15 شهریور

امروز سالگرد عقدمونه. 5 سال پیش تو همین روز عقد کردیم و جشن گرفتیم. کلافتون کردم هی اومدم گفتم سالگرد؟  خب به من چه سالگرد عقد و عروسیمون نزدیک همدیگه س؟ 

امروز هم میخوام کیک درست کنم به این مناسبت. البته یه کیک جدید. اگه خوب شد میام عکسشو میذارم و دستورشو می گم.

به همین مناسبت الان در حال پختن مرغ ترش من درآوردی خودم هستم. هر چند که دیشب واسه جشنمون پیتزا گرفتیم و دل و روده من به هم ریخت و هنوزم درست نشدم، ولی خب امیدوارم بتونم لذت خوردن مرغ ترش رو ببرم. 

امروز اولین روز مدرسه تیلدا هم بود. بچه م کلاس اولی شد. اونم تو بدترین اوضاع. 5شنبه خونه ماماینا بودیم و بتا براش یه کیک شبیه مداد درست کرده بود. عکس اونم میذارم. روپوش و مقنعه پوشید عکس انداخت ولی هنوز نمیدونست که باید بره مدرسه یا نه! در این حد مملکت بی برنامه ریزیه. 

جمعه صبح بهشون برنامه دادن که هر 6-7 نفر، نیم ساعت برن مدرسه. تایم بچه شد 9 تا 9.5. مامانشم شاغل. نمیدونن چی کار کنن. روز اول رو مرخصی گرفت البته. بردش مدرسه و برام کلی عکس فرستاد ازش. دورت بگردم خاله جون که میخوای با سواد بشی. ولی هیچ جشنی نگرفته بودن براشون که. تو مظلومیت رفتن مدرسه. تازه بالا هم آورده بود. فکر کنم از استرس. البته خیلی خوشحال بوده ولی خب لابد استرس هم داشته. 

نظرات 5 + ارسال نظر
پیشاگ یکشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 09:27 ق.ظ

خیلیم خوبه اتفاق
مبارک باشه عزیزم ایشالا جشن 50 امین سالگرد عقدتون
طفلی بچه ها خیلی گنا دارن امیدوارم این روزای بد خیلی زود تموم شه
تیلدا کوچولو هم موفق باشه تو مسیر علم اموزیش

مرسی پیشاگ جان. همچنین شما

Zari یکشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 05:49 ب.ظ http://maneveshteh.Blog.ir

عه اتفاقا با خودم گفتم پس پریروز سالگرد عروسی مگه نبود:)))
باز هم مبارک باشه
آره دختر من هم شنبه رفت، دقیقا مملکت بی در و پیکر جمعه عصر تو واتساپ پیام اومده و اسم ده نفر را گفتند که فردا بروند مدرسه! حالا ما هم باغ هستیم! یعنی اینقدر بی برنامه! من پیام دادم که دختر من اباس فرمش خیلی کوتاهه نماینده گفت خب با گروه بعدی بیاد! دیدم وااا خوب چه کاریه من که نمیتونم تا یکشنبه مانتو شلوار بگیرم خلاصه همون شنبه رفت، معلمشون اسمش را که دیده گفته تو همونی که مانتواش کوتاه شده خخخ دخترم گفته آره:)) گفته وایسا ببینم بعد که دیده گفته واااای آره ! این دختری تو این سه چهارماه یهو بیست سانت قد کشید خخخ
امیدوارم به خیر بگذره فقط، من واقعا نمیدونم بفرستمش یا نه؟ یه موجی هم راه افتاده تو جامعه که نباید فرستاد اما از اونطرف واقعا دخترم به این رفتن بیشتر احتیاج داشت تا اون همه ترس نهادینه شده.


طفلک بچه ها. اره دیگه خیلی سخته. بتا هم نیمخواست تیلدا رو بفرسته ولی انقدر ذوق مدرسه داره که دیگه نشد. خدا خودش کمک کنه

مامان چیچیلاس یکشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 07:31 ب.ظ http://Mamachichi.blogsky.com

طفلک بچه ها خیلی آسیب دیدن تو این میونه

آره بنده خداها

تی تی دوشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 11:27 ب.ظ

سلام عزیزم من تازه با وبلاگت آشنا شدم یه جوری مثل کتاب داستان شده برام هر شب دارم یه ماه سال رو میخونم

خوش اومدین
چه جالب. شاید یه روزی خودمم بشینم زندگیمو مثل کتاب داستان بخونم

آبگینه چهارشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1399 ساعت 10:23 ب.ظ http://Abginehman.blogfa.com

سالگرد عقدتون مبارک. تا باشه از این سالگرد و کیک درست کردن ها
دلم میسوزه واسه دانش آموزا، مادراشون و معلمشون. بیشتر از همه کلاس اولی ها
الهی زودتر تموم شه این کرونا روانی شدیم

مرسی عزیزم.
آره طفلیا خیلی گناه دارن. فعلا که دیگه مدرسه مجازی شد. بچه هایی که مامانشون کارمندن میخوان چی کار کنن واقعا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد