هفته 20

سلام سلام. صبح بارونیتون به خیر و شادی.

چقدر تاریکه. من صبح زود جلسه آنلاین داشتم. یه حسی بهم میگفت جلسه تشکیل نمیشه، بگیر بخواب. راس ساعت جلسه بیدار شدم، به دوستم که تو جلسه بود پیام دادم چه خبر بقیه اومدن؟ گفت نه، فقط دو سه نفریم و اصل کاریا نیستن. گفتم اگه اومدن به من خبر بده و خوابیدم. اونم یه پیام داد که نیومدن و کنسل شد. و اینگونه بود که با خیال راحت تری به خوابم ادامه دادم. تو این هوای سرد و تاریک نمیشه از تخت کند که. 

خب من در هفته گذشته، جواب غربالگری رو به دکترم نشون دادم و اولش گفت اصن کی گفته سونولوژیسته کالرداپلر کنه و من که نمیتونم الکی بهت آسپرین بدم و اینا. بعد گفت فشار خون نداری؟ گفتم الان ماماتون گرفت 10 رو 6 بود. این مدت همش همینه. فشارم تو بارداری اومده پایین کلا. گفت مامانت چی؟ فشار خون بارداری نداشته؟ گفتم چرا، مامانم سر بچه دومش فشار خون بارداری داشته. اینو که گفتم نگران شد. گفت خاله ت چی؟ گفتم نه. تازه نپرسید خواهر دارم یا نه. ولی بتا هم نداشته. گفت چون مامانت داشته باید آسپرین رو بخوری! طول سرویکست هم از سری پیش خیلی کوتاهتر شده و باید شیاف پروژسترون استفاده کنی. خب دیگه نگران شدم. خلاصه با این داروها اومدم خونه و سرچ و سرچ. به بتا هم زنگ زدم، جواب آزمایش تیروییدش رو گرفته بود و دکتر گفته بود باید عمل بشه، ولی الان کروناست، نه، بعدا عمل بشه...

هیچی دیگه. نگرانی پشت نگرانی. یه ذره هم گریه کردم ولی خودم رو زودی جمع کردم که نینی غصه نخوره. روز خیلی گندی بود. سیگما هم دیر اومد و نبود که دلداریم بده. مامان بعد از دو ماه رفته بود ییلاق. زنگیده بود که هم واسه خودم رو بپرسه دکتر چی گفت هم بتا رو. سعی کردم عادی براش توضیح بدم که نگران نشه. البته بیشتر واسه بتا. بعدش سیگما بهم گفت که چون 5شنبه رو هم باید کار کنه، میتونیم بریم ییلاق پیش مامانینا که هم یه آب و هوایی عوض کنیم بعد از این همه تو خونه موندن، و هم اینکه من حوصله م سر نره و اون بتونه کار کنه. خلاصه صبح 5شنبه رفتیم ییلاق. تو راه بارون میومد و آهنگ بارون دلم خواست شادمهر رو گوش میدادیم. آهنگ به این قشنگی چرا داد ریحانه پارسا کلیپشو بازی کنه؟! تو بارون رسیدیم و دلم واسه مامانینا هم تنگ شده بود. مامان کتلت و آش گندم درست کرده بود. منم فقط آش خوردم با تصویر کوه و درختای بی برگ زیر بارون. ازاول بارداری که از بوی پیاز متنفر شدم، از کتلت، کباب تابه ای و کلا کباب های دیگه بدم اومده. بوی پیاز میدن! اینم در نظر بگیرید که بنده عاشق قدیمی کتلت و کباب بودم... هی... بقیه روز رو سیگما طبقه پایین کار کرد و منم بالا پیش مامان و بابا حرف زدیم. تازه یه ژاکت قبلنا از ترکیه خریده بودم که بهم بزرگ بود. ولی خیلی خوشگل بود و نتونسته بودم بیخیالش بشم. اون موقع خریدم گفتم تو بارداری که گنده شدم میپوشمش. دو سه هفته ای بود که کل خونه رو زیر و رو کرده بودیم دنبال این ژاکت که الان موقع استفاده ش بود، ولی نبود که نبود. آخرین امیدمون این بود که تو ییلاق باشه که اونجا بود و از پیدا کردنش کلی ذوق کردم. هنوز میشه پوشیدش. شب رو اونجا خوابیدیم و جمعه صبح تو هوای آفتابی بعد از دو روز بارون، آسمون آبی پاک رو دیدیم و برگشتیم تهران. همینا شده بزرگترین دلخوشی یه پاییز کرونایی تو بارداری. هر سه تا کلمه ی این جمله دست و پاگیره. پاییز، کرونا، بارداری. با هم که جمع میشه دیگه خیلی کسل کننده میشه. 

این هفته رو با داروهای جدید شروع کردم و بی خیال پیاده روی تو خونه هم شدم. گفتم شاید به خاطر پیاده روی طول سرویکس کم شده... همین نیمچه فعالیتی هم که داشتم پرید! حالا لابد صدکیلو میشم... باید برم دکتر تغذیه. تو این کرونا هی بهونه میارم و نمیرم. 


نظرات 14 + ارسال نظر
kindgirl یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 12:37 ب.ظ

سلام عزیزم خوبی، هفته بیستم مبارکه دقیقا نصف شده دوران بارداریت چقدر استرس کشیدی هم از کرونا و هم این حرفا. نگران نباش این فشار خون حاملگی برای خیلیا پیش میاد و اینکه خیلی زود تشخیص دادن جای خوشحالی داره البته انشالله برای تو پیش نمیاد و این میشه پیشگیری. نگران چاقی و اینا نباش باور کن ظرف یکسال لاغر میشی تازه خیلیا تو همون یک ماه اول بخش زیادی از اضافه وزن رو از دست میدن.

مرسی
اره خدا رو شکر یه کم زمان برد، ولی الان دیگه تونستم کنار بیام و غصه نخورم.
برای چاقی هم فعلا خیلی نگران نیستم. بیشتر از این جهت که بی تحرکی خطرناکه. و اینکه برم دکتر تغذیه، یه وقت بعدا دیابت بارداری اینا نگیرم.

آبانه یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 12:55 ب.ظ

به به تبریک میگم خانوم.مبارکتون باشه انشالله

مرسی عزیزم

پیشاگ یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 03:40 ب.ظ

دقیقا منم که صب بیدار شدم حس کردم هوا خیلییی تاریکه شک کردم نکنه زود بیدار شدم
بازم ای ول بهت که بقیه رو نگران نمیکنی
ببین خواهرمم طول سرویکسش کم شده بود با استراحت اکی شد نگران نباش ولی خوب با این اوصاف توصیه ی پزشکت در درجه اول هست اونارو جدی بگیر و به ماها گوش نکن زیاد
من رژیمای دکتر غفاریو شنیدم عالیه به پیجش سر بزن

اره دیگه سعی کردم حرفای دکتر رو گوش بدم و انقدر نرم سرچ کنم.
رژیم که فعلا نمیخوام بگیرم اصلا. نباید هم بگیرم. میخواستم تغذیه م برای میزان شکر و اینا تحت کنترل باشه برای دیابت بارداری

زینب یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 03:56 ب.ظ

لانداجونم یه چیزی بگم؟
برای همه هست اینا. فکر نکن فقط خودتی. پس فدای سرت. هزار بار همه چی فدای سر شما و اون فندق

اره واقعا. میدونی خودمم نشستم به همین فکر کردم. تو بارداری بتا، گاما، همه هزارتا چیز بود که نگران میشدیم. من یه کم ایده آل گرا ام فکر کنم این کار رو خراب می کنه. بعدشم که همون روز دقیقا خبر نیاز به عمل داشتن بتا رو هم شنیده بودم. دیگه خارج از توانم بود.

ترانه یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 04:43 ب.ظ

چه خوبه که ژاکتت پیدا شد

ااارههه

شادى یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 05:21 ب.ظ

اسم دکتر تو میگى لاندا جون اگه خوبه؟

والا من نمیدونم خوبه یا نه. فعلا که خودم باهاش حال نمی کنم و احتمالا دکترم رو عوض کنم. واسه همین نمیتونم معرفیش کنم.

نازنین یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 05:26 ب.ظ

سلام لاندای عزیز
ایشالا بارداریت به سلامت میگذره. نمیتونی از دکترت بپرسی که کوتاه شدن سرویکس ربط داره به پیاده روی یا نه؟
ببین منم از چند ماه پیش نمیدونم شایدم از بعد از اینکه کرونا گرفتم، بوی پیاز برام غیر قابل تحمله و اصن به نظرم بو پیاز نمیده! یه بوی بد و عجیبه و همه چیزایی که با پیاز قاطی میشن همون مزه رو میگیرن و منم واقعن بیشتر از ۵،۶ ماهه اصلن نمیتونم لب به غذای پیاز دار بزنم و فقط مرغ سرخ شده و یا نهایتن خورشتایی که خیلی ادویه دارن مث قیمه و اینا رو میخورم. :((
حالا نمیدونم کمبود یه چیزیه که اینجوری شدم یا چی :((

میگن مثکه ربط نداره، ولی خب الان هر چی بیشتر استراحت کنم بهتره.
جدی؟ اره من دقیقا مشکلم با پیاز همینه. بنظرم بوش خیلی اگزجره شده. وگرنه که من عاشق پیازدااغ بودم. هنوزم میتونم بخورمش، نمیتونم خودم سرخ کنم. غذاهای ایرانی هم که ماشالله همه رو اول باید پیاز رو سرخ کنی، بعد تصمیم بگیری چی میخوای درست کنی.

زری .. یکشنبه 16 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 05:38 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

لاندا جان من بارداری دومم از هفته 25 استراحت شدم فقط اجازه داشتم برای توالت از روی تخت بیام پایین. تا هفته ی 36 که دیگه گفت چون برنامه ات زایمان طبیعی است و مشکل گذشته شروع کن راه رفتن. اما فکر کن کل وزن من ده کیلو اضافه شد تو بارداری که با زایمان هفت کیلو درجا کم شد. میخوام بگم تغذیه خیلی مهم هست که مراعات کنی. نکته ی دوم برای کوتاه شدن طول سرویکس دقیقا دو تا چیز را باید رعایت کرد، فعالیت کم حتی استفاده از توالت فرنگی پس پیاده روی را همونطور خودت گفتی حذف کن حتما و عدم رابطه ی جنسی حتی تحریک شدن که منجر به انقباضات رحم میشه. اما واقعا جای نگرانی نداره فقط مراقبت بیشتر میطلبه.
(اگر دوست نداشتی تایید نمایش نکن :) )

وای چه سخت بوده. خدا نکنه من اینجوری شم، دق می کنم فکر کنم.
خوشبحالت چقدر کم وزن اضافه کردی. دوستای من همه 18-19 کیلو زیاد شدن. بتا سر اولیش 11 ولی سر دومی 18.
فعالیتم واقعا کمه. توالتم هم همیشه فرنگی بوده. بخش دومش خیلی سخته خب واسه مدت طولانی ولی چاره ای نیست دیگه. هر که را طاووس خواهد جور هندوستان کشد

marzie دوشنبه 17 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 08:18 ق.ظ

فشار تو بارداری ارثیه حالا قرص بخوری بهتره تا فشارت بره بالا
پروژسترونم به خیلیا میدن کلا تو بارداری باید بالا باشه

از اینا میگین دیگه برام عادی شد. الان خیلی عادی این داروها رو هم به داروهای روزانه م اضافه کردم.

فرناز دوشنبه 17 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 08:50 ق.ظ https://ghatareelm.blogsky.com/

لاندا جون نگران نباش هیچی به اندازه نگرانی بد نیست. کلا تا آخر بارداری همش اتفاقات مسخره میوفته ولی در نهایت همه چیز شیرینه. فقط به اتفاقات خوب فکر کن و سعی کن آرامش داشته باشی و از این روزها لذت ببری

ایشالا که همینطوره. از اون روز هی با خودم حرف میزنم که همه همینن و اصلا ذات بارداری همینه و اینا. خیلی بهتر شدم خدا رو شکر.
این خونه موندن باعث میشه آدم هی بشینه به این چیزا فکر کنه.

رویای ۵۸ دوشنبه 17 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 11:59 ق.ظ

نگران نباش لیندا جونم.همه چیز بهتر از اونی که فکر می کنی ختم به خیر میشه

ایشالا حتما. مرسی از انرژی های مثبتتون

غ ز ل دوشنبه 17 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 12:23 ب.ظ https://life-time.blogsky.com/

آخه دلت میاد بگی بارداری دست و پا گیره؟
بعدن دلت تنگ میشه براش
فقط حیف که افتاده به کرونا
چقدر خدا رحمتون کرده از دوستاتون نگرفتید
واقعا آدم انتظار داره پزشکا بیشتر رعایت کنند ولی اوففففففف
نگران سرویکس اینا نباش همه چیز خوب پیش میره

عذاب وجدان ندید تو رو خدا. تا اینجای ماجرا زیاد لذت بخش نبوده خب.
ایشالا که همینطوره

آبگینه دوشنبه 17 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 10:53 ب.ظ http://Abginehman.blogfa.com

لانداجان آسپرین هیچ مشکلی نداره، من هردو بارداریم خوردم بخاطر غلظت خون، بدون نگرانی بخور.
در مورد شیاف هم من بارداری اولم بخاطر لکه بینی مداوم روزی ۲بار باید استفاده میکردم، تازه اون موقع شیاف خارجی گیر نمیومد من هر هفته بساطی داشتم سر پیدا کردن دارو
واسه زول سرویکس هم که خودت استادی، فقط و فقط استراحت. حتی سر پا وانستا
نصف راه رو رفتی، نصف دیگه اش هم اوووونقد تند میگذره

مرسی عزیزم. ایشالا که همینطوره و هیچ مشکلی هم پیش نمیاد.
از اول ذوق نصفه ی دومش رو داشتم

مونا سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 09:58 ق.ظ https://motherofflowers.blogsky.com/

لاندای عزیز!من هم دوران بارداری ام تو کرونا گذشت،در فصل زیبای بهار خانه نشین بودم و بیست و پنج کیلو وزن زیاد کردم!ده تاش بعد زایمان از بین رفت ولی بقیه اش مانده،اپلیکیشن دیس من رو نصب کن آنلاین با دکتر تغذیه ارتباط بگیر،اپلیکیشت بنتو برای کرفس،عالیه خودش هر وعده بهت غذا و میان وعده پیشنهاد میده با حد مشخص کالری!لازم نیست بری مطب دکتر

کرونا خر است. همینجوری تو قرنطینه چاق میشدیم، چه برسه دیگه باردار هم باشیم.
فعلا نمیخوام رژیم لاغری بگیرم اصلا. دکتری که انتخاب کردم که ایشالا آخر ماه برم، ویزیت آنلاین داره، ایشالا با همون کارم رو راه میندازم.ممنون از معرفی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد