ملاقات

آوردیمشون تهران، دیروز که رفتم ملاقات، هوشیاریش خوب بود، چشماش باز بود و حرفامونو میفهمید و جواب میداد. دستا و شونه هاش رو تکون می داد. از دیدنش تو اون وضعیت ناراحت بودم، ولی باز خیلی بهتر از روز قبل بود.

امروز ملاقات نرفتم. سر کار بودم و بعدشم دکتر. مامان می گفت امروز خوب نبود حال آقاجون زیاد... کاش خوب شن، من میخوام امیدوار باشم بازم...

نظرات 1 + ارسال نظر
میلو دوشنبه 4 آبان‌ماه سال 1394 ساعت 09:41 ب.ظ

امیدتو از دست نده.. ما هم اینجا دعا میکنیم :)

فوت شدن میلو...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد