سلام. صبح بخیر. حالتون چطوره؟
من هنوز همونجوریم. با اینکه حسابی منتظرم که تموم شه، ولی تموم نشده. پریشب نشسته بودیم با سیگما فیلم میدیدیم. بهش گفتم استپ کن. رفتم دستشویی و خیلی یهویی حالت تهوع گرفتم. ببخشید توضیح میدم. ولی هی عق میزدم و هیچی نمیومد. عق های شدید. رگای توی گلوم هم پاره شد! خلاصه با بدبختی بالا آوردم ولی سرم داشت میترکید از درد. انقدر فشار به سرم وارد شده بود که همین جوری زدم زیر گریه. بعد تو آینه دیدم که چشمم و مویرگای کنار چشمم از زیر پوست خونریزی کرده. هنوزم که هنوزه دور چشمم نقطه های قرمز هست! صدامم گرفته چون تارای صوتیم آسیب دیده! اصن یه وضعی! همیشه بالا آوردن برام سخت بوده ولی نه دیگه در این حد. ترسیدم سکته مغزی کنم! خدا رو شکر گذشت. حالا نمیدونم به خیر یا نه. الان همسایه ها فکر می کنن کرونا داریم.
هفته گذشته رفتیم خونه آرش و پرستو. خیلی وقت بود قرار بود بریم ولی به خاطر کرونا هی نمیرفتیم. یه بار به خاطر ما همه دوستا رو دعوت کرد، ما گفتیم نمیایم تو مهمونی شلوغ. بعد زنگید که من نمیدونستم وگرنه اصن بقیه رو نمیخواستم دعوت کنم. به خاطر شما کردم. خلاصه اون مهمونی رو کنسل کرد و قرار شد فقط خودمون 4تا باشیم. سه چار هفته هی میخواستیم بریم و نمیشد هر سری. دیگه این سری رفتیم. یه کادوی تپل هم برای ازدواجشون بهشون دادیم. اون عروسی ما ربع سکه آورده بود. ولی خب الان نمیشه که دیگه سمت سکه رفت. با مامانینای سیگما با هم پول گذاشتیم و مقدار خوبی شد، براشون کارت هدیه گرفتیم. یه کیک هم درست کردم. آخ نگم از کیکه. کیک هویج و گردو، به تازگی یه دستوری پیدا کردم که خیلی خوشمزه میشه. پوک میشه قشنگ. آخه کیک هویج همیشه خمیر میشد. ولی با این دستور خیلی خوب میشه. خلاصه عصر کیکه رو درست کردم و درسته بردیم خونه اونا. خونه نوعروس، خوشگل. راستی نمیدونم یادتونه یا نه. آرش و پرستو دقیقا اول اسفند، عقد کردن و جشن نامزدیشون بود که ما هم رفتیم. بعدش کرونا شد و دیگه نتونستن عروسی بگیرن. فعلا رفتن سر خونه زندگیشون تا بعدا سر فرصت عروسی بگیرن. خلاصه سیگما کیک رو داد به آرش و پرستو تا موقع شام کیک رو ندیده بود و نیاورد بخوریم. بعد از شام گفت بیارم که دیگه سیر بودیم و نشد. فیلم نامزدیشونم دیدیم و کلی حرف زدیم و خوش گذشت. بعد که برگشتیم خونه، من اومدم آشپزخونه رو تمیز کنم، دیدم که ظرف هویجم یه جوریه. (هویجه رو از یه هفته پیش رنده کرده بودم، تو ظرف دربسته ریخته بودم و گذاشته بودم تو یخچال.) یه کم ته ظرف بود، ازش چشیدم دیدم ترشه! هویجه خراب بوده!!! دیگه هی گفتم بگیم بهشون، سیگما گفت الان نصفه شبه، نمیخورن که. فردا میگیم. صبح بیدار شدم دیدم پرستو پیام داده که کیکه چقدر خوشمزه بود. دستورشو بهم میگی؟ منم دیگه هیچی نگفتم با هویج خراب مریض نمیشن که؟ خلاصه یه گندی زدیم ولی فکر کنم به خیر گذشت. تا 2-3 روز بعدشم باهاش حرف زدم خوب بودن