سلامممم. چطورین؟
چه می کنین با پاییز؟
بنده سعی کردم پاییز رو دوست داشته باشم. تا الانش که خدا هم کمک کرده. هوا عالیه. بارونی و خوشگل. البته ترافیک زیاده ولی صبحا کله سحر میزنم بیرون که کمتر تو ترافیک باشم. هم رفت هم برگشت. ساعت 6 از خونه میزنم بیرون و باز هم تو ترافیکم! ولی خب هوا خوبه. همیشه جای شکر باقیه. خخخ.
اتفاقات مهم این چند روز اینکه دوست جان ها رو راهی بلاد کفر کردیم. این دوستامون رو ماهی 2 بار میدیدیم. بیشتر از همه دوست های دیگه. و رابطمون خیلی صیقل خورده بود و خیلی با هم خوب بودیم. با دلتا هم خیلی خوب بودن. ولی خب دیگه رفتن و بسیار ناراحت شدیم از رفتنشون. سعی کردیم خیلی کمک حالشون باشیم. البته کار چندانی ازمون برنمیومد، ولی برای بستن چمدوناشون رفتیم و کل زندگیشون رو تو 6 تا چمدون جا دادیم. البته به لطف وکیوم. شب آخر هم رفتیم که ببریمشون فرودگاه. البته دم در خونشون بنده برای بار سوم در این تابستون، خوردم زمین! مچ پام پیچ خورد و با مخ اومدم زمین! و این بار زانوهام به فنای عظما رفت! هم زخم شد هم کبود و استخون درد! تا 3 نشه بازی نشه! شد دیگه!
دیگه اینکه توی شهریور 2 کیلو چاق شدم و حالا باید همت کنم این 2 کیلو رو برگردونم سر جاش. ورزشم که از زمین خوردن اول تو تیر حذف شده بود، اگه زانوها یاری کنه، دوباره شروعش کنم. از اونور هم به لطف تعمیر هواپز جهاز که 6 سال خراب بود، بریم ببینیم میتونیم غذای رژیمی بخوریم یا نه. پاییز رو بذاریم برای وزن کم کردن! نه که کم دلگیره، با نخوردن افسرده تر هم بشیم
دیگه اینکه باید شروع کنم آب زیاد بخورم که پوستم حسابی خشکه. یه آبرسان جدید هم سفارش دادم، برسه ببینیم چی میشه.
آخ یادم نبود. خاندان سیگما دارن از خارجه میان و کل مهر ما به بودن با اونا میگذره، فکر کنم نشه لاغر شد! حداقل سعی کنم چاق نشم
چند روز دیگه خواهرفرنگ نشین میره و من و آقای میم می بریمش فرودگاه،خیلی سخت جدایی،و سخت تر اینکه می دونی زندگی اون ور برای اون آدم خیلی بهتر از زندگی اینجاست ولی خب تو دلت تنگ میشه براش...
امیدوارم این پاییز برای من هم کاهش وزن به دنبال داشته باشه
پیشاپیش ورود خاندان سیگما رو تبریک میگم
ممنون، جاش خالی نباشه پیشاپیش
سلام میشه بگین از کجا سفارش دادین ؟ و اسم ابرسان ؟ ممنونم
آبرسان سیمپل Simple
از یه پیج تو اینستا:
dokhtarak_cosmetics
سلام لاندا جون
چه خوب پستت
یاد روزهای پاییزی افتادم که دانشگاه یا سرکار میرفتم.
عزیزمممم
راستی لاندا جون من دیشب وسط شیر دادن به گل پسر داشتم پستهای مربوط به ماههای اول تولد دلتا جون رو میخوندم تا نکته هایی ازش یاد بگیرم. خیلی به دردم خورد. چه دختر قوی ای هستی تو
ای جان. چه خوب. نمیدونم کجاهاش رو میگی ولی خوشحالم که به دردت خورده
سلام بر لاندا بانو خوبی
ناراحت شدم باز براى مچ پات ان شالله زودى خوب میشه جاى دوستان هم سبز و خرم
حالا بزار اینا هم بیان و برن یکدفعه رژیم بگیر
مرسی عزیزم
آره دیگه اینجوری نمیشه