سلام. حالتون چه طوره؟
آقا این کرونا یه جوری لایف استایل ما رو عوض کرد که دیگه هیچی سر جاش نیست. دلم واسه روزانه نویسیام تنگ شده. البته دلیل ننوشتن هام فقط کرونا نبود. یه کم حس کردم همش باید هر چیزی رو توضیح بدم. این بود که بی خیال شدم. اگه باز بتونم کنار بیام، شاید بازم نوشتم. انقدری روزانه ننوشتم که دیگه نمیدونم باید بیام از چی حرف بزنم! البته کلا یه کم کمرنگ شدم تو فضای مجازی. عامدانه. یه مدت اینجوری باشم ببینم چی میشه. میشه اصن یا نه
دیگه به همین نسبتی که کم پست میذارم، کم هم وبلاگ میخونم. این بخشش خیلی برام حیف تره. خصوصا اونایی که روزانه مینویسین، یهو کلی پست رو از دست میدم. به بزرگی خودتون ببخشین دیگه. سعی می کنم رو بخش دوم کار کنم. زمان بیشتری رو بهش اختصاص بدم
سلام بانولاندای عزیزم
اخی
صفحترو باز کردم برات بنویسم کجایی چن وخته نیستی که با این پست مواجه شدم
دلم تنگ میشه ها
بنویس به نظرم
عزیزم. آره خودمم خیلی دلم تنگ میشه اگه ننویسم. احتمالا بیام بنویسم باز. یه کم بگذره ببینم چی میشه
کاش پیشت بودیم این اهنگو باهم میخوندیم
بیا بنویسیم روی خاک رو درخت رو تن پرنده رو ابرا رو بلاگ اسکای
بعدم تو زودی میومدی مینوشتی
بیا بنویس جدی دلم برات تنگ شده لاندا
ای جان. ارهههههه. چشم می نویسم. باید با خودم یه دو دوتا چارتا بکنم ببینم نوشتن میارزه یا قضاوت شدن
منم خیلی ناراحتم کم مینویسی. چون تقریبن هر روز چک میکنم اینجا رو و روزانه نویس مورد علاقه ام بوده و هستی. :*
ای جان. ببخشید این مدت هی ناامیدت کردم. چشم. سعی می کنم بیشتر بنویسم
اصلا همه داغونم ها. فک کن یه دیدن اطرافیان با ترس و لرز باشه دیگه چی از زندگی میمونه!
لانداجون بنویس من نوشته هاتو دوس دارم تو همه حال سرزنده ای و شور زندگی داری ماشاالله
اره واقعا. اصلا هر نوع لذتی ازمون گرفته شده. تابستون تموم شد من یه آبمیوه یا بستنی تو خیابون نخوردم! یه مهمونی با لذت نرفتیم.
چشم عزیزم. این مدت یه کم بی حال و حوصله بودم، سعی کردم زیاد نیام ناله کنم