سلام به همه.
صدای من رو از خونه خودمون می شنوین. بالاخره بعد از 5 هفته اومدم خونه.
با اینکه خونه مامان بابا هم خیلی خوبه، ولی هیچ جا خونه خود آدم، با قوانین خودی نمیشه.
شب اول رو با گرفتن پیتزا گرامی داشتیم! سیگما خیلی خوشحال بود از اینکه رفتیم پیشش. دخترک هم بسیار سیگما رو تحویل گرفت و انگار برگشتن به خونه براش خیلی هم خوشایند بود. خونه و باباش رو یادش نرفته بود. خیلی آروم تر از شبای دیگه بود و حسابی سیگما رو تحویل میگیره. دیگه پدر دختر رو نمیشد جدا کرد.
خدایا شکرت که تونستیم برگردیم خونه.
راستی من دوز دوم واکسنم رو هم تزریق کردم.
امیدوارم همه خیلی زود واکسن ها رو بزنید و کل جامعه به یه مقاومت نسبی ای برسیم.
خدا را شکر که به خیر گذشت ودویاره دور هم جمع شدین خدا رحمت کنه پدر شوهرتونو جاش تر بهشت باشه
خیلی ممنونم
خدا رو شکر انشالله که همیشه کنار هم باشید و خونتون همیشه پر از سلامتی و عشق و آرامش باشه
مرسی عزیزم
خداروشکر سختیها تموم شدن امیدوارم بعد از این آرامش باشه
مرسییی
چقدر خوب خداروشکر
:قلب
انشالله همیشه در سلامت و آرامش فراوان باشید
ای جانم دلش واسه باباش خیلی تنگ شده بوده
مرسی عزیزم.
اره خیلی، همش دوس داره بغل باباش باشه دیگه
لاندا جان خوشحالم از خوشحاایتون، پایدار باشین و سلامت، منم دخترم شیر خودمو میخوره، میشه سوال کنم چه واکسنی زدین؟
مرسی عزیزم
من سینوفارم زدم
واقعا هم هیچ جا خونه خود آدم نمیشه.


چقدر این پستت پر از خبرهای خوب بود.
همیشه شاد و سلامتی باشید سه تایی در کنار هم.
مرسی ترانه جان
برگشت غرورمندانه تون به خونه رو تبریک میگم
واقعا خونه خوده آدم یه چیزی دیگه است
واقعا همینطوره
عزیزم خوشحالم حالتون بهتره. خدا رو شکر
مرسی زری جان
خدا رو شکر که برگشتی خونه....برقرار باشید
ممنونم
سلام خدارو شکر
انشالله سلامتی باشه و روزهای خوب وشاد داشته باشید
ممنون