مراسم چهلم آقاجون برگزار شد... مراسم سر خاک خیلی خوبه. راحت نشستم یه گوشه و گریه کردم. سر ختم اینا همش باید حواسم به مهمونا می بود که چیزی کم و کسر نباشه، هیچی نفهمیدم چی شد! اینجا هم شب رفتیم تالار، بازم همش باید حواسم به همه چیز می بود، مامان سیگما اومده بود و چون تنها بودن من کلا رفتم پیششون نشستم و بازم حواسم به همه چیز بود جز خود مراسم. ولی سر خاک رو دوس داشتم. هی....
بعد دیگه مامان بهمون گفت که مشکیامون رو دربیاریم و بریم آرایشگاه. که دیگه من و بتا دیروز تاختیم به سمت آرایشگاه و انقذه خوشحالم که پوستم نفس میکشه که
بسی سرم شلوغ بود این روزا. یه امتحان و یه ددلاین و یه سری کار که گذشت و هست بعضیاش هم هنوز. ولی من از پسشون برمیام. من لاندا ام
یه عالمه ایده واسه شب یلدا دارم که نمیرسم انجام بدم. استاد هم گیرم آورده و کلی کار رو سرم ریخته. ولی امسال شب یلدای خاصمه، باید خوش بگذرونمش حتما. تو اینستا یه لیست از چیزایی که واسه اون شب باید بخرم رو نوشتم. ولی هنوز هیچ کدومشو نگرفتم.
خدا رحمتشون کنه. مامانت چه روزای سختی رو میگذرونن
مامان تا چشم تیلدا رو دور میبینه میشینه گریه میکنه. آخه تیلدا نمیذاره گریه کنه
:****
لاندا جان منم چیزهای شب یلدام رو خودم تزیین کردم و بسیار هم عالی شد.. کلی لواشک و آلبالو خشکه و اینا ..لواشک ها رو مدل دادم و زدم تو خلال دندون.. ایشالا که همه چی عالی بشه برات
عه؟ به به. کاش عکس بذاری ایده بگیرم.
ایشاا... شب یلدا حسابی خوش بگذره بهت
مرسی آنه جان. انشالله به شما هم حسابی خوش بگذره
ایشالا دیگه غم نبینین لاندای عزیییزم :*
واسه شب یلدا هم ایشالا به همه برنامه ها برسی و کلی خوش بگذرونین :×
مرسی عزیز دلم. انشالله.
آره حتما. وای کلی کار دارم و وقتم ندارم
لاندا من رمز میخام
عسل رمزی نبود اصن. چند روز باز بود. دلم خواست رمزی شه. الان باز میکنم. بیا بخون. بعد ببندم دوباره