بیا با هم بریم سفر

سلام. چطورید؟ اوضاع احوال خوبه؟ من با خبرای خوب اومدم. یکشنبه عصر رفتم دکترچیزای خوب گفت. حالا میگم، ساعت 6 رفتم مطب وقت گرفتم و گفت برو دو ساعت دیگه بیا. رفتم خونه و سردم بود. تا رسیدم دوتا کاسه سوپ! خوردم و با مامان تلفن حرف زدم و فیلم چارشنبه سوری رو دیدم. نمیدونم چرا ندیده بودم. در کل از ترانه علیدوستی خوشم میاد و اصولا باید فیلمش رو میدیدم. اینم باز خیانت بود. هی. همون لحظه ای که فکر نمی کردم دیگه خیانت باشه، واقعا بود! خیلی زیرپوستی اتفاق میفته.... خدایا این بلاها رو دور کن! فیلم رو که دیدم رفتم دکتر. نوبتم شد زود و گفت که این پولیپ، خوش خیم بوده و گفت ممکنه بازم تولید شه ولی اشکال نداره. گفت سلیاک هم نداری و روده هات هم اوکیه. گفت فقط استرس رو باید از خودت دور کنی. داروی خاصی هم نداد به جز یکی دوتا چیز ساده. خدا رو شکر. اصلا دلم داشت می خندید. خیلی خوشحال از مطب اومدم بیرون. سیگما رفته بود جلسه ساختمون. من که رسیدم همه همسایه ها و سیگما تو حیاط بودن. منم با یه فرمون پارک کردم و با کتابام پیاده شدم رفتم جلو سلام علیک کردم و با خانم همسایه طبقه دوم دست دادم و کلا با همه گرم گرفتم به جز طبقه بالایی نکبت! کلا هم همه شاکی بودن از مدیریت بالایی چون همه کارا رو واسه خودش می کنه فقط. یه لامپ تو پارکینگ عوض کرده اونم فقط لامپ بالای ماشین خودش! نظافتچی رو یه روز بارونی آورده بود، چون خودش مهمون داشت! فکر کن زیر بارون شدید داشت در حیاط رو میشست! کار عبث! خلاصه من رفتم بالا و واسه سیگما خورش قیمه داشتیم که گرم کردم و واسه فرداش هم کشیدم. ساعت 10.5 اومد بالا و نظرات دکتر رو پرسید و خوشحال شد. بعدشم زود خوابیدیم. بازم کلی سرفه کردم.

دوشنبه صبح من بیرون از شرکت جلسه داشتم. ساعت 4-6 بیدار بودم و سرفه می کردم. دیگه کلی شربت اینا رو هم خوردم تا آروم شدم. تا 8.5 خوابیدم. بیدار شدیم و سیگما رفت و منم قشنگ سر فرصت صبحونه خوردم و یه تپسی گرفتم و رفتم محل جلسه. راننده تپسی خانوم بود. واسه من اولین بار بود که خانوم میومد. منم از خداخواسته جلو نشستم (عقب که میشینم حالت تهوع می گیرم). رفتم جلسه و خیلی خوب بود. بعد از جلسه هم همکار ما رو برد کافی شاپ داونتیسم که پرسنلش بچه های سندروم داون و اوتیسمی بودن. جای جالبی بود. در حمایت از اینا. واقعا هم خودشون همه کارا رو می کردن. فقط چون خیلی کند بودن، یه کم سرد شده بود سفارشاتمون. ولی در کل خوب بود. بازم میریم. بعد دیگه برگشتیم شرکت و دیگه بقیه روز خیلی زود گذشت. عصری با تاکسی رفتم خونه و یخ زدم. خیلی باد سردی میومد. تا رسیدم بساط ماکارونی رو علم کردم. قارچ یخ زده داشتم (قارچ رو بلانچ می کنم و فریز می کنم که سیاه نشه. روش خیلی خوبیه) و تا غذا حاضر شه یه کم هولاهوپ زدم و سیگما هم اومد. به سیگما گفتم بیاد ریشه موهام رو رنگ کنه  واسه بار دوم. این دفعه حرفه ای تر شده بودیم. با کله رنگی شام خوردیم و بعد من رفتم حموم و نتیجه رنگ مو خیلی خوب بود. یه دست شده بود و دقیقا رنگ پایینیا. هایلایت موهامم که اومده پایین و راضیم ازش. بعدش نشستیم با هم قسمت 9 ممنوعه رو دیدیم و 11.5 خوابیدیم. یه قرص جدید دوستم بهم معرفی کرده بود واسه سرفه و واقعا تاثیرش خوب بود. فقط 4-5 بیدار شدم و سرفه کردم!

سه شنبه 27ام، خودم با گیلی زود رفتم شرکت. هوا بارونی بود و تاریک. انگار نصف شب باشه. رفتم یوگا و مربی نیومده بود و دست از پا درازتر رفتم شرکت. خیلی کار داشتم و سرم شلوغ بود. یهو سیگما زنگید که پایه ای هفته دیگه بریم دبی؟ چند وقت پیش بحثش بود که امسال یه سفری بریم ولی دیده بودیم که فعلا نمیشه بریم و اینا. بهش میگم جدی؟ گفت آره تو کاریت نباشه. جدی. منم اوکی دادم سریع و بلیط رو گرفت. 4شنبه دیگه خدا بخواد عازمیم، خیلی هم یهویی. عصری زودتر اومدم بیرون و با گیلی رفتم خونه بتاینا. مامان اونجاس. تو راه هم دو بسته بادوم زمینی خوردم!!!! خیلی اشتها داشتم. خونه بتاینا هم کلی چیزمیز خوردم! و البته کپلکم (تتا) رو. چشمش زدم بچه رو. بتا برد خوابوندش روی تخت و دورش هم بالش چیده بود، ولی یهو با صدای گرومپ از جا پریدیم. دوییدیم دیدیم از تخت افتاده و داره گریه می کنه شدید. خود بتا هم زد زیر گریه. کله ش باد کرد اومد بالا و کبود شد. زودی یخ گذاشتیم و بتا گریه می کرد و بهش شیر میداد تا آروم بشه. خیلی دلم سوخت. البته زودی گریه ش بند اومد و شروع کرد به خندیدن. ولی خب آدم باید خیلی مراقب باشه... با تیلدا هم کلی بازی کردم و با هم شعر میخوندیم و فیلم می گرفتیم از خودمون. کلی هم با ماماینا حرف زدیم راجع به دبی و اینا. داماد هم نبود. دیگه شام خوردم و اومدم خونه. سیگما هم تازه اومده بود از جلسه. شامش رو دادم و کلی نشستیم راجع به سفر حرف زدیم و 12 خوابیدیم.

چهارشنبه، یعنی امروز، صبح با سیگما اومدم و تا رسیدم رفتم جلسه. بعدشم خرد خرد لابلای کارها اینا رو نوشتم. حالا فرصت کنم یه کم بشینم راجع به دبی و جاهای دیدنیش سرچ کنم. گویا خوب موقعی داریم میریم. کریسمسه و هم خیلی خوشگل شده و هم آف قراره داشته باشه. حالا شماها هم اگه تجربه یا پیشنهاد خاصی دارین، ممنون میشم بشنوم 

نظرات 8 + ارسال نظر
تیلوتیلو چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 11:11 ق.ظ

دیدی دوباره نظر منو قورت داد؟
اه

بیخیال دوباره مینویسم
سفر خوش بگذره
کلی ذوق کردم که میخوای بری سفر
انگار خودم میخوام برم
خوش بگذرون حسابی... بعد از اینهمه استرس لازمت بود
خرید کن حسابی
برامون هم عکس یادت نره

ای بابا. چه بده که نظرات رو میخوره :( ادبش میکنم.
مرسی. آره خدایی خیلی به جا بود زمانش. چشم. بریم ببینیم قیمتا چجوریه. فعلا که پول ما پشیزی ارزش نداره و واقعا هم زیاد دوس ندارم پولمو بریزم تو شکم عربا! ولی خب دارم میریزم

فرناز چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 02:49 ب.ظ

عزیزم بچه ها گناه دارن اینجوری تو خواب میوفتن. هیچ کاریشم نمیشه کرد وسط تختم باشن بازم قل میخورن.
خوش بگذره حسابی سفر یهویی خیلی کیف داره. دوبی من سال ۸۱ با برادرم رفتم خیلی هم خوش گذشت البته دیگه تجربه اش فکر نکنم به درد کسی بخوره خیلی قدیمی شده

آره خیلی آدم باید مواظب باشه
مرسی عزیزم. خدا رو شکر که خوش گذشته.

رویای ۵۸ چهارشنبه 28 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 05:42 ب.ظ

خوش بگذره عزیزم

مرسی

ساچی پنج‌شنبه 29 آذر‌ماه سال 1397 ساعت 12:28 ب.ظ

چ عالی و چ به موقع
خوش بگذره

ممنونم

مهسا شنبه 1 دی‌ماه سال 1397 ساعت 02:01 ب.ظ

خداروشکر بابت نتایج آزمایش
سفر خوش بگذره حسابی عزیزم

مرسی

نگار شنبه 1 دی‌ماه سال 1397 ساعت 05:22 ب.ظ

خدا رو‌شکر که نتیجه ازمایشا خوب بود،امیدوارم‌سفر حسابی خوش بگذره و استرس این چندمدت رو بشوره ببره.

مرسی عزیزم. آره واقعا...

Zahra شنبه 1 دی‌ماه سال 1397 ساعت 06:55 ب.ظ http://narsis16n86.blogfa.com

خوش بگذره عزیزم، سفر یهویی خیلی میچسبه

مرسی عزیزم. آره خدا کنه خوش بگذره حالا

میلو دوشنبه 3 دی‌ماه سال 1397 ساعت 01:02 ق.ظ

وای دبیییییی :(((((( اشک ذووووق
همین یه ساعت پیش داشتم عکسامونو نگاه میکردم دلم هوااااایی شده بووووود
عاااااالیهههه عااااالی!
صبح یادم باشه اطلاعاتمو اگه یادم‌مونده باشه برات با وویس میفرستم

ایول. ئههه به تازگی دوبی بودی؟ من نمیدونستم اصن. آخ جون بیا برام بگو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد