مسافرتمون کنسل شد!

یعنی من با این همه داستان رفتم مرخصیمو گرفتم، به دو ساعت نکشیده بتا زنگ زد که جایی که گرفته بودن کنسل شده و واسه این تاریخ بهش نمیدن! گفت تاریخشو زدن یک ماه دیگه! اونم وسط هفته! با این اوصاف رفتنمون کنسله. همش مسافرتام داره کنسل میشه. اون از ماموریت، اینم از این! کلی نقشه کشیدم بودم واسه بریونی اعظم 

حالا چون مرخصیمو گرفتم، باید یه سفر جور کنم تو اون تایم برم! مجبورم، میفهمین؟ مجبورم 

دیروز عصر رفتم خونه بتاینا چون مامان اونجا بود. کلی بازی کردم با بچه ها. کمردرد و تن درد هم داشتم و یه کم دراز کشیدم. عصر میخواستیم بریم خونه مامان ولی اصرار کردن که بمونیم و داماد زنگید که سیگما هم بیاد و بابا هم از ییلاق اومد و همگی شام خونه بتا موندیم. یکی از بازیای من و تیلدا این بود که من بچه تیلدا شده بودم و مثلا تو خیابون گم میشدم. میرفتم پیش پلیس و اسم و فامیل و آدرس خونه مامانینا رو میگفتم و پلیس منو به تیلدا تحویل میداد. باهاش تمرین می کردیم که اگه کم شد باید این کارا رو بکنه. حالا پلیس از کجا گیر بیاره و گیر آدم نااهل نیفته خودش مهمترین پروسشه که نتونستیم تو بازی بیاریم! یه بازی دیگمون هم این بود که توی پارک یه غریبه بهم میگه بیا بهت شکلات بدم و من نمیرم، میگم مامان گفته از غریبه ها چیزی نگیرم و زودی فرار می کنم میرم پیش مامان. اینا رو نوبتی بازی می کردیم. یه دور هم بتا دختر من میشد. امیدوارم بچه ها گیر دزد و آدم نامرد نیفتن واقعا...

11.5 شب برگشتیم خونه. یک عالمه ظرف تو ظرفشویی بود. سیگما هم کمرش درد گرفته بود و یه کم اومد غر بزنه که از وقتی که میرم کلاس زبان همه کارای خونه میمونه و اینا. منم بهش یادآوری کردم که خودش انقدر سرش شلوغه که یه هفته س بهش لیست خرید دادم هنوز هیچ کدومو نخریده. بهش گفتم ولی من سرت غر نمیزنم چون وقت نمی کنی. توام بپذیر که منم وقت ندارم و نمیتونم. بعد بنده خدا زودی از موضعش پایین اومد. ولی من استرسشو گرفتم دیگه. حالا امشبم باز دیر میرم خونه و میدونم خسته ام و حوصله کار کردن و خالی کردن ظرفشویی رو ندارم. هیییی. 

پس فردا سالگرد عقدمونه. ولی خب هیچ برنامه ای براش ندارم. میخوام برم ییلاق بعد از یه ماه! سالگرد عقد و عروسیمون فاصله ش از دو هفته کمتره واسه همین عملا دومی دچار پیچش میشه  اگه تهران بودیم شاید شام میرفتیم بیرون، ولی الان که نیستیم برنامه خاصی ندارم. شاید یه کیک 

نظرات 2 + ارسال نظر
تیلوتیلو سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1397 ساعت 08:25 ق.ظ

حیف شد که کنسل شد

اوهوم

فرناز سه‌شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1397 ساعت 05:04 ب.ظ

حیف که کنسل شد البته الان میتونین دوتایی یه جایی برین و حسابی خوش بگذرونین در مورد ظرفا هم خیلی خوب برخورد کردی

آره احتمالا همین کار رو بکنیم. یه سفری باید جایگزینش کنم. شاید دوتایی بریم.
در مورد ظرفا هم دیروز خودش که واسه کاری شرکت نرفته بود و مونده بود خونه، همه ظرفا رو چیده بود تو ماشین و قابلمه ها رو هم شسته بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد