واکسن 6 ماهگی

سلام. چطورین؟

ساعت 12 شبه. دلتا خوابیده. سیگما رو هم فرستادم پیشش که بره بخوابه. هم کم خوابی خودش جبران بشه و هم اینکه من بتونم بیدار باشم. چون یکی باید حتما کنارش بخوابه شبا. وگرنه هی بیدار میشه و اگه ببینه کسی نیست دیگه کلا نمی خوابه.

خب جونم براتون بگه که این هفته به معنی دقیق کلمه سرویس شدیم. شنبه با دو هفته تاخیر رفتیم واکسن 6 ماهگی دلتا رو زدیم و باز مثل 4 ماهگی. چشمتون روز بد نبینه. از ساعت 7 شب تب کرد با وجود استامینوفن. و بی قراریییییییییییی. فقط خدا رو شکر استفراغ نداشت مثل اون سری. اما بی قراریش خیلی بیشتر بود چون از قبل آبریزش بینی هم داشت و بینیش کیپ میشد و وای نگم براتون. اون شب انقدر گریه کرد که چشماش اندازه عدس شده بود. هیچی آرومش نمی کرد. فقط باید سیگما راه میبردش. 3 ساعتی راه بردش. خوابش میبرد. به محض اینکه مینشست یا میخواست دلتا رو بذاره رو تخت بیدار میشد و گریه می کرد! منم کلی نشستم گریه کردم باهاش. دلم کباب شده بود اونجوری گریه می کرد. خلاصه یکی از بدترین شب ها رو گذروندیم. صبحش یه کم سرحال شده بود ولی از ظهر باز بد شد. عصری مامان اینا اومدن دیدنش. خیلی بهتر بود. کلا اون شب خوب بود تقریبا. البته همه هم به نوبت راه میبردنش. دوباره برگشته بود به تنظیمات کارخونه که باید راه ببرنش! و اینکه کلا بداخلاق شده و همش گریه می کنه و نق میزنه. امروز چند ساعتی باهاش تنها بودم. کل عصر رو داشت گریه می کرد. انقدر راه بردمش که کمردرد گرفتم. حس می کنم یکی از مهره هام زده بیرون! هر دو اعصابامون به فنا رفته. با دلتا خیلی خوب حرف میزنیم. با همدیگه هم سعی می کنیم خوب باشیم. ولی در کل تنشمون زیاد شده. البته خودم می دونم که واقعا حق داریم هر دو. فقط نمیدونم چاره چیه. الان که اینجوری شده دیگه هیچ کس هم نمیتونه نگهش داره وقتی ما نباشیم. مگه اینکه مهمونی ای دور هم جمع شیم هر کس یه کم بغلش کنه! هر شب! 

پست قبل و این پست، اگر که دارم از سیگما شکایت می کنم، منظورم این نیست که درکش نمی کنم یا میگم به هیچ وجه نباید اینجوری باشه. خودشم میدونه تو همه غصه خوردناش دل به دلش دادم و اگه نگم پا به پاش غصه خوردم، عقب تر هم نبودم. فقط بحثم اینه که غمش، سوگش، غصه ش نباید به خشم تبدیل بشه. اونم تو این موقعیت من که خودم همش دارم تلاش می کنم که خستگیم به خشم تبدیل نشه. خیلی سر این چیزا حرف زدیم. امیدوارم حل بشه...

دیروز به مامان می گفتم کاشکی عقل تو سرم نبود و به کمپین نه به واکسن می پیوستم. اون وقت واسش واکسن نمیزدم و رااااحت. بعد مامان هم جدی گرفت و یه ساعت داشت از معایب واکسن نزدن واسم سخنرانی می کرد. خخخ. 

آبریزش بینیه تقریبا 20 روزی هست که نرفته! رُس بچه م رو کشیده! نمیدونم از چیه. سرماخوردگی یا مریضی بود باید خوب میشد تا حالا. کرونا هم نمیتونه باشه. هیچ علائم دیگه ای نداره. فکر میکردم حساسیت به پروتئین گاوی باشه. ولی حالا که شیرخشکش پپتی شده، جوش های بدنش خوب شده، اما این آبریزشه هست. از چشمش هم آب میاد البته. 10 روز پیش دکتر بودیم. گفته بود خوب میشه زود. ولی نشد. باز باید ببرمش دکتر. 

خلاصه که روزهای گل و بلبلی رو داریم میگذرونیم...

نظرات 9 + ارسال نظر
الهام چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 01:07 ق.ظ

سلام عزیزم
تو حق داری
روزهای نوزادی و سال اول بچه داری کلا پر تنش و سخت هست؛ برای شما با کلی ماجرا و سوگ هم همراه شده. حق داری و واقعا آفرین بهت به نظرم تا اینجا با وجود همه فشارها اما نسبتا منطقی جلو اومدی.
به نظرم حتما تراپیست برو، حتما
و اگر تونستی آقای سیگما را هم تشویق کن بره پیش تراپیست.
من یکی را میشناسم کارش واقعا خوبه و واقعا روان درمانگر خوبی هست؛ هم مشاوره آنلاین داره و هم حضوری.
اگر خواستی ایمیل بزن شمارش را بهت می دم.
ولی به نظرم حتما دو تا تون این کار را انجام بدین.

مرسی.
راستش داریم میریم هر دو. همون تراپیست قدیمی خودمون. از شهریور دوباره لازم دیدم که بریم. خدا رو شکر قبول کرد جلسات آنلاین باشه و الان داریم باهاش پیش میریم.

مبینا چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 06:39 ق.ظ

سلام .واقعا کسیکه خودش بچه کوچیک داره .خستگی شما رو با جون و دل درک می کنه . اگه تونستی یه پرستار بگیر .خیلی حالت بهتر میشه .

واقعا دارم به پرستار فکر می کنم. ولی فعلا زیاد شدنی نیست.
حالا دو ماه دیگه باید برم سر کار. احتمالا اون موقع این کار رو بکنم

خدی چهارشنبه 19 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 10:31 ق.ظ

سلام وخدا قوت
نی نی خانوم تاب برقی یا گهواره برقی داره؟ مشکل بچه ی ما رو این تاب حل کرد یکی دوروز یکم غریبی کرد توش اما دیگه عادت کرد وایت نویز هم داشت هم تکون می داد هم صدا پخش می شد باری از رو دوشمون برداشت. انشالا سختیاش به زودی بگذره و شیرینی هاش بیشتر شه

آره گهواره برقی داره. یه جورایی ازش متنفره. به محض اینکه میذاریمش توش گریه می کنه. حالا تا هفته پیش که واکسن اذیت نمیکردش، خودش تو پارک بازیش میشینه و با اسباب بازیاش بازی می کنه. شده حتی نیم ساعت هم گذاشتمش. ولی این هفته که مریض طوره، اصلا نمیمونه هیچ جوری

آبگینه پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 05:06 ب.ظ http://Abginehman.blogfa.com

اووووف تب واکسن خیلی بده
دیگه تموم شد یکسالگی تب و درد نداره تا یکسال و نیمگی که یکم سخته
یکم راه بیافته و چاردست و پا بره واسه خودش مشغول میشه خوبه

واقعا اسم واکسن میاد خودمم تب می کنم دیگه

زری پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 06:38 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

عزیزم میفهمم چقدر خسته شدی، اینکه ادم ندونه مشکل از کجاست خیلی سخته. اما واقعا یهسری مشکلات و گریه های بچه ها با بزرگتر شدنشون خوب میشه.
میگم یه پارچه گرم کن، بچه را بپیچ توش دستهاش را بذار بیرون باشه عصبی نشه بدنش را گرم بگیر ببین اروم نمیشه؟ ضرر که نداره

مشکل بیشتر از آبریزش و کیپ بودن بینی بود. ولی کلا هم بعد واکسن یه کم طول می کشه نرمال بشه. سری پیش هم همین بود

منصوره زندی پنج‌شنبه 20 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 09:30 ب.ظ

عزیزم یه راهکار برای آبریزش بینی کوچولوت
پشم گوسفند تمیز بگیر بذار تو یه چیزی مثل دستمال مثل هدبند یا کلاه گرمش کن با اتو یا شوفاز بذار رو سر کوچولوت هرچه قدر بیشتر بهتر انشالله که خوب میشه

ممنون. ترجیح میدم با دارو خوب بشه

مونا جمعه 21 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 09:57 ب.ظ

لاندا جان،
من خیلی فکرم‌ درگیرت شده. اینکه دختر کوچولوت بهت وابسته‌س به خاطر کوچولو بودنش و دست تنها بودن و همسری که داره برای پدرش سوگواری میکنه، همه‌ش آدمو داغون میکنه. ببین، میفهممت. ولی به عنوان‌ پیشنهاد به این فکر کن که شاید بتونی با منظم کردن خواب دخترت و داشتن روتین و اینکه بدون نیاز به وجود کسی پیشش، بخوابه و یاد بگیره خودش رو ارام کنه شاید بتونه کمکت کنه که کمی زمان برای ارامش خودت داشته باشی. من خودم الان پسرم ۱۴ ماهشه و اینور دنیا دست تنها چاره‌ای جز منظم کردن خوابش و کم کردن وابستگیش به خودم نداشتم.البته اینجوری بچه‌ها خیلی خوشحالترن اگر بدونن دقیقا چی در انتظارشونه.
راستش متنت را که خوندم خیلی احساس کردم خسته‌ای. فکر کنم یکم میتونی به خودت کمک کنی اگه گل دخترت کمی از وابستگیش بهت کم بشه.

سلام. دقیقا همینه. یه مدت بود که خیلی راحت به خواب میرفت. و خب تایم های خوابش با اینکه کم بود ولی دستم بود. اما الان کلا بدقلق شده.

دختر رهگذر شنبه 22 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 08:19 ق.ظ

سلام-من برای فندقم از اینستای روناک تاب خریدیم.ازین تابایی که مثل کوسن و بالشته دوس داره.میتونی به بارفیکس وصل کنی یا من گیره گهوارش رو جدا کردم و وصل کردم گهوارش که بشینم رو زمین. میتونی امتحانش کنی.غالب بچه ها دوس دارن.یا با کالسکه تو خونه راش ببر.یا بذارینش تو پتو. هر کس یه طرفش رو بگیره و تکون بدید تا آروم شه.این راهکاری من که برا بچه خودم جواب داد

اره میدونم کدوما رو میگین. الا هم داره. فکر کنم خیلی خوبه. تاب رو میذارم تو برنامه م حتما.

منصوره زندی شنبه 22 آبان‌ماه سال 1400 ساعت 10:09 ب.ظ

دارو بده خوب
بالاخره از عقل ناقصته که بچت یا مریضه یا بد حال

ایشالا شما هیچ وقت مریض یا بدحال نشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد