چاقالو رژیم میگیرد

سلام سلام. صبح عالی متعالی. خوبید؟

آقا من سعی کردم به روحیه م برسم. حالا میگم. شنبه عصر یه دسته گل کوچولو قرمز خریدم سر راه و با ون رفتم خونه. مسیر خونمون اصلا تاکسی نداره و مجبوریم با ون بریم. منم نمیدونم چرا حالم بد میشه توی ون. همش داشتم بالا میاوردم. از وقتی پیاده شدم تا برسم خونه خیلی حالم بد بود. تلو تلو میخوردم راه میرفتم. معده م بالا پایین شده بود. خیلی بد بود. ولی رسیدم خونه خوب شدم! یه کم دراز کشیدم و ملت عشق خوندم. ساعت 7.5 وقت دکتر تغذیه م بود. پاشدم حاضر شدم رفتم دکتر. سه نفر  قبل از من بودن! با این وقت دادناشون. دیگه رفتم تو ماشین نشستم که بتونم با گوشیم سریال دلدادگان رو که از اول دانلود کردم ببینم. یه پفک هم گرفتم که دیگه بعد از این نمیشد بخورم. خخخ. پفک خوردم و فیلم دیدم. یه قسمت که تموم شد رفتم دیدم هنوز یه نفر دیگه قبل من هست! به منشیه گفتم دفعه دیگه اینجوری وقت بدی من دیگه نمیام! البته چرت گفتم چون آخرش واسه 6 جلسه رو جلو جلو حساب کردم  خلاصه بالاخره نوبتم شد و یه بادی آنالیز کرد و به ناامیدی رسیدم. کلی چربی داشتم و هیچی عضله. خاک بر سر یوگا که نه هوازیه نه عضله ساز. منم تو پیغمبرا جرجیسو گیر آوردم! وزنمم خیلی بالا بود واسه خودم. دکی گفت از رو بی ام آی چاق نیستی ولی اضافه وزن داری. خلاصه یه رژیمی داد که غذاهاش خیلی کمه، ولی میان وعده هاش زیاده. واسه اوضاع معده م هم خوبه. حالا ببینیم چی میشه. بعدش رفتم یه ذره خرید کردم واسه رژیمم و رفتم خونه. سیگما بالاخره آنتن تی وی رو درسته کرده بود. واسه خودشم قرمه سبزی گرم کرده بود. واسه منم ریخت کلی. گفتم بذار شام آخر رو زیاد بخورم  استراتژی شخمی  دلدادگان دیدیم و شام خوردیم. بعدش رژیممو واسه سیگما خوندم و قرار شد کمکم کنه رعایت کنم. البته همون موقع رفت جعبه سوهان رو آورد و چای دم کردم و کلی سوهان خوردیم! خدارو شکر که تموم شد  

یکشنبه صبح زود بیدار شدم و خودم با ماشین رفتم یوگا. دیر رسیدم. فکر کردم مربی شاکی شه. اون عقبا وایستادم، گفت بیا جلو جا هست. ولی خب رفتم جلو  ایستادم و بازم بهم گیرای ریز میداد. هر وقت دیر به دیر میرم کلاس رو، میخواد حالم رو بگیره  کلا خیلی بداخلاقه و کلی از بچه ها به خاطر همین اخلاقش دیگه نیومدن. ولی من دستم اومده چجوریه و چون شاگرد اولم، یه وقتایی هم ازم تعریف می کنه و همین باعث میشه دلزده نشم. خلاصه بعدش رفتم شرکت. وسط کارام رژیمم رو پرینت کردم و برنامه ریزی کردم. سیگما هم گفت که دیگه 3 وعده قرمه سبزی خورده و شبیه قرمه شده و دیگه شام اونو نمیخوره. گفتم من سیب زمینی و تخم مرغ آب پز دارم واسه شب، میخوری؟ گفت آره. بعدشم گفت عصری زودتر میاد خونه و میتونیم با هم بریم پیاده روی. آخه هفته ای 3 روز باید 45 دقیقه پیاده روی کنم و یه ربع هم آخرش با دمبل کار کنم که عضله بسازم! من عصری زود رفتم خونه. قبل از 5.5 خونه بودم. خونه هم سرد بود. منم از صبح سرما تو وجودم بود. رفتم زیر پتوی کلفت و برقا رو هم خاموش کرده بودم و یه کم گوشی بازی کردم و بعد خوابیدم. ساعت 7:10 با آلارم گوشی بیدار شدم. خیلی حال داد که خوابیدم. سیب زمینی گذاشتم بپزه و یه کم گوشی بازی و بعد قسمت سوم ممنوعه رو پلی کردم و سیگما ساعت 8.5 اومد با خریدها. یه لیوان شیر خوردم و 10 تا مویز و تخم مرغا رو آب پز کردم. سیب زمینی سیگما رو کره زدم و مال خودم رو فقط شیر و نعنا زدم. خیارشور هم خورد کردم و تخم مرغ حاضر شد و خوردیم. خیلی حال داد، سیگما هم کلی کیف کرده بود. چیه ما همش شام برنج میخوردیم. اگه همین رژیم باعث شه بتونی لایف استایلمونو عوض کنیم خیلی خوب میشه. دلدادگان دیدیم و شام خوردیم. بعدش دیگه دیروقت بود و پیاده روی مالید! مامان سیگما آخر هفته خیلی یهویی دختر عمه ش رو پاگشا کرده و این در حالی بود که من خونه بتاینا دوره دعوت بودم. هیچی دیگه حالا باید خونه بتا رو نصفه بلند شم بیام این سر دنیا مهمونی مادرشوهر  تازه این عروس، خیلی لاغره و من دوس داشتم یه کم لاغر شده باشم بعد ببینیمشون. دیگه دیشب رفتم همه پیراهن آستین بلندامو آوردم که پرو کنم و ببینم چی بپوشم. یه پیراهن دارم که خیلی لاغر نشونم میده، بالاتنه ش سبزه و دامنش مشکی. ولی خیلی تنگم شده. البته با بدبختی زیپش بالا اومد ولی نمیدونم بپوشمش یا نه. لباس خواستگاریم هم بی نهایت تنگم بود و نمیشد پوشیدش.   ولی بقیه شون اندازه م بودن. ولی مدلشون از اینا که لاغر نشون بدن نبود. کلی غصه خوردم. امیدوارم تا آخر هفته لااقل یه کیلو لاغر شم بتونم سبزه رو بپوشم. من هی غصه میخوردم که چاقم، سیگما هی میگفت خیلی هم خوبی، تازه قراره لاغرتر هم بشی. کلی دلداریم داد و کلی با هم پوییدیم و قسمت 3 ممنوعه رو دیدیم و تموم شد. سر فیلم دمبل های 1.5 کیلوییم رو آوردم و سیگما بهم برنامه داد. 3 تا ست 8 تایی جلو بازو کار کردم. کارای قبل خواب رو کردم و رفتم تو تخت یه کم ملت عشق خوندم تا سیگما اومد و خوابیدیم. 

امروزم باز زود اومدم شرکت که عصر بتونم زود برگردم. میخواستم برگردم خونه بخوابم ولی سیگما گفت شب دیر میاد خونه. 10 اینا! در نتیجه شاید برم خونه مامان. این روزا مامان همش تنهاست و بیشتر برم پیشش بهتره. خلاصه ببینم چی میشه. امروز کل تنم گرفته. بازوهام اصلا فکر نمی کردم با اون 3 تا ست فرقی بکنه ولی همه بازو و سرشونه هام گرفته. پاهامم که از یوگا گرفته. خلاصه الان یه گرفتگی های لذت بخشی دارم. 

ولی دیروز خیلی خوب بود. بزنم به تخته روحیه م خوب شد. هم رژیممو کامل رعایت کردم، هم یوگا رفتم بعد از مدت ها، هم کتاب خوندم و هم فیلم دیدم و هم عصر خوابیدم و سرحال شدم. ایده آل قشنگ. البته درگوشتون بگم که خونه رو فوق العاده نامرتب کردم. کلی لباس آوردم وسط که البته یه بخشیشو جمع کردم ولی نصف مبلا هنوز پر از لباسه و ظرفا رو هم نچیدم تو ماشین، آشپزخونه شدیدا شلوغه. ولی دیگه همینه دیگه. مهم اینه که خوشحال باشم. باید یه چیزایی رو ندید دیگه. 

اینجا سرده، از اول هفته من همش با سویشرت میگردم. الانم هیچی بهتر از یه فنجون قهوه داغ با یه تکه شکلات کوچیک نمیتونه شادم کنه. برم به این خوردنیام برسم 

نظرات 4 + ارسال نظر
فرناز دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 01:59 ب.ظ

حتما تا آخر هفته وزنت میاد پایین. بعدم عروس هم چند وقت دیگه شروع میکنه به چاق شدن دفعه بعد که همو ببینین هم وزنین


دلداری خوبی بود. ولی اون کلا از این خیلی لاغرهاست. من قبل از ازدواجمم اینجوری نبودم
ولی تلاشت واسه خودزنی نکردنم قابل ستایش بود

نفس سه‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 10:41 ق.ظ

خیلی خشحالم که رژیم و ورزشو شروع کردی کلی توی روحیه تاثیر داره و از همه مهمتر آدم هدفمند روزشو میگذرونه
از وقتی که رژیم و باشگاه بدنسازی شروع کردم روحیه ام خیلی خوب شده
برای عضله سازی سفیده تخم مرغ سینه مرغ عالیه

مرسی از مهربونیت. آره واقعا خیلی لازمه. کاش منم فرصت باشگاه رفتن داشتم. متاسفانه اصلا نمیتونم تو برنامه روزانه م جایی براش باز کنم.
خوراکیای عضله سازی مال وقتیه که آدم قبل یا بعدش یه فعالیت ورزشی ای هم براش بکنه. کاش برسم همین دمبل رو بزنم.

Zahra سه‌شنبه 17 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 12:18 ب.ظ http://narsis16n86.blogfa.com

خیلی به موقع به فکر شدی لانداجان، منم بعد ازدواجم همینطوری کم کم وزنم اضافه شد و لباس های قبلیم یکی یکی تنگ میشدن! ولی هی پشت گوش انداختم و جدی پیگیر رژیم نشدم. مهمتر از لاغری و خوش استایل بودن، سلامتی و سالم خوری هست که با رژیم اصولی بهش میرسی

وای وای خیلی حس بدیه همینجوری میریم بالا. امیدوارم جواب بده.
اره این سالم خوری هم واقعا خیلی خوبه. برنامه غذاییم داره تقریبا عین دوران دانشجوییم میشه از نظر حجم. کاش برگردم به اون دوران

[ بدون نام ] جمعه 20 مهر‌ماه سال 1397 ساعت 04:05 ب.ظ

میشه بگی قد وزنت چنده. سخت نگیر .ولی کلا رژیم سالم خیلی خوبه

قدم 162، ولی وزنمو الان نمیخوام بگم بعدا که اومد پایین میگم. فقط بی ام آی آخرای تناسب هستم و دارم میرم تو اضافه وزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد