مهمونی دوره مامان

سلام سلام. اول هفتتون به خیر و شادی

چه می کنید؟

4شنبه عصر سیگما به یه گلدون کاج مطبق کوچیک اومد دنبالم. واسه خونه جدید گاماینا گرفته بود. من عقب نشستم چون گلدون جلو بود. رفتیم خونه و حاضر شدیم و رفتیم خونه جدید گاما که یه کوچه پایین تر از مامانشیناس. خونه شون قدیمی اما خیلی بزرگ بود. بازسازی هم شده بود و خوشگل بود. خوشم اومد از خونشون. با پسر کوچولو بازی کردم و شام خوردیم و باز بازی و حرف اینا. پسرک رو خوابوندم یه بار. دیگه 11 اینا بود که رفتیم خونمون و اونا خودشون بعد از 2 هفته که از اسباب کشیشون میگذره تازه واسه اولین بار شب خوابیدن خونه خودشون. تازه اونم مامانش خوابید پیششون و از باباشم قول گرفت که 9 صبح اینجا باشه!!! من برم تو افق محو شم.

دیگه ما رفتیم خونمون و خوابیدیم. بماند که من تا صبح هزاربار بیدار شدم.

5شنبه 9.5 بیدار شدیم. مهمونی دوره مون خونه مامان بود، گفتم از صبح برم کمکش کنم. چنتا لباس پوشیدم که ببینم کدوم بهم میاد. بالاخره چاق شدم دیگه. 11 از خونه راه افتادم. تا برسم شد 12. همه کارا رو خودش کرده بود. اولویه درست کرده بود واسه عصر که انقدر زیاد بود که نهارم از همون خوردیم. یه کم استراحت کردیم و بتاینا هم اومدن و بعد پاشدیم به حاضر شدن. بتا کیک درست کرده بود واسه مهمونا. اول خاله مامان و دخترش و نوه ش اومدن، بعد کم کم فامیلای خودمون. دور بعدی صندوق رو شروع کردیم. عروسای داییا دیگه نخواستن شرکت کنن. فقط زنداییا و مامان و خاله و دخترای فامیل هستیم به اضافه دوتا عروسای خاله که خیلی احساس صمیمیت می کنن که اتفاقا نفر اول دوره بعدی عروس خاله شد. میز عصرونه رو با حضور الویه و نون پنیر سبزی و آش چیدیم و انقدر الویه زیاد بود که مامان کلی ساندویچ هم واسه آقایونشون درست کرد و بردن. دیگه همه که رفتن بابا و سیگما و بعد داماد و داداش اومدن. شام خوردیم که من نخوردم از بس الویه خورده بودم. تا 12 اونجا بودیم و بعد هم خونه و لالا. من عاشق تتا ام. از وقتی که به دنیا اومد یه جور خاصی دوسش داشتم. الانم که تیلدا و کاپا بازیش نمیدن، دلم خیلی میسوزه براش، خودم باهاش بازی می کنم. بعد این شده بود که تیلدا باهام قهر کرد، گفت تو همش تتا رو دوس داری. عجب گیری کردیما. خدایی حالا واسه کاپا شاید، ولی واسه تیلدا هیچ وقت کم نذاشتم. نوه اول بود و منم اون موقع مجرد و همش دورش می گشتم. خلاصه عادت کردم، هر چند وقت یه بار به جرم خوب بودن با تتا با من قهر می کنه J

جمعه 9 بیدار شدیم چون بالایی هنوز بازسازیش تموم نشده. صبحونه خوردیم و همون موقع یه قسمت از سریال هاوایی او فایو شروع شد و نشستیم دیدیم. بعد رفتیم سراغ کارهای باقی مونده. تو این فاصله دو دور لباس شستم. رفتیم سراغ وصل کردن جاکلیدی و شلف ها، بعدشم آینه شمعدونم رو بابل رپ پیچیدیم و جمعش کردیم چون اینجا براش جا نداشتم. این کارامون که تموم شد از شیلا پیتزا سفارش دادیم و دوتایی یه دونه خوردیم. در حینش فیلم LA Confidntial رو هم پلی کردیم و یه کمش رو دیدیم. یه کم استراحت کردیم وسطش، حمام رفتم، شیرکاکائو درست کردم و دوباره با هم فیلمه دیدیم. وسطش شام هم خوردیم. سوپ داشتیم و الویه. برنج هم درست کردم واسه نهار فردا. 11 رفتیم بخوابیم که همسایه پایینی مهمون داشتن، تا نزدیکای ساعت 1 داشتن میدوییدن! خونه ها رو هم که با برگ میساختن کمتر صدا میرفت میومد. کلی با خودم حرف زدم که عصبی نشم. یعنی اگه بدونم تموم میشه عصبی نمیشم. ولی یه چیزی مثل همسایه بالایی خونه قبلی که همیشه خدا 6 صبح بیدارمون می کرد خیلی بیشتر رو مخم بود. مهمونی یه شب دو شبه. یا مثلا اونا مهمون از شهرستان داشتن، یه هفته تمام ما شبا نمیتونستیم بخوابیم. خیلی اذیت می شدم.

امروزم که یه ربع تاخیر خوردم. لپ تاپ خودمو آوردم سر کار که ازش بکاپ بگیرم و بدم سیگما برام ویندوز بریزه. ویندوز 7 دیگه ساپورت نمیشه. 


نظرات 7 + ارسال نظر
نازنین شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 05:50 ب.ظ

ساپورت نمیشه یعنی آپدیت و اینا نمیشه یا اینکه کار نمیکنه دیگه؟
ما دو تا لپ داریم هر دو هم سون نصبه روشون، یکیشو اصن مطمئن نیستم بشه ۸ یا ۱۰ نصب کرد روش :((
خیلی قدیمیه چون.
الان باید نگران باشم؟

کار می کنه ولی آپدیت نمیشه یا یه سری از نرم افزارای جدید دیگه روش کار نمی کنن.
اگه خیلی کار خاصی باهاش نداری یا نرم افزارای جدید نمیخوای نصب کنی، مهم نیست، همون 7 باشه خوبه. خیلی ویندوز خوبی بود خدا بیامرز

تیلوتیلو شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 06:19 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/


به به
خوش باشی همیشه دختر فعال
خدا را شکر که از خونه جدید راضی هستی و زیاد هم سخت نمیگیری
این سر و صدا واقعا روی مخ هست و منم اگه سروصدای همسایه باشه نمیتونم بخوابم، حالا وسط هزارتا سروصدای دیگه خوابم میبره ها

قربونت عزیزم.
آره منم همینم. یعنی با صدای فرزکاری و بقیه صداهای بازسازی حتی خوابم میبرد ولی با دوییدن نه.
دقیقا، سعی می کنم سخت نگیرم.

میترا شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:38 ب.ظ

اینجور موقع ها هندس فری بزار اهنگ یا کتاب صوتی گوش کن حواست پرت بشه هرجی بیشتر ادم منتظر باشه کی صدا قطع میشه انگار طولانی ترمیشه

آره فکر خوبیه. این فکر که ساعت داره میگذره ولی بیخودی من هنوز بیدارم خیلی حس گندیه

پیشاگ یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 08:41 ق.ظ http://bojboji.blogfa.com

خاله مهربوننن به جرم دوس داشتن گرفتنت اونم در حین ارتکاب جرم
چه خوبه مهمونی دور همی دارید اطرافیان ما خیلی از این ذوقا ندارن یه وامی داریم اما فقط قرعه کشی انجام میدن و تو گروه خانوادگی اعلام میکنن کی اسمش دراومد

آره والا. گیری کردیم از دستشون.
ما اصن به هوای همین دور همی صندوق رو راه انداختیم. دیدیم همدیگه رو نمیبینیم، گفتیم یه برنامه منظم بذاریم برای دیدن همدیگه

نازنین یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 02:08 ب.ظ

مرسی عزیزم
راستی در مورد سر و صدا هم میخاستم بگم منم خیلی این مشکلو دارم مخصوصن اگه وقتی باشه که دارم میخابم، یا صداش باعث شه از خاب بیدار شم.
ولی هندزفیری بهترین راهه. حتا پلاگ هایی که برای استخر تو گوش میذارن. نمیذاره اصلن متوجه صدا بشی و راحت میخابی.
فقط اگه طولانی مدت تو گوش بمونه ممکنه زخم بشه گوش، یعنی مثلن اگه هر شب باشه.

اره من یه مدت هندزفری میذاشتم، فقط یه نوعش بود که واسه شب خوابیدن برام خوب بود. حیف شد اون خراب شد.
خونه قبلی چون همسایمون طبقه بالا بود و دوییدنش خونه رو میلرزوند، کاربرد نداشت، ولی اینجا شاید چون پایینیه و خونه نمیلرزه، به کار بیاد. مرسی یادم انداختی
یه تشکر دیگه بابت اینکه گفتی شما هم اینجوری این. من فکر می کردم فقط من مشکل دارم و از این بابت عصبی میشدم. الان که دیدم تو و تیلو هم این مشکلو دارین یه کم به خودم حق میدم.

فرناز یکشنبه 6 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 09:34 ب.ظ http://ghatareelm.blogsky.com

من داشتم فکر میکردم چرا هیچ وقت سروصدا از خونه همسایه ها خونه ما نمیاد بعد یادم افتاد سروصدا به اندازه کافی تو خونه مون هست!! اگرم باشه شنیده نمیشه

آره دقیقا تاثیر داره. بتا هم مثل من حساس بود به سر و صدا، ولی چون خودش دوتا فسقلک شیطون داره، میگه اصلا دیگه صدای همسایه ها رو مخش نیست. همینکه بچه های خودش بخوابن، خوابش می بره.

قورى سه‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 10:00 ق.ظ http://ketriyoghoriii.blogfa.com/

متاسفانه دیوار خونه ها عایق بندى نمیشه
خونه ما هم این مشکل و داره
ان شالله همیشه به مهمونى و دور همى باشین

مرسی عزیزم. همچنین
آره واقعا بد میسازن خونه ها رو. هم سقف و هم دیوارا یونولیتین!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد