دوشنبه هم که مدارس تعطیل شد و خوشحال شدم. با اینکه بنده روزمزدم و نرفتن کلی ضرره، ولی خب اصلا مهم نیست واسم. اصلا حسش نبود با این همه کار، برم سرکار. خخخ. تعطیلی به جایی بود. به استاد هم گفتم جلسه رو نمیام و وایستادم به تمیز کردن اتاقم که واسه تعویض لباس میان. رسما خونه تکونی بود. اتاقم افتضاح نامرتب بود و حالا مثل دسته گل شده. عصری رفتم با شکلات، تخم هندونه واسه روی کیکم درست کردم. بعد رفتیم سراغ انداختن سفره. یه پارچه نارنجی خریده بودم، ولی وقتی اومدیم سفره بندازیم، دیدیم خیلی کوچیکه. واسه شب یلدای بتا هم سفره مون نارنجی بود که به پاییز بیاد. بتا گفت داره اون پارچه ها رو. رفتیم خونه بتا اینا و پیداش کردیم و اتوش کردیم و اومدیم خونه. سفره رو طبقه ای انداختیم و روش میوه و آجیل شور و آجیل شیرین و هندونه و انار و لواشک رو تو ظرف گذاشتیم و بقیه ش رو هم با کاجای طلایی و برگای طلایی و غیر طلایی (با رنگ عادی خودشون)، و همینطور انار کوچولوهای خشک شده، شمع و جاشمعی های رنگی و اون میوه ریز بنفشایی که تو پستای قبلی گفته بودم، پر کردیم. سفره شلوغ پلوغ دوست داشتنی من!
این میوه های کاج رو، مرداد از جنگل گیسوم جمع کرده بودم به نیت شب یلدا. یه سالی هست که واسه اولین یلدای متاهلی برنامه دارم. مهر هم که رفته بودیم کاشان، دوتا انار سفالی قرمز خریده بودم به نیت یلدا، که دیروز دیدم توش شمع بذارم خیلی کاربردی تر و خوشگل تر میشه. خخخ.
از باغ گل هم جاشمعی های رنگی و یه مجسمه کدوحلوایی هالوینی خریده بودم واسه امشب که اونا رو هم چیدم تو سفره. خب ذوق دارم در موردش بگم
با کاج های طلایی و این توپ توپی ها، یه ریسه هم درست کردم که وصل کردم به پشت سفره که تو عکسامون بیفته.
بعد من کلا عادت دارم جایی که میخوام برم، لباسی که میخوام بپوشم رو از چند روز یا چند ساعت قبلش تست میکنم که مشکلی نداشته باشه. این سری هم تست کرده بودم، ولی صبح فهمیدم که لباس بتا هم شبیه منه و تصمیم گرفتم پیراهن بپوشم، ولی دیگه وقت نکردم تستش کنم. ساعت 7 که آوردمش دیدم ای وای، زیپ پشت لباس سری قبل خراب شده بود و در آورده بودیمش! بابا گفتن بده من درست کنم، ولی همه زیپ ها رو باهاش تست کردیم و هیچ کدوم بهش نخورد. من رفتم حموم و داماد لباسمو برد خیاطی که خیاط گفت الان زیپشو ندارم و واسه فردا آماده میشه! بدبخت گشتم، گیر داده بودم همین لباسو میخوام بپوشم. دیگه بابا گفت بذار بدوزیمش تو تنت! با اینکه از این تنگا بود، ولی دادم مامان جای زیپشو کامل دوخت و بعد تنم کردم. خخخ. خیلی هم شیک. موهامم باز گذاشتم پشتم تا روی زیپ رو بپوشونه. خخخ
بعد اومدم ناخن مصنوعی هندونه ای ها رو بچسبونم که دیدم دِهَه! چسب قطره ایم خشک شده. همه میخواستن خفه م کنن! زنگیدم داداش که داره میاد، چسب هم بخره. آورد برام و هر کاری کردم چسبش نمیومد، با قیچی بریدم و پاشید به کل دستام و نابود شد پوستم. همه جام چسبی بود! ولی به روی خودم نیاوردم و ناخنا رو چسبوندم و همچنان خوشحال بودم. خخخ. شام خوردیم و تا سیگماینا بیان، چنتا عکس انداختیم.
سیگماینا ساعت 10 شب اومدن و به ترافیک هم نخورده بودن. ساک هدایا دست دامادشون بود. ساک آجیل و شیرینی ها دست باباش، جعبه کیک هندونه ایشون دست مامانش و خودش هم سبد هندونه و کدوحلوایی تزیین شده رو آورد. خخخ. همه چیزو گذاشتیم تو سفره و مامانش هم هدیه ش رو بهم دادن. بعد چون شمعا گرم کرده بودن خونه رو و بوی شمع هم میومد، بعد از اینکه آبمیوه تعارف کردم، همه کنار سفره چنتا عکس انداختیم و بعد دیگه رفتیم سر بخشای خوشمزه ماجرا. من مردم انقدر چیز میز تعارف کردم. البته بقیه هم کمک می کردن، ولی خب زیاد بود همه چی. با سیگما کلی عکس دو نفره هم انداختیم و کلا کیفمون حسابی کوک بود. کلی با تزییناتم حال کرده بود. فرنچمو به همه نشون داد. خخخ. کلی خندیدیم.
دو ساعتی بودن و بعد رفتن و این بهترین یلدای زندگیم بود. خب چندبار گفتم، به دلایل شخصی این یلدا برام خیلی مهم بود. حتی بیشتر از نامزدی واسش فانتزی داشتم و خدا رو شکر که همشون با موفقیت انجام شدن و یه خاطره خوب ازش موند.
همتون یه فانتزی خوشگل واسه خودتون تصویر کنید و سعی کنین واسه رسیدن بهش. مثلا بتا فانتزیش تولد بچه ش بود. خداییش همه چیزش عالی شد. چندماه فکر و ذکرش تولد بود و همین چیزا، کلی تو روحیه ها تاثیر داره. همین یلدا باعث شد من رخوت پاییز رو تو همون پاییز جابذارم و خوشحال برم به سمت زمستون. با اینکه همه اون مسائلی که پاییزمو خراب کرده بود، هنوزم وجود داره، ولی من دیگه نمیخوام بشینم غصه شون رو بخورم. انشالله به وقتش همه مشکلات حل میشن.
پست بعدی، عکس های یلدایی - رمزی
ای بابا...شما که خیلییییییییی یلداتون حسابی بوده که: )
لطف دارین
همه چیز عالی بود امیدوارم همیشه خوشبخت باشین. منم امسال همرو دعوت کردم خونه مون اینجوری دیگه این موضوع که یلدا خونه کدوم مامان باشیم پیش نمیاد همه دور هم بودیم ☺☺
اوه، به به. بهترین کار. اتفاقا ما با دوستا بحث می کردیم که سالای دیگه چجوری باید این موضوع رو هندل کنیم. یکی از شیوه هاش همین کار شماست
ااااای جونم.مبارک باشه یلدات عروس خانم.همیشه شاد باشید
مرسی آنا جونم. یلدای شما هم مبارک عروس نوی نو
سلام:)
چقدر عالی:))
من همشو تصور کردم:))
خوشم اومد که وقت لباس اروم بودی اگه هول میشدی و ناراحت مطمئنن نمیتونست مث الان راحت تماده بشه
خداروشکر :)
انشاالله که همیشه شاد باشین و کنار هم بهترین روزاتونو تجربه کنید:))
خخخ. آره واقعا. هی خودمو دلداری میدادم که حالا نشد هم مهم نیس، یه لباس دیگه میپوشم با اینکه برنامشو ندارم.
مرسی عزیزم. همچنین شما
لاندا جان پیشاپیش بگم که باید به منم رمز بدیا

بله، البته من به کسایی که میشناسم رمز میدم معمولا. حالا تا یه کم وبلاگتونو بخونم و پستم رو بذارم، شایدم رمز دادم
عااااالی بود همه چی و خسته نباشی عزیزم :***
خیلی از کیک هندونه ات خوشم اومد :)
من برای مهمونی دیشب درگیر ناخن مصنوعیا بودم که چندتا تجربه توی ذهنم موند که میخوام توی پست بذارمش :))
وای لاندا اولین یلدای متاهلیمون بودااااا :)
بعد آره این تصویر فانتزی رو که میگی خیلیییی خوبه :) هر ماه یا هر فصل یه تصور این شکلی دارم من که براش کلی برنامه میچینم و ذوقی میشم.. گاهی اونجور که میخوام نمیشه ولی همین که بهش فکر میکنم عالیه :)
مرسی میلو جان. خخخ. آره ناخن مصنوعی یه لم هایی داره. بهترین حالتش اینه که یکی با دقت بشینه برات بچسبونه، حتما هم یه روز قبل از روزی که میخوای باشه. ولی خب من همیشه هول هولکی و تنهایی میچسبونم. چسبه هم که بازی دربیاره، نتیجه ش این میشه.خخخخ
آره میلو، اولین یلدای متاهلی عالیهههه، تو مایه های نامزدیه
آره آفرین، توام خوب از این برنامه ها داری. من برنامه بعدی رو بذارم سال تحویل. فقط امیدوارم تا اون موقع کارام تموم شده باشه
عزیزم با این ذوقااااااات...منتظر عکسام ، به منم رمز میدی دیگه:دی
بله بله حتما. تنبل شدم شی. الان میرم میذارم عکسا رو
لاندای خوش سلیقه :×
مبارک باشه ایشالا همیشه پر از جشن و کنار هم بودنای شاد باشین
مرسی لونا جونم. انشالله سال دیگه واسه شماست این شب خوشگل
عزیززززم, خیلی خوشحالم واست عروس خانم باسلیقه و باذوق
مرسی ویدا جان. چه خوب که برگشتی به محیط
من هم به زودی اگه خدا بخواد قراره ازدواج کنم :) ارشیوتونو تا جایی که غیررمزی بود خوندم خیلی ذوق دارم برا خوندن اتفاقات ازدواج و دیدن عکسا .. :) اگه رمزو به منم لطف کنین ممنون میشم :)
به سلامتی، مبارک باشه. باشه چشم. میام این رمزو براتون میذارم
فقط قبلی ها رو معذورم دیگه، آرشیو شدن
منم رمز؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بله بله، الان میام دو دستی تقدیم می کنم
منم رمز ندارم
نمیدونستم کجا بیام رمز بدم بهتون. الان یاد اینستا افتادم. میام میذارم
البته هموناس که تو اینستا دیدین، ولی چشم
عجب شب یلداییییییی....هوووم بزا من فاتزی امسالم ...واس عید نوروز:)))))))
منم رمز
به به. واسه عید نوروز هم خیلی خوب میشه این ذوق ها نتیجه ش.
چشم. اومدم گذاشتم واستون
منم رمز میخام
ببخشید شما کدوم عسلی؟ به جا نیاوردم
عسلم ادرس وبلاگ قدیمم گذاشتم
همون که کل وبلاگم پرید
آها، بله بله عسل خانوم. کم پیدایی،نیستی؟ الان میام رمز میذارم