حال خوب روز بارونی

امزوز تعریف کردنی ندارم ولی دوس داشتم بیام آپ کنم وبلاگ رو. دو روزه داره بی وقفه بارون میاد و هوا خوشگل شده و البته سرد. بنده الان با کاپشن نشستم پشت میز دارم اینجا رو آپ می کنم! این روزا رو دوس دارم چون خیلی اکتیو شدم و هدف دارم. سعی کردم تو این سال جدید با برنامه پیش برم و کارایی که دوست دارم رو انجام بدم. یکیش همین لاغر شدن بود. امیدوارم موفق باشم توش، چون فعلا فقط موفق شدم اضافه وزن عید رو حذف کنم. دو ماه آخر زمستون بخاطر خوب شدن معده م خیلی خیلی خورده بودم و 2 کیلو چاق شده بودم. باید اونا رو هم بیارم پایین. بعد تازه میشم مثل پارسال که باز از نظر خودم چاق بودم! هییی. اینجوری بهش نگاه کردم افسرده شدم :))) 6-7 کیلو از زمان عروسیم چاقترم :( ولی میتونم کم کنم.  با ورزش و کم کردن برنج و شیرینی شکلات. میریم که داشته باشیم لاندای لاغر رو.

از اون طرف هم مصرف کرم های زیباییم رو از سر گرفتم. شبا کرم دور چشم میزنم. لایه بردار دو سه شب در هفته استفاده می کنم. کف پاهامو حتما چرب می کنم و دستام رو نیز. کلا هم میخوام همش تو خونه خوشتیپ بگردم. موهامو باز کنم و بریزم دورم مرتب. این روزا که سرده، پاپوش خرگوشیامو می پوشم و یه ماگ قهوه تلخ میگیرم دستم و میشینم زیر نور آباژور کتاب میخونم. همون تصوری که از بزرگیام داشتم. خخخ. البته مشکل اینجاست که این روزا خونه م اصلا مرتب نبوده. یعنی از آخر عید خونه به هم ریخته مونده هنوز و من با این زندگی پرمشغله، نتونستم درست حسابی مرتبش کنم. دیشب از استخر که رفتم خونه، لباسای روشن رو انداختم ماشین شست. امروز برم اونا رو جمع کنم (امیدوارم با این همه بارون خشک شده باشه!) و یه دور تیره ها رو بندازم. بعد یه کم خونه رو مرتب کنم. هی میرم استخر میام ساک استخر وسط میمونه و مایو و کلاه شنا اینا رو شوفاژا! تا میره خشک بشه دوباره میرم استخر! خلاصه داستانی شده :)

امروز عصر برم تیراندازی و بعد خونه، سیگما شب دیر میاد و من فرصت می کنم حسابی خونه رو مرتب کنم. اگه خسته نباشم


نظرات 3 + ارسال نظر
فرناز دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1397 ساعت 04:17 ب.ظ

من همه نوشته هاتو میخونما ولی تنبلی اجازه نمیده کامنت بذارم مخصوصا تو این هوای بارونی که فقط باید خوابید. اصلا روزای ابری رو دوست ندارم البته خوشحالم که بارون میاد. چه خوب که لاغر شدی امیدوارم به همه برنامه هات برسی

آخی عزیزم. آره دقیقا. من با کلی سختی تونستم بیدار بشم صبح از بس که هوا تاریک بود. تازه همونشم با نیم ساعت تاخیر اومدم
بارون ترافیک و دردسر که زیاد داره. ولی انقدر خشکسالیه من حاضرم هی بارون بیاد. حالا چند روز بد بگذرونیم دیگه

الهه دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1397 ساعت 08:53 ب.ظ

لاندای عزیزم از بابت کتابهای انگلیسی که بهم گفتی ازت ممنونم.
در ضمن خیلی نوشته هاتو دوست دارم و از خوندنشون لذت می برم. لاییییک
خوش باشی عزیزم.

خواهش می کنم عزیزم.
خوشحالم که اینجوریه

سارا س سه‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1397 ساعت 08:39 ب.ظ

به به لانداجونم اومده برم زود بخونم پست جدیدرو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد