سلام سلام.
هوس کردم بنویسم.
هوای ابری و بارونی. تاریکی خونه، نسیم خوش پاییزی و بوی شوینده تو خونه باعث شد کلی حس پاییزی خوب بیاد سراغم و بخوام بنویسم.
خونه انقدر تاریکه که رفتم پرده ها رو دادم کنار تا شاید یه کم نور بیاد تو خونه.
این روزا خونه موندن رو دوست دارم. لپ تاپ رو پام و تلفن دستم. به کارای شرکت می رسم.
کاشکی آش داشتیم تو این هوا. صبح میخواستم پاشم آش درست کنم ها. اما یادم افتاد کلی غذا داریم.
شما اگه نمیدونین چی درست کنید، پاشید آشی، سوپی چیزی درست کنید. میچسبه تو این هوا
حالا من صبح که بیدار شدم همه لباسا رو ریختم تو ماشین، بدون اینکه به فکر بارون باشه. البته بالکن سقف داره ولی خب بارون صاف نمیاد که همیشه. دیگه توکل به خدا. رفتم پهنشون کردم و رخت آویز؟ رو کشیدم جلوی جلو که لباسا خیس نشن.
وسط کارام برم یه دستی به خونه زندگی بکشم
من یه دفعه آش زیاد درست کردم بقیه اش رو گذاشتم فریزر. الان که گفتی یادم افتاد، شب برم بیارمش بالا بخوریمش
خسته نباشی از کار عزیزم. من که این هفته نوبتم بود بیام دفتر صبح ساعت پنج و چهل و پنج دقیقه بیدار شدم
ایول نوش جان. برو گرمش کن بخورید. نوش جانتون
باز خوبه حداقل یه بخشیش رو نمیری. یه کم رفتن تنوعه
چه بارون خوبی زد تو این هوا فقط دوس دارم زیر پتو دراز بکشم.
من عدسی درست کردم، جاتون خالی چقد مزه داد.
وای عدسیییییییی. هوس کردم. عدسی با جوپرک
چه حال و هوای خوبی
این بارون یه جوری بود که انگار از بارون پارسال قبلی صد سال گذشته....
انقدر زندگیمون عوض شد تو این یه سال....
خونه موندن و دورکاری توی هوای پاییز خیلی میچسبه. من هم خوشحالم که خونه هستم
آخ گفتی. دقیقا. اصلا سر کار رفتن حال نمیده تو این هوا.
توصیفات قشنگ مال یه روز پاییزی بودا
خونه تاریک بارون نم نم سوپ و اش
ارهههه. هر چند که خودم موفق به خوردن سوپ یا آش نشدم