداشتم و ندارم ، میخواستم به طور صرف مامانم را ، خواهرام را ، زن داداشم را یه جوری سوپرایز کنم و مورد محبت قرار بدم
اما لابلای لایک ها لایک یک نفر خیلی اذیتم کرد
یادم اومد نه مادر داره نه پدر نه کسی که بهش تبریک بگه نه کسی که ازش تبریک بشنوه...
میدونی چی میگم
گاهی مرزها خیلی باریک میشن
خیلی جای تامل پیش میاد
اما اینکه دنیا محل گذره و نمیشه جلوی اتفاقات را گرفت غیرقابل انکار هست

خیلی موافقم تیلو. منم منظورم حکم کلی نبود. دقیقا میگم بتا هم عکس مامان رو گذاشته بود، منم روش کامنت دادم و بهش هم نگفتم که برداره چون میدونم اینستاش خیلی شخصیه و کلا 100نفر هم کمتر فالوش می کنن.
به نظر منم پست تو اصلا بد نبود. یه تبریک جامع بود.
کلا اینکه راجع به این چیزا فکر کنیم و بعد تصمیم بگیریم اصلا بد نیست. اون دیگه ترجیح شخصیمونه با دلایل و تفکرات خودمون.

پیشاگ یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:23 ب.ظ http://bojboji.blogfa.com

همه اینا قبول و قابل احترام ولی من ترجیحا وقتی میبینم با این کار میتونم دل کسیو نشکنم سعی میکنم انجام ندم اینکارو

اره من خودمم همینم هنوز پیشاگ. واسه همین میگم میتونیم هنوز رو اعتقاد قبلیمون باشیم. خواستم بگم اونایی هم که میذارن عکس رو به نظرم میشه درکشون کرد. ولی واسه خودم تصمیم میگیرم نذارم. نمیشه از همه انتظار داشت یه شکل باشن.

هستی یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:45 ب.ظ http://Mydailynotebook.blogsky.com

میدونی لاندا من یه ایده ای دارم که کلا مخالفم با این جور حرفا در هر نوعش. من همیشه شعارم اینه: اجازه بدیم هرکسی کاری رو که میخواد انجام بده. یعنی به نظرم اینکه بگیم آی ملت عکس مادرتون رو نذارید تا بقیه دلشون نسوزه یا اینکه بگیم آی ملت عکس مادرتون رو بذارید تا بقیه عشق رو ببینن، هر دوتاش اشتباهه و مداخله در امر شخصی افراد محسوب میشه. حکم دادن در اینجور مسائل رو درست نمیدونم کلا.

موافقم. کلا نباید حکم کلی داد (البته این خودش شد حکم کلی )
ببین من حرفم اصلا نسخه پیچیدن واسه همه نبود. اتفاقا تو چند تا کامنت قبل گفتم که من حتی به خواهرم هم نگفتم که برو عکس مامان رو بردار مثلا. بنظرم تصمیم شخصی خودشه. هیچ وقتم به هیشکی نمیگم کلا کاری رو بکنه یا نکنه. اما دوس دارم آدما در مورد کارایی که می کنن فکر کنن.
اینکه من بسته به نوع فالورام سعی می کنم یه چیزی رو منتشر بکنم یا نکنم، نظر شخصی منه که یه جای دیگه ای، تو جمع دیگه ای میتونه فرق کنه حتی.
اما همینکه بهش فکر می کنم یا یه جا عنوان می کنم و ذهن چند نفر رو درگیر می کنه، بنظرم میتونه خوب باشه

بهاره یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 02:40 ب.ظ

لاندا جون من به نظرم بحث افراط و تفریطه. من مخالف قایم کردن زندگی تو صندوقچه‌ام از ترس اینکه یکی ببینه و دلش بشکنه، منتها یه چیزی که اخیرا تو فضای مجازی می‌بینم که مردم انگار دوست دارن داشته‌هاشون رو تو "چشم" همدیگه بکنن. اشکالی نداره کسی چارتا دونه عکس از سفر خارجیش منتشر کنه که به یادگار بمونه ولی بعضیا اصرار دارن که حتما نشون بدن نه تنها این سفر رو رفتن، بلکه چندین چمدون هم خرید کردن، در گرون‌ترین رستورانها غذا خوردن و ... .
یکی فقط عکس مادرش رو می‌‌ذاره و می‌نویسه روزت مبارک عزیزم، قدر زحماتت رو می‌دونم (خب خیلیم خوب اشکال نداره)، یکی دیگه میاد می‌نویسه چقد عاشق آغوش امن و عطر تن و دست‌پخت بی‌نظیرتم وقتی که میام خونه و سرمو می‌‌‌ذارم رو پات و خستگی و غمم یادم می‌ره و تو پیشونیم رو می‌بوسی و عشق از فرق سرم تا نوک پام جاری می‌‌شه و ... اینا جزئیات غیر ضروریه که فقط هی یادآوری می‌کنه به من نوعی (البته پناه بر خدا من مادرم رو از دست ندادم، مثاله صرفا) که چه چیزایی رو از دست دادم و بعضا من می‌بینم مخاطب مربوطه حتی اینستاگرام نداره که لااقل این ابراز علاقه رو اینجا ببینه

خیلی درست میگی. دقیقا همینه. و متاسفانه اینستا بیشتر از هر شبکه اجتماعی دیگه ای، به سمت شوآف داره میره، در حدی که زندگیا رو دچار اختلال کرده. من خودم دیدم که مثلا دوستم روش نمیشد عکسای سفرشو به ما نشون بده چون به نظرش لاکچری نبود و مثلا از گوسفند عکس انداخته بود، در حالی که ما از دیدن همون گوسفندای کر و کثیف کلی ذوق کردیم. یا مثلا یه دوست دیگه م که کوچکترین پیک نیکی که میخواد بره، یکی دو هفته ازش وقت میگیره چون میخواد خیلی مفصل و لاکچری باشه. سرویس ظرفای چوبیشو برمیداره با انبه ای که جور خاصی برش میزنه و آواکادو و میوه های استوایی که عکسای پیک نیکش فلان قدر لایک بخوره.
خلاصه که با کامنتت خیلی موافق بودم

Zari یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:56 ب.ظ http://maneveshteh.Blog.ir

خب من با پست قبلی ات موافق بودم چون خودم هم‌مثل تو فکر میکنم و‌عمل میکنم،با این عکس نوشته هم موافقم چون نمیشه و درست نیست به دیگران دستور داد یا نسخه پیچی کرد اما یه چیز دیگه هست که بنظرم قابل تأمله و اینکه میشه کار فرهنگی کرد و سطح سلیقه ی مردم را ارتقا داد، برای مثال این کامنت تبریک روز زن را حتما دیده ای که معطوف به این شده که از مادرها مقدس زدایی کنه و میگه مادرها را با همه ی بدی‌هاشون که بهمون کرده اند میبخشیم چون اونها هم آدم بوده اند و ..... میبینی ! این کامنت اومده سطح فرهنگ را ارتقا داده و حالا چاشنی اش عکس مادرش باشه:))

چه جالب، ندیدم این نوع تبریک رو. ولی خیلی خوبه.

رهگذر دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:10 ق.ظ

نظر شخصیه
ولی بنده خودم ترجیح میدم خیلی خوشحالیام رو تو چشم کسی فرو نکنم.چه با عکس باشه چه با پیام و الخ

تصمیم خوبیه
اما خب همه این تصمیمو نمیگیرن دیگه
یه عده تصمیم میگیرن فقط نک و ناله کنن. هر موقع میبینیشون دارن غر میزنن و امکان نداری ازش بپرسی که اوضاع خوبه، و اون جواب بده که خوبه. همش میگه ای، چی بگم؟ مگه تو این کشور هم اوضاع خوب داریم. یا مثلا با بدبختیامون میسازیم دیگه. (حالا همین آدم کلی خوشبختی داره که نمیخواد بگه یا نمیبینه)
یه عده هم فقط خوشیاشونو جار می زنن با یه حالت اگزجره.
خلاصه همه مثل هم نیستن.

مهتاب دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 10:14 ق.ظ

سلام
من خواننده همیشه خاموشم ولی باید بگم که منم 4 ساله مادرم از دست دادم و شاید استدلالم برای خاطر حال خودمه

ولی به نظر من استدلال شما از همه بهتر بود این نوع از دست دادن ها فرقش از زمین تا آسمونه
ولی خوب شاید منم اگر مادرم پر نکشیده بود از طریق همین اینستا و اینا میخواستم ازش تشکر قدردانی کنم و تبریک بگم
بهترین چیز اینه که همدیگه رو قضاوت نکنیم توی همه موارد

عزیز دلم... انشالله روح مامانت در آرامش باشه و به شما هم آرامش بده.
آفرین. جمله آخرت خیلی خوب بود.
خیلی از ما تو شرایط مختلف ممکنه همون کاری رو که الان از نظرمون اشتباهه، انجام بدیم.

مریمی دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:42 ب.ظ

سلام
اینا رو نتونستم بخونم ...ریز بودش ...واسه من بزرگ نشد... تو هر کاری نه افراط نه تفریط خوبه بنظرم.. جالب تر از همه اینه که همنا که مدام از خوشی تو اینستا مزذارن از روبرو که میگی چطوری همش از بدبختی میگه.. ومیگه..اییی هستیم.. وفلان وبهمان ..واخ وواخ..

اخ اخ دقیقا.
موردش رو هم زیاد دیدم اتفاقا

اوا دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 02:23 ب.ظ

عزیزم به نظر من هر چیزی به نیت ونهاد آدمها مربوط میشه من با وجودی که مادرمو یکساله از دست دادم وهنوز باور نمیتونم بکنم اما از دیدن کسانیکه ازین موهبت بزرگ محروم نشدن ناراحت نمیشم‌حسرت نمیخورم ولی میدونم هستن کسانیکه اذیت میشن نمیشه حکم کلی صادر کرد واونهایی که دوست دارن حسشون را نشون بدن محکوم کرد با قضاوتشون کرداما اینکه هستن انسانهایی انقد روحشون لطیفه مهربونه وباملاحظه ان وبه ظرافت هوای همه را دارند ودلشون برای لرزیدن احتمالی دل کسایی که حتی نمیشناسنشون میسوزه خیلی باارزشه اونم تو این روزگار عجیب وغریب ....خوبین پایدار مهربون

پیامت خیلی به دلم نشست آوا جان.
این روح بزرگ شما رو میرسونه که اینجوری فکر می کنی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد