لاک و دیگر هیچ

دیروز بالاخره پ شدم. به سیگما زنگ زدم میگم مژدگونی بده. اینجوریه. میگه مشتُلُق میخوای؟ میگم آره فقط لطفا خوراکی نباشه که حسابی چاق شدم. گفت چقدر سخت شد پس.

بعد از تلفن دیگه یادم رفت. آخه همیشه سیگما یا با خوراکی سورپرایزم میکنه یا نه. هیچ وقت اینجوری نبوده که خودش بره برام یه چیزی بخره بدون مناسبت خاص.

نشستم تو ماشین دیدم میگه بیا این مژدگونیت، چند تا ساقه زنجبیل. خخخ. که خودم گفته بودم بخر. خندیدیم بهش دیدم واقعا یه چیزی گذاشت تو دستم. یه لاک! برای اولین بار در ایران! یه لاک صدفی که اولش فکر کردم خیلی هم بهم نیاد ولی چون اولین هدیه یهویی بود ذوق کردم کلی. همونجا تو ترافیک شروع کردم به لاک زدن. دیدم چقدر خوشگله. گفت یه رنگ ملایم گرفتم که سر کار هم بتونی لاک بزنی. ذوق مرگ شدم. خیلی هم میومد به دستم. 

رفتیم خونه، سوپ داشتیم از روز مهمونی که گرم کردم و خوردیم. واسه سیگما هم میرزاقاسمی گرفته بودم از سرکار که خودمم یه لقمه کنارش خوردم. بعدشم رفتم دوش گرفتم و چون این روزا سرد شده، ترسیدم سرما بخورم. واسه همین بعد از حمام یه عالمه لباس پوشیدم و موهامو حسابی خشک کردم. یه چای زنجبیل دارچین هم دم کردم و نشستیم پای فیلم مانکن و خوردیم. من خیلی خوابم گرفته بود. نمیدونم چرا ولی وسط فیلم چرت میزدم. از من بعیده. دیگه زودی رفتم تو تخت و یه کم کتاب خوندم، هنوز 5 صفحه نشده بود که خوابم برد. نمیدونم چقدر بعدش بیدارشدم، گوشیمو که افتاده بود تو تخت رو گذاشتم سر جاش و چراغ خواب رو خاموش کردم و خوابیدم. 

نظرات 7 + ارسال نظر
تیلوتیلو چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:46 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

به به
سوپرایزت نوش جان
کیف کنی از بودن جناب عشق
الهی همیشه کنار هم شاد و خوشبخت باشین

مرسی عزیزم

فرناز چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:27 ب.ظ http://ghatareelm.blogsky.com

تا حالا به این موضوع دقت نکرده بودم همسر منم هیچ وقت لوازم آرایش یا لاک برام نخریده

من یه بار سه سال پیش بهش گفته بودم که دوس دارم برام از این چیزا بگیره و اینا. ولی خب هیچ وقت تا الان عملی نشده بود

پیشاگ چهارشنبه 2 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:29 ب.ظ http://bojboji.blogfa.com

هدیه یهویی خیلیییییی خوبه خیلی
منم یه بار از جان شیرینم خیلی یهویی طور دوتا تل هدیه گرفتم
مبارکت باشه

خیلی حال میده. مرسی

میترا پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 05:59 ب.ظ

واقعا از طرف آقا لاک یک سوپرایز بزرگ یک باریک بزرگ دارع اقا سیگما


بعلهههه

ویرگول پنج‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 08:04 ب.ظ http://Haroz.mihanblog.com

ای جانم چقدر قشنگ
خدا برا هم نگهتون داره
ولی واقعا هم مشتلوق گرفتن داره ها‌ وقتی منتظری و نمی شه وای که چه حالی به ادم دست می ده

مرسی عزیزم.
اره واقعا. خیلی ترسناکه

Zari جمعه 4 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 10:35 ق.ظ http://maneveshteh.Blog.ir

خب شوهر من‌که از این استعدادها نداره! بعد جند سال پیش به مناسبت تولدم و روز مادر دختری فکر کرده بود باید برا من یه چیزی بخرند هر دفعه هی میرفتن فقط دو تا لاک میگرفتن میاومدن! دیگه جوری شده بود که رسما گفتم بابا هیچی نخرید چیه این لاک ها:)) ببین اگر شوهرت روی لاک گیر کنه آی اعصاب خورد کنه :)) پارسال رفتن برام لباس خریدن

راس میگی. امیدوارم رو لاک گیر نکنه
چه خوبه آدم دختر داشته باشه حواسش به این چیزا هست

Zahra شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:08 ق.ظ

سلام، بعد از مدتها فرصت کردم پستهای عقب مونده رو بخونم، فک کنم از سفر ایتالیا دیگه نخونده بودم. خونه جدید مبارکه، ان شاءالله به خیر و خوشی، هیچی مثل لاک تو پریود آرام بخش نیست!

سلام عزیزم. ممنونم.
آره واقعا خیلی خوب بود این لاک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد