پاشو خودت رو تعمیر کن لانی

این جا رو دوس دارم چون همه چیزایی رو که به هیشکی نمیتونم بگم، اینجا میگم. 

دیروز سر کار یکی از همکارا که زیاد حرف نمیزنیم، بهم گفت حالت خوبه؟ گفت یه هفته ای هست که بنظر خوب نیستی اصلا. زیر چشماتم گود افتاده. راست میگه. از بعد از کولو گود افتاد زیر چشمام. گفت البته هفته پیش از الان داغون تر بودی!  گفتم مرسی که الانم بنظرت داغونم  تصمیم گرفتم یه کم به خودم روحیه بدم. چیه هر شب هر شب گریه! بیچاره سیگما رو هم روانی کردم دیگه. 

عصری بنگاهیه نزدیک شرکت زنگ زده بود که بیاین این خونه هه رو ببینید. یه خونه بود تو حلق شرکت. واسه رهن کامل. خیلی خوشگل بود توش. مدل هتلا بود. ولی خیلی گرون بود. با همکارم رفتیم دیدیم و حسرت خوردیم که کاش خونمون اینجا بود و سه سوت میومدیم شرکت. بعدش سیگما اومد دنبالم و باز رفتیم خونه ببینیم. این دفعه نزدیک دانشگاهمون رفتیم. قیمتا بهتر بود. میشد خونه گرفت. ولی خب مرددیم هنوز. خونه خودمون به جز همسایه اش همه چیزش عالیه. حیف... ولی این بار دیگه خوشحال بودیم چون دیدیم میتونیم اینورا خونه بگیریم. حتی اگه نخوایم! دوتا بستنی زمستونی و یه چیپلت گرفتیم و تو ماشین خوردیم. به یاد دوران دوستی، که بعد از دانشگاه میرفتیم اونجا دور دور، رفتیم کلی دور زدیم و حال کردیم. بعدش رفتیم خونه و من پلو درست کردم و سریع رفتم حمام. فلش فیلم ها رو شرکت جا گذاشته بودم و فیلم نداشتیم ببینیم. شام خوردیم و بعد دوتایی حس سرما خوردگی داشتیم. یه شربت آبلیمو عسل زنجبیل درست کردیم و یه کم گپ و گفت و بعد من کلی لباس رو هم پوشیدم و تو اتاق بخاری برقی رو هم روشن کردیم و خوابیدیم. سونا بود رسما. 

امروز با یه گلو درد عظیم رفتم یوگا. بعد از دو سه هفته. راستش اگه قرار نبود عصری زود برم خونه و ماشین داشته باشم، شاید بازم نمی رفتم. ولی خوب بود که رفتم. حرکتایی هم داد که واسه من خیلی راحت بودن. موقع تمرکز گرفتنا، گریه م می گرفت! باید درست کنم این روحیه خسته رو. همینه که هی مریض میشم. تو لوپ افتاده. ببینم امروز میتونم یه کم تو خونه ورزش کنم و درست کنم خودم رو. هد استند رو خیلی خوب رفتم این دفعه. یه کم پیشرفت داشتم و تونستم پاهامو بیارم بالا. هنوز به فاینال حرکت نرسیدم، ولی ایشالا خواهم رسید 

ماه پیش که رژیم رو شروع کردم زیر نظر خودم البته، به خودم قول دادم که تا تولد سیگما 2 کیلو کم کرده و تثبیت کرده باشم و حالا این اتفاق افتاده. دوباره باید واسه ماه بعد هم یه مایل استون بذارم. 

نظرات 5 + ارسال نظر
نفس یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 09:59 ق.ظ

الهیییی عزیزم هیچی نیست نگران نباش زیادی حساس شدی من یه مدت روی خودم زوم کرده بودم همش فکر میکردم یه مرضی دارم حتی یه بار ساعت دو نصفه شب همسرو مجبور کردم منو ببره بیمارستان چون چندروز بود احساس میکردم یه غده توی دستمه
دکتر هم آب پاکی رو رریخت گفت اینجای دست هیچ غده لنفاوی وجود نداره پاشو برو[:S017:
حتی توی سینم فکر میکردم چیزی هست خخخخ توی گردنم توی سرم و حتی یه مدتی توهم زده بودم ام اس دارم خخخخخ
خلاصه به این نتیجه رسیدم همسر بدبخت چه گناهی کرده من توی این سن اینهمه آه و ناله میکنم پاشدم خودمو جمع کردم و کم کم از فاز مریضی اومدم بیرون
تو هم مطمئن باش چیزی نیست عزیزم پاشو ورزش کن توی خونه برقص مطمئن باش حالت بهتر میشه

اوه اوه. پس پیش میاد؟ منم این جواب پاتو بیاد و چیزی نباشه، دیگه میفتم رو غلتک زندگی. الان فعلا معطل اینم. ولی بده واقعا. روحیه م رو خراب کرده. خونه مامانینا هم حال ندارم برم حتی

تیلوتیلو یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 10:23 ق.ظ

هورا
با این همه اتفاق خوب و وزن ایده ال و کلی انگیزه مگه میشه غصه خورد
دست بردار لاندا خانم
انرژی های جهان را به خودت جذب کن و بشو همون لاندای شاد و پر انرژی
همون لاندای عاشق که زمین و زمون در خدمتش بود
هیچ هم نگران نباش... استرس و نگرانی خودش عامل بیماری هست
بزن به بیخیالی و خوش باش
لحظه ها را باید زندگی کرد
اینهمه امید و انگیزه
دختر گل... اینهمه داشته های قشنگ
اینهمه چیز خوب
بیا فقط به چیزای خوب فکر کن

چه کامنت پر انرژی ای. چشم. میشم همون لاندای قدیم

رویای 58 یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 01:24 ب.ظ

دکتر رویا برات روزی نیم ساعت رقص تجویز می کنه

دکتر نیم ساعت رقص خالی زیاد نیست؟ میشه رقص و هولاهوپ با هم بشه نیم ساعت؟ قول میدم هولاهوپ هم با آهنگ باشه

شادی یکشنبه 18 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 03:05 ب.ظ

توروخداااااا بس کن این همه اشک و ناله واسه چى؟؟؟. روحیت کجا رفته؟ واسه اتفاقی که پیش نیومده و نمیاد ادم مگه غصه میخوره ؟؟؟؟ قوی باش قوی باش قوی باش
این حجم از انرژی منفی تاثیرش تو زندگیت وحشتناکه بسه دیگه دخترم
هیچ اتفاق بدى به خدا قرار نیست بیفته

چشم. بس کردم. دیگه نمیخوام بذارم لاندا غصه بخوره. فکرای منفی ممنوع. دونه دونه مریضیا رو خوب می کنم

کتی دوشنبه 19 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 04:08 ب.ظ

دختر خوب وخوش ایده ما...می میرم واسه مایل استونت....تو خیلی پشتکار داری ..حتما کائنات اینو در نظر داره ..دعاهای ماهم محفوظ .یک همتی کنم برم این پاپ اسمیر سالانه وبه مامو گرافی ....خانواده مادریم مستعد برست کنسرهستند وماهم زیر ذره بین این اطبای بیزنسی...

قربونت برم. لطف داری.
آره برو حتما. والا الان آدم ارث هم نداشته باشه باید خیلی پیگیری کنه این چیزا رو، از بس که دور و بر یهو آدم جهش ژنتیکی میبینه. حتما چکاپ منظم داشته باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد