حس اسم گذاری واسه این پستُ ندارم !

زنبوره زمین گیرم کرده. پام خیلی خیلی باد کرده و نمی تونم راه برم. باز خوبه بخش اعظم کارها رو انجام داده بودم و یه کمش مونده، ولی من همچنان استرس پام رو دارم. واقعا الان وقت داغون شدنش نبود خب!!!

تو همین هیر و بیر (هیر و ویر؟ حالا هر چی)، حامد همکلاسی قدیمیمون و دوست سیگما، داره میره از ایران. مهمونی خدافظی گرفته بود تو رستوران و همه متاهلا رو دعوت کرده بود. خخخ. ما هم متاهل حساب می شیم دیگه. پام هم تو هیچ کفشی جا نمیشد. یه صندل رو نصفه نیمه پوشیدم، سیگما و آرش اومدن دنبالم. البته آرش دعوت نبود و وسط راه پیاده شد، ولی دلش برام تنگ شده بود و اومده بود که ببینتم

رفتیم و سیگما من رو دم در رستوران پیاده کرد و خودش رفت تو پارکینگش پارک کرد. بعد اومد و کلی هوام رو داشت تو راه رفتن. من هم کلی شل و پل قدم برمیداشتم همه متاهلا، مجردی اومده بودن بدجنسا. اکثرشونو میشناختم، البته اگه خانوماشونو میاوردن نمیشناختمشون. خلاصه همه جویای مدل راه رفتنم شدن و تعجب کردن که یه زنبور تونسته چنین بلایی رو سرم بیاره! نشستیم و بالاخره یکی از آقایون خانومش رو هم با خودش آورده بود. سارا رو قبلا دیده بودم، ولی زیاد نحرفیده بودیم. خوب شد که بود. وگرنه من خیلی تنها بودم یادگاری هم واسه حامد نخریده بودیم، آجیل بردیم، چون خیلی یهویی شد و منم اینجوری بودم.

موقع اومدن، همه مراقب راه رفتن من بودن، حتی وقتی می خواستم برم دستم رو بشورم، سیگما می گفت میخوای کمکت کنم؟ خیلی حس بامزه ای بود. آخرش هم که انقدر همه مراقبم بودن، حس بارداری بهم دست داد اونا همه رفتن پارک و ما اومدیم. شب خوبی بود. خوبیشم این بود که دلم واسه حامد تنگ نمیشه  اصلا

نظرات 10 + ارسال نظر
fada دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.silentbird.romfa.com

خداوندا
دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست
با لالایی مهربان خود آرام کن تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم

الهی آمین

آنا دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 11:45 ب.ظ http://aamiin.blogsky.com

متوجه نشدم .. اگر خانم هاشون را می آوردند نمی شناختیدشون؟
خدا بد نده. انشالا زودتر بهتر می شید.

آره؛ آخه خود پسرا همکلاسی هام بودن و میشناختمشون. ولی خانوماشون غریبه بودن
مرسی مرسی. انشالله

غزال سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 07:35 ق.ظ

امیدوارم پات زودتر خوب بشه و بتونی کلی واسه عروسی برقصی. یادته بتا بهت میگفت باید دخترم تو عروسیت برقصه الان هم همین شد و تیلدا میتونه تو عروسیت برقصه
مواظب خودت باش این روزا و انشاالله عقدتون هم به سلامتی انجام میشه لاندا

وای چه خوب یادته غزال. آرههههه. الان تیلدا میرقصه، یه رقصه مسخره و باحال. فقط با پاهاش. دور می چرخه و بشین پاشو می کنه
فعلا واسه نامزدی همین رقصشم خوبه. ایشالا واسه عروسی یه کم بزرگتر شده باشه و قشنگتر برقصه

مرمر سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 07:59 ق.ظ http://www.m-h-1390.blog.ir

حس بارداری....یجورایی قلقلک میده ادمو

قلقلک به باردار شدن؟ خخخ
اتفاقا من الان دارم عمه میشم. هنوز تو وبلاگ هم اعلام نکردم. بعد بارداری خانوم برادرم کلی سخته و از ایناس که همش حالت تهوع دارن و اینا. یه بار که اومده بودن و سیگما هم بود، انقدر توجه و کمک می کرد به خانوم برادرم که کلی دلم قنج رفت واسه روزای بارداری.
ولی الان که پام اینجوریه، دیدم اصن نمی ارزه توجه دیگران به از دست دادن بخشی از سلامتی.

لونا سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 11:18 ق.ظ http://miss-luna.blogsky.com

آخ آخ چه حرص درار شده این جای نیشِ زنبورِ :))
ول کنِ ماجرا نیس خوب نمشه !!

منم این حسِ توجه رو داشتم پارسال انگشتم شکسته بود
بعد چون دست راستم بود و انگشت اشاره انگشت وسطم بود
زیاد نمیتونستم کاری انجام بدم با اون آتل گنده دستم هرکی میرسید منو میدید میخوام کاری انجام بدم یا کمکم میکرد یا برام انجام میداد :))

ولی یه وقتایی ام کلافه میشه دیگه آدم هی میگه آخ سلامتی کجایی که یادت بخیر :))
ایشالاکه زودتر خوب شه این جایِ نیشِ بزرگ
البته فکر کنم دیگه الان که میگی بزرگ شده واسه اینه که مرحله آخرشه و بعدش خوب میشه کم کم

آره، هیشکی فکرشو نمی کرد یه زنبور زرد کوچولو اینجوری دردسر ساز شه
آخی آره. چه خوب تعریف کردی. دقیقا سلامتی کجایی که یادت بخیر.
آره الان بهتر شده یه کم. امیدوارم هر چه زودتر خوب خوب بشه

فرناز سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 12:47 ب.ظ

من بعد از عروسیم سرما خوردم و 2 ماه تمام گلودرد داشتم. تو ماه عسل هرروز باید پنیسیلین میزدم

ای وای. باز خوبه بعد از عروسی بوده. البته ماه عسل هم خودش حیفه. اگه آدم قبل عروسیش مریض شه چی؟ وای خدا نکنه.
من سر عروسی بتا، چند روز قبل مریض شدم و سرم زدم و اتفاقا دستم هم تکون خورد و سرم رفت یه جای دیگه و دستم کلی باد کرد. بعد هم جاش کبود شد! تو عروسی بتا با دست کبود بودم. الان هم پام که باد کرده کبود شده، نامزدی خودم هم با پای کبودم. عروسیمو خدا بخیر کنه

میلو سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 01:12 ب.ظ

شب اول توی سفرمون وقتی رفتیم توی اتاق دیدیم دو تا زنبور بالای چراغن. با بدبختی کشتیمشون یهو دیدیم باز سه تا دیگه بودن، اونا رو هم با هزار تا بدبختی دیگه کشتیم و فک میکنی چی؟؟ بازم دو تا دیگه اومدن! گفتم نکنه اینجا کندو دارن! فهمیدیم از لای پنجره یکی یکی میان تو. توی اون بی امکاناتی و با هزار بار بالا پایین پریدن نزدیک 10 تا زنبور کشتیم الکی یه نیم ساعت معطل شدیم!! تا صبح هم با ترس و لرز خوابیدم کلی!

اوه اوه. آره ما هم تو سفر بودیم که زنبور تو سرما بیحال شده بود و رو زمین بوده و من پام رو گذاشتم روش. خدا ازش نگذره، یکی نبود بهش بگه داری میمیری دیگه چرا زهرتو میریزی؟ مگه تقصیر منه تو سردت شده؟ زنبورای آشغال

انه سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 11:46 ب.ظ http://manopezeshki69.blogsky.com

چه خوب که اینقدر هواتو داشتن

آره کلی چسبید آنه
ولی سلامتی یه چیز دیگه س

مرمر چهارشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 01:46 ق.ظ http://www.m-h-1390.blog.ir

یگههه قسمتووومیبینییی از این به بعد روایت زندگی همو میخونیم*the greatest whealth is health***

اول exactly واسه جمله the greatest wealth is health
دوم هم بله بله، خوشحال میشیم

من و او شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1394 ساعت 01:20 ب.ظ

عزیزم ریسه چیه ک گفتی واسه موهات میگم شما تو محظر چی میخاین بدیم مثلا نون پنیر؟؟؟و چه چیزایی لازمه برد تو محظر راستی شما حلقه رو هم تزیین میکنین؟؟؟و اینکه ی کم از مراحل کلی عقد میگین؟؟و اینکه شما برخوردتون با مادر شوهر چطوریع؟؟ببخشید سوال زیاد پرسیدم عروس خانوم

گلم تو کامنت قبلیت ریسه رو توضیح دادم.
ما تو محضر شیرینی پخش کردیم فقط. نون و پنیر رسم نداریم. بعد چون عقد اصلی با مراسممون هم نبود، کلا نون پنیر نبردیم اصن.
بعله واسه حلقه یه سبد گل داده بودیم ست با دسته گلم، تزیین کرده بودن و جا حلقه ای هامون توش بود.
مراحل عقد اولش که به جز پدرامون 3 تا شاهد خواست و 42 تا امضا کردیم. بعد هم بله گرفت و خطبه عقد رو خوند. حالا مفصل میام توضیح میدم.
با مادرشوهر هم برخوردم عادیه دیگه. خخخ. یعنی مثلا بگم چجوریه؟ برخورد عادی همراه با احترام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد