سلام. روز بخیر. هوا دیگه داره بهاری میشه. البته که هنوزم سرده و سوز داره، ولی دیگه بوی بهار هم داره میاد. و آخ که چقدر این هفته طول کشید. چش بود؟ من از دوشنبه شب دیگه عزا گرفته بودم واسه این دو روز باقی مونده! اصلا نمی کشیدم بیام. فکر کنم پ هم نزدیکه. اعصاب معصاب تعطیل.
خب بریم از شنبه ببینیم چه خبر بود. شنبه عصر که خیلی دیر رفتم خونه. وقتی رسیدم اول از همه رفتم سروقت کشوهای کابینت که یادم رفته بود و سه تاش مونده بود. ریختم بیرون و تمیز کردم. سیگما هم سیم های سینماخانگی رو میچسبوند کف زمین. شام سالاد خوردم. گرگ و میش هم دیدم.
یکشنبه هم سیگما منو رسوند. بعد از کار برگشتم خونه و سر راه کلی قارچ و کاهو اینا خریدم. یه عالمه ظرف شستم و یه عالمه قارچ شستم و خورد کردم گذاشتم فریزر. واسه شام سیب زمینی و تخم مرغ آب پز خوردم. همونکه عکسش رو هم گذاشتم اینستا. گرگ و میش رو هم که دیدیم.
دوشنبه 20 اسفند، بازم با سیگما رفتم سر کار. عصری مستفیم رفتم دکتر غددم. وقت هم نداشتم و باید منتظر مینشستم کلی. خودمو آماده کرده بودم که زیاد میموندم. مبلشم نرم بود و به خودم گفتم انگار تو خونه لم دادم. از آیو فیلم "خانه ای در خیابان چهل و یکم" رو پلی کردم و بیش از نصفش رو دیدم. 1.5 ساعت تو نوبت بودم و سیگما هم اومد. تا اومد نوبتم شد. دکتر جواب آزمایشامو دید و معاینه کرد و گفت تیروییدت اوکیه. قرصتو مثل قبل بخور. واسه فریتین هم گفت که به نظرم فعلا نمیخواد تزریق کنی. پیش یه دکتر دیگه هم برو غیر از اون گوارشت که دیگه بابای سیگما هم آزمایشامو به دوستش نشون داده بود، اونم گفته بود فعلا تزریق نمیخواد و برید پیش یه آنکولوژیست هم ببینه. دیگه واسه بعد از عید وقت گرفتم. ایشالا که چیزی نباشه. خلاصه با سیگما برگشتیم خونه و چون گرسنه بودم شام خوردم حسابی و گرگ و میش و لالا.
سه شنبه سیگما کار داشت و من رو نمیرسوند. اسنپ گرفتم. کد تخفیف هم داشتم و حال داد. یه اچ سی کراس آبی اومد دنبالم که هم تمیز بود و هم بو نمیداد. اکثرا بوی سیگار و عطر قاطی میاد، حالم بد میشد. بهش 10 دادم، هر چند که آقاهه اصلا راه رو بلد نبود و همش خودم بهش آدرس میدادم. خلاصه رسیدم شرکت و کلاس داشتم نصفش رو. سر کلاسم هم که رفتم و آخر وقت، با تاکسی رفتم سمت خونه مامانینا. از یه مسیر دیگه رفتم که برم جواب آزمایش مامان رو بگیرم. گرفتم و رفتم خونه. مامی چای و شکلات آورد خوردیم. بعدشم کلی آجیل آورد برام و دیگه داشتم میترکیدم. در مقابل آجیل هیچ مقاومتی نمیتونم نشون بدم. عاشقشم. خلاصه کلی حرف زدیم و بعد من یه کم دراز کشیدم و دیگه ساعت 8 بتاینا اومدن. به سیگما گفته بودم سر راه که داره میاد بره گراد، یه پالتو براش دیده بودم، گفتم بره ببینه اگه پسندید به عنوان کادوی روز مرد و عیدیش برداره. دیگه رفته بود و پسندیده بود و یه کمربند هم کنارش خرید. شد کادوهاش. یه کم با تیلدا گرگم به هوا بازی کردم و کپلک هم چنتا چیز یاد گرفته. مثلا بگی الو، دستشو میبره کنار گوشش. بعد دوتا دستی میبرد. گفتم به جای الو بهش بگیم الله اکبر کلی نمک شده فسقلی. شام هم لوبیاپلو بود و من با اینکه سیر بودم کلی خوردم. بعدشم که رفتیم خونه خیلی خوشحال بودیم و کلی خوشگذرونی کردیم و 12.5 اینا خوابیدیم.
امروز صبح با بیچارگی بیدار شدم. خیلی خسته بودم. نمیدونم چرا این هفته انقدر کش اومد! له و لورده شدم! با سیگما اومدم سر کار. عصری شاید با همکارا بریم کافه ای جایی یه حالی به خودمون بدیم. فردا هم بریم سراغ پارت دوم خونه تکونی.
هفته کش نیومده روزاطولانیترشده این سیگماکیه؟گلنوشت عشق درهمه ی بلاگها
آخه ساعت کاری ما که طولانی تر نشده. همون 9 ساعته. ولی خیلی خسته تر از هفته های قبلم. احتمالا خستگی مونده تو تنم.
سیگما همسرمه دیگه. کنار وبلاگم نوشتم.
وای نزدیک اخرساله و ادم دوس داره خیابون باشه در حال خرید و خونه تکونی
تومحیط کار انگار اسیر شدیم
لانداجون ادرس اینستا تو میدی اگه خصوصی نیس ممنونم
آره واقعا. سر کار انگار هیچی از اومدن عید نمی فهمیم.
عزیزم شما آیدیتون رو بدید من ریکوئست می فرستم
سلام لاندا جان
امکان داره آدرس اینستا تو بدی که اونجا هم فالوت کنم؟
عزیزم شما آیدیتون رو بدید من ریکوئست می فرستم