تیر ماه

سلام. حالتون چه طوره؟ 

ما خوبیم خدا رو شکر. 

از این مدت بخوام بگم که باید بگم دلتا جانم از اون 5 تا حرفی که نمیتونست خوب تلفظ کنه، 2 تاش رو درست کرد. الان "ج" و "چ" رو قشنگ تلفظ می کنه. بدون اینکه باهاش کار کنیم، خودش درستش کرد. دکتر هم گفته بود که شما اصلا باهاش کار نکنید، فقط همیشه بعدش درستش رو تکرار کنید. البته همینش رو هم منسجم انجام ندادیم، ولی خدا رو شکر خودش یاد گرفت. الان فقط "ز"، "س" و "ش" مونده که نوک زبونی هستن. 

دیگه اینکه از اول خرداد، یه نمه رژیم گرفتم و بیشتر ورزش کردم و 2.5 کیلو کم کردم. تازه رسیدم به وزن مهر پارسال که کمترین وزنم بعد از بارداری و زایمان بود. ولی هنوز به وزن قبل از بارداری نرسیدم. 

دو روز با دوستان ویلا اجاره کردیم اطراف تهران و رفتیم مثلا خوش گذرونی که سیگما جانم تو محوطه استخر، با صورت اومد زمین و بینیش شکست و دندونش لب پر شد و لبش هم بخیه خورد! از دماغمون دراومد. هر چند که سیگما هی میگفت هیچی نیست و نذاشت سفر به کسی زهر بشه، ولی خب... یعنی تو همه سفرا ما تلفات میدیم! سفر آنتالیا و کیش که من ناقص شده بودم، اینجا هم که سیگما! سفر آبی به ما نیومده خلاصه! 

دیگه چی؟ هیچی امیدواری اندک جمعی! من که مشارکتی نداشتم از بس ناامیدم، ولی خب یه عده امیدوارن. ایشالا که خیره. بهترین حالت همینه که با اص لا حا ت کشور گل و بلبل بشه. ایشالا که میشه. 

پروژه مهد کودک فعلا با سر خورده تو دیوار. حالا ببینیم بعدا باید چه کرد. 

امسال دلم خواست تابستون رو دوست داشتنی کنم. لاک خوشگل رنگی رنگی پاستلی زدم. برای دلتا مایوی خوشگل میکی موسی و عینک شنای قشنگ سفارش دادم، باشد که تابستون خوشگل باشه برامون. 

از اسفند 98 که کرونا شروع شد، سینما نرفتم. دلم سینما میخواد. 4.5 سال شد! چه فیلمی رو پیشنهاد میدید که ارزش پیچوندن بچه رو داشته باشه؟ 

نظرات 5 + ارسال نظر
میترا یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1403 ساعت 03:12 ب.ظ

ای جان عزیزم
برای همسرت ناراحت شدم
انشالاه که بهتر شده باشه
من از همین سر خوردن کنار استخر خیلی میترسم
هر روز در حد کم هم شده صدقه بده و ایت الکرسی بخون
امیدوارم باقی تابستون حسابی خوش بگذره بهتون و تلافیش در بیاد لاندا جونم

مرسی عزیزم. اره خداییش خیلی ترسناکه. تازه نگفتم که خودمم اومدم سریع برم کنار دلتا، کنار استخر خوردم زمین. خدا رو شکر من دیگه چیزیم نشد.
مرسی عزیزم

ویرگول یکشنبه 17 تیر‌ماه سال 1403 ساعت 04:07 ب.ظ http://Haroz.blogsky.com

امان از این مهد رفتن بچه ها یکیشون پیدا نمیشه درست و حسابی و بی دردسر پاشه بره مهد

اینجا که ما هنوز تابستون نداریم اما منم لاک سبز فسفری زدم، باشد که رستگار شویم

ای وای خدا رحم کنه به شما در سفر، چرا اینطوری می شین آخه؟ صدقه بده دختر جان

آره واقعا.
عهههه چه هوای عجیبی شده امسال. خودت تابستونیش کن. خخخ
من حتی از قبل سفر، صدقه گذاشته بودم کنار، با اینکه زیاد اعتقاد ندارم. ولی نمیدونم چرا اینجوری میشه همش...

ترانه چهارشنبه 20 تیر‌ماه سال 1403 ساعت 04:09 ق.ظ

ناراحت شدم برای سیگما جان.
امیدوارم تابستونی خوشگلی داشته باشید.

مرسی عزیزم.

دریا پنج‌شنبه 21 تیر‌ماه سال 1403 ساعت 09:28 ق.ظ http://Taarikheman.blogsky.com

وای عجب اتفاقی بوده، باز خدا رو شکر که به خیر گذشت.
فیلم که فکر نکنم چیز خاصی در اکران باشه ولی اگه اهل تئاتر هستی، شنیدم تئاتر جیبهایی پر از نان خوبه. خودمم دوست دارم برم ببینم اگه شرایطم اجازه بده

اره واقعا. خیلی ترسناک بود.
یه زمانی اهل تئاتر بودم. ولی الان کلا خیلی وقته از همه چیز فاصله گرفتم...

نسترن دوشنبه 25 تیر‌ماه سال 1403 ساعت 03:57 ب.ظ http://second-house.blogfa.com/

ای وای چه اتفاق بدی
خداروشکر بخیر گذشته
جااانم به مادر و دختر امیدوارم حسابی تابستون جذابی داشته باشید و حسااابی بهتون خوش بگذره

مرسی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد