سلام. اول هفتتون به خیر و شادی. خوبین؟
من کلی استراحت کردم این دو روز. بعد از چهارشنبه که سر کار خیلی سرم شلوغ بود، عصر که سیگما اومد دنبالم گفتم بیا بریم اینجا دوتا میز عسلی دیده بودم، بخریم فعلا برای کنار تخت. چون کنارتختیامون تو اتاق خواب قبلی هستن و تو این اتاق جا نشدن. رفتیم دیدیم تموم کرده میزاشو. هیچی نخریدیم و برگشتیم خونه. وسط راه چراغ بنزین روشن شد و رفتیم بنزین بزنیم. انقدر صف بود که کولر رو خاموش کردیم و من حالت تهوع گرفتم از گرما. رفتیم خونه و همچنان حالم خوش نبود. یه کم خودمو خیس کردم و جلوی کولر هم نشستم تا بهتر شدم. تیرامیسو داشتیم، نشستیم پای هیولا و تیرامیسو خوردیم. بعدشم شنیسل خوردیم و یه کم از فیلم هت تریک رو دیدیم.
5شنبه20 تیر صبح 8.5 بیدار شدم و رفتم حمام. بعدشم تیپ کرم بنفش زدم که میخواستیم با دوستام صبحونه بریم بیرون. رفتیم کافه ژوان سعادت آباد. تا 10.5 همگی جمع شدیم و 6نفری 5تا از بشقابای صبحونشو سفارش دادیم. فرانسوی و میکس پیکس و از این چیزا. خیلی خوب بود صبحونه ش. بسی لذت بردیم و کلی هم با هم حرف زدیم. خورد خورد بچه ها رفتن و ما سه نفر بودیم که تا 1 موندیم. البته یه قوری چای هم گرفتیم قبلش. دیگه 1برگشتم خونه. سیگما هم اومده بود. با هم بقیه فیلم هت تریک رو دیدیم. قشنگ بود. خوشم اومد. ظهر هم با هم پوییدیم و قهوه فرانسه درست کرد سیگما و خوردیم و فیلم دیدیم. واسه عصر بلیط سینما گرفته بودیم، پردیس زندگی فیلم سرخپوست. نیم ساعت زودتر رسیدیم و رفتیم پاساژ گردی. یه شلوار پارچه ای مشکی خنک خریدم مدل مهمونی ای. بعد رفتیم سینما و فیلمش واقعا قشنگ بود. من خیلی خوشم اومد. بعدشم که اومدیم بیرون دیدیم یکی از این کادویی فروشیا آف گذاشته و رفتیم سه تا گلدون صورتی خریدیم برای خونمون با دوتا شمع. واسه شام اول میخواستیم بریم بلوار فردوس، ولی یادمون افتاد که بچه ها بهمون بمب مهران رو معرفی کرده بودن تو ستارخان. میگفتن ساندویچای خفن داره. رفتیم دیدیم اوهههه. چه صفیه. 4دور پیچیده بود. سیگما وایستاد صف رو. من حالم بد شد از گرما. رفتم تو ماشین زیرکولر نشستم گوشی بازی کردم. یه ساعت طول کشید. آخرش با یه ساندویچ خفن اومد. نمیدونم اسمش چی بود. گوشت و مرغ بود. رفتیم خونه و نشستیم به خوردنش. خوشمزه بود ولی خیلی زیاد بود. من نصفشو نخوردم. اون شب خیلی خسته بودم و شدید خوابم میومد. یه ساعتی بعد از شام بیدار موندم که هضم شه و بعدش بیهوش شدم.
جمعه ساعت 10.5 بیدار شدم. چای دم کردم و با سیگما صبحونه خوردیم. بعدش وایستادم به تمیز کردن خونه. دو سری لباس شستم و تمام شلوغیای هفته که رو مبلا جمع شده بود رو مرتب کردم و گردگیری کردم و گلدونای جدید رو چیدم. یکیش رو گذاشتم رو میز پذیرایی و دوتاش رو هم فعلا رو شومینه تا اون میز عسلیا رو بخریم. شمعا هم رو شومینه. خونه تمیز و مرتب شد. رفتم سراغ غذا درست کردن. سیگما هم داشت با آرمین که الان آلمانه ویدئو کال می کرد. منم وسطای غذا هی میرفتم حرف میزدم باهاش. خیلی وقت بود خبر نداشتیم ازش. پیازداغ کردم و مرغا رو تفت دادم و رب و ادویه زدم گذاشتم بپزه. برنج هم خیس کردم و پختم. تا ساعت 3 با آرمین حرف زدیم و بعدش رفتیم نهار خوردیم. خیلی خوشمزه شده بود غذا. بعد از غذا نشستیم پای دیدن فیلم Passengers. سیگما باز قهوه فرانسه درست کرد و با شکلات خوردیم و فیلم دیدیم. خوابش گرفت و 5.5 رفت خوابید. قرار بود 7 بریم استخر. بیدار شد فیلم هنوز تموم نشده بود. پاز کردم واسش تعریف کردم و آخرش رو با هم دیدیم. قشنگ بود. بعدشم تنبلیمون گرفت و نرفتیم استخر. به جاش رفتیم پای لپ تاپ من نشستیم که از عکسای دوبی چنتاش رو انتخاب کنیم و چاپ کنیم و اون قاب عکسی رو که از همونجا خریده بودیم رو پر کنیم. عکسا رو مرتب کردیم. عکسای گوشیشم خالی کردم. ولی انتخاب نکردیم برای چاپ یه آنتی ویروس 1 ساله هم خریدیم برای لپ تاپامون. از اسنپ فود شیرینی سفارش دادیم و اومد و با شیرنسکافه خوردیم و فیلم کایت رانر یا همون بادبادک باز رو دیدیم نصفه. بعدشم من رفتم لالا.
شنبه، امروز، 22 تیر، صبح با سیگما اومدم سر کار. بینیمم درد می کنه. فکر کنم داره یه جوش مجلسی میزنه!
پ.ن: قالب بلاگ اسکای چرا اینجوری شد؟ البته گویا فونت بزرگتره و دوست دارین، اما قیافشو دوس ندارم