7 ماهگی

سلام سلام. حالتون چه طوره؟

آذر مبارک. 

دخترک ما 7 ماهه شد. یعنی 7 ماهش تموم شد و رفت تو ماه 8ام. فردا مراسم ماهگرد گیرون داریم. خخخ. به عنوان اولین تغییر این ماه، امروز براش زرده تخم مرغ آب پز رو شروع کردم. 1/4 زرده رو با کره گیاهی مخلوط کردم و بهش دادم. خب طبیعتا خوب نخورد. اما بالاخره خورد. کلا خیلی خیلی کم غذا میخوره. منم البته سماجت ندارم تو غذا دادن. خوشم نمیاد هی با قاشق دنبالش بدوام. روزی 4-5 بار غذا یا پوره میوه ش رو میارم. هر بار یکی دو سه تا قاشق خودش رو با اشتها میخوره. همونقدر بهش میدم. بیشتر اصرار نمی کنم. البته بماند که امروز میخواست در یه بطری رو بخوره و هی دهنش رو برای اون باز می کرد و من قاشق قاشق سرلاک قاطی پوره میوه می کردم تو حلقش و اینم غر میزد. یه کاسه کوچیک بهش دادم با این حربه ولی بعدش عذاب وجدان گرفتم که سواستفاده کردم. گفتم دیگه بهم اعتماد نمی کنه لابد. حالا چند قاشق غذا نخوره چیزیش نمیشه. دیگه نمی کنم این کارو. 

گفته بودم که چند وقتیه که دلتا با آقایون بد شده و اولش که میبینتشون بعضاً میترسه؟ البته با داداش و بابا خوبه. دوتا از دوستامون رو تو این مدت دیده بود و یه کم گریه زاری راه انداخته بود. دیروز سیگما صبح تا شب کار داشت. من رفتم خونه مامان. بابا ییلاق بود. مامان گفت شب خونه دایی کوچیکه دعوت شدم با بابا. دایی بزرگه و خانمش قراره برن، به ما هم گفتن شما هم بیاین. میای بریم من و تو؟ گفتم بریم. خیلی وقته داییا رو ندیدم. 2 ساله هیچ مهمونی خانوادگی ای برگزار نشده. دیگه یه جمع کوچیک 8 نفره امنه. 4نفر میزبان، 4 نفر میهمان. دیگه رفتیم و من نگران بودم دلتا بترسه از داییا ولی خیلی خوب بود. اصلا نترسید و خودش رو بغل دایی کوچیکه هم مینداخت. البته میگم دایی کوچیکه خودش 47-8 سالشه ها. خخخ. حسابی خندید واسه همه و با پسردایی 10 ساله کلی بازی کرد و حسابی دلبری کرد. خب تو این کرونا که هم رو نمیبینیم معمولا مهر بچه ها به دل بقیه نمی افته. حالا همون یه روز هم اگه بخواد نق نقو باشه دیگه دید بدی از کل بچگیش میمونه تو ذهنشون. البته واقعا فدای سرش ولی خب اینجوری اگه خوش اخلاق باشه هم مهمونی به مامانش بیشتر خوش میگذره، هم بقیه خیلی باهاش کیف می کنن. خلاصه که خوب بود برامون.

دیگه اینکه 2 ماه بیشتر از مرخصی بنده نمونده و دیگه از الان به بعد یه نمه استرس دارم میگیرم. نمیدونم چجوری میتونم با وجود دلتا کامل برم سر کار. امیدوارم این داستان چند درصدی دورکاری مادرا برقرار بشه تا اون موقع. خیلی سخته هر روز بری سر کار با یه بچه فینگیلی که خوابش اصلا معلوم نیست.


نظرات 7 + ارسال نظر
زری.. چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 09:47 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

لاندا جان خوب کاری کردی مهمونی را رفتی:)
ببین در مورد غذا دادن به بچه، بنظرم اصلا شک نکن با همون حربه بهش بده. جدی میگم بذار بچه قشششنگ شکمش پر بشه :)) یه هفته اینطوری بدهی میبینی بچه ات چقدر خوش خوراک تر شده وکلا تو غذا دادن بهش بمرور راحتتر میشی.دنبال بچه دویدن را من هم قبول ندارم اما اینکه یهپیاله غذا را با کتاب خوندن و حواس پرتی بهش بدهیم را موافقم.

اره فکر کنم کار خوبی باشه. فعلا که دارم همین کار رو می کنم چون با خودش باشه خیلی کم پیش میاد که میل به خوردن داشته باشه

رویای ۵۸ چهارشنبه 3 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 11:42 ق.ظ

هزار تا بوس به دلتا خانوم

آبگینه شنبه 6 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 09:28 ق.ظ http://Abginehman.blogfa.com

هفت ماهگی دخترتون مبارک
غذا خوردن بچه ها همینه؛ یه خوب میخورن؛ یه روز با بازی و یه روز هیچی. ولی عالیه که تو قاشق بدست دنبال بچه نیستی

والا تقریبا روزی نشده که خوب غذا بخوره...
امروز دیگه گریه م انداخت از بس هر چی آوردم نخورد...

کارولین یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 03:53 ب.ظ

خواهر زاده من با تبلیغات تلویزیون هیپنوتیزم می شد. خواهرم تند تند غذا بهش می داد. یادش بخیر . چه دورانی بود

چه خوب. البته من زیاد نمیذارم دلتا تلویزیون ببینه. یکی دوبار هم که سعی کردم اینجوری بهش غذا بدم، با اینکه محو تی وی بوده ولی دهنشو سفت میبنده و باز نمیکنه.

نسترن دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 08:52 ق.ظ http://second-house.blogfa.com/

هفت ماهگی دخترک مبارک :)
اتفاقا من هم به خواهر گفتم ازین حربه استفاده کنه، برای اولین بار هم امتحان کردیم و واقعا جوابگو بود، حافظه بچه ها کوتاه مدته و یادشون نمیمونه ولی اینکه تو ناخودآگاهشون اثر میذاره یا نه رو نمیدونم ولی در کل دخترک ما خیلییییی بازیگوشه دلش میخواد چندتا کار همزمان بکنه بخاطر همینم دل نمیده به غذا خوردن و باید بازی بازی بهش غذا بدیم تازه یکمم که غذا خنک میشه نمیخورهقراره ظرف وارمردار براش بگیریم
شما بخش خصوصی هستید یا دولتی؟
یکی از استرسهای من دقیقا همین سرکار رفتن با بچه اس و بازگشت به کار بعد نه ماهامیدوارم این قانون برای شما اکی بشه

اوه اوه این گرم بودن دیگه خیلی سخته
ما خصوصی هستیم. فعلا که معلوم نیست، تا ببینیم چی پیش میاد

ترنج شنبه 13 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 12:13 ق.ظ

برای حنا بهترین روش خوردن اینه که غذا رو می‌گذارم جلوش و خودمون شروع به خوردن غذای خودمون میکنیم، معمولا بعد از چند دقیقه خودش شروع به خوردن میکنه.

چه خوب.
دلتا که فعلا خیلی کوچیکه. قاشق رو میدیم دستش هیچی از غذاش رو نمیتونه بخوره خودش. امیدوارم بزرگتر شد این روش جواب بده براش

نرگس پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 01:43 ق.ظ

اگر کفش اسکیچرز اصل بخواین بخرین نمایندگیش توی سیتی سنتر هست که ما خودمون از اینجا خرید می کنیم .
نمایندگی کفش اسکیچرز آدرس:جزیره قشم-سیتی سنتر 1-طبقه اول -غرفه 2174
"نمایندگی انحصاری اسکیچرز قشم" http://skechers.blogfa.com

مرسی عزیزم از اطلاعات خوبی که تو کامنت قبلی بهم دادی. من تایید نکردم چون شمارتون بود.
اتفاقا من عاشق کتونیای اسکیچرزم. حتما سر میزنیم. مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد